بندگردان
ستایش حرمت، جلال و قوت
از آن تختنشین و بره تا ابدالاباد
ستایش حرمت، جلال و قوت
از آن تختنشین و بره تا ابدالاباد
بند ۱
برهٔ خدا، جانش را در راه
نجات مردم قربانی کرد
لایق است که او، باشد صاحب
جلال و قوت، حکمت و دولت
بندگردان
ستایش حرمت، جلال و قوت
از آن تختنشین و بره تا ابدالاباد
ستایش حرمت، جلال و قوت
از آن تختنشین و بره تا ابدالاباد
بند ۲
لیاقت داری طومار را
از پدرت بگیری، مهرش بازکنی
لیاقت داری آن را بخوانی
چونکه جانت را قربانی کردی
بندگردان
ستایش حرمت، جلال و قوت
از آن تختنشین و بره تا ابدالاباد
ستایش حرمت، جلال و قوت
از آن تختنشین و بره تا ابدالاباد
بند ۳
به خون خود مردم را از هر ملت
خریدهای و آزاد کردهای
ایشان را مثل هدیهایزیبا
به حضور وی تقدیم کردهای
بندگردان
ستایش حرمت، جلال و قوت
از آن تختنشین و بره تا ابدالاباد
ستایش حرمت، جلال و قوت
از آن تختنشین و بره تا ابدالاباد
بند ۴
ایشان را به سلطنت رساندی
مثل کاهنان خدای ما
ستایش میکنم نام تو را
خداوند ما، خداوند ما
بندگردان
ستایش حرمت، جلال و قوت
از آن تختنشین و بره تا ابدالاباد
ستایش حرمت، جلال و قوت
از آن تختنشین و بره تا ابدالاباد