فصل دوم – نزدیک عیسی بمان ۱۳
تمامی مسیحیان با هماهنگی سریع و با استفاده از شیوهای ماهرانه پنهان شدند…
ادامه مطلبSelect Page
۳۰ آذر ۱۳۹۸ | 0 |
تمامی مسیحیان با هماهنگی سریع و با استفاده از شیوهای ماهرانه پنهان شدند…
ادامه مطلب۱۶ آذر ۱۳۹۸ | 0 |
خدا به من گفته که کارش در این جا پایان نیافته است…
ادامه مطلب۲ آذر ۱۳۹۸ | 0 |
بدون تردید سی مایل فاصلهٔ زیادی برای ملاقات برادری در بند نیست…
ادامه مطلب۱۸ آبان ۱۳۹۸ | 0 |
یکی دیگر از مأموران درحالیکه به شکلی برافروخته به چند برگ کاغذ که سرودهایی…
ادامه مطلب۴ آبان ۱۳۹۸ | 0 |
با رشد کلیسایی که سلیمان و گولجا در آن خدمت میکردند و انتشار خبر آن در شهر، دیگران نیز به مخالفت با آن برخاستند…
ادامه مطلب۲۰ مهر ۱۳۹۸ | 0 |
سلیمان در اثر خشم برافروخته شد و سرش را به زیر انداخته و به نقطهای خیره ش…
ادامه مطلب۶ مهر ۱۳۹۸ | 0 |
روز بعد، بیش از چهل نفر در خانهٔ گولجا و سلیمان گرد آمدند…
ادامه مطلب۲۳ شهریور ۱۳۹۸ | 0 |
همانان به اتاقی که سفره در آن چیده شده بود، آمدند. درحالیکه همه مشغول بودند، سلیمان به آهستگی بلند شد…
ادامه مطلب۹ شهریور ۱۳۹۸ | 0 |
سلیمان جهت رعایت ادب آنها را به خانه پذیرفت. او نمیتوانست این کار را نکند…
ادامه مطلب۲۶ مرداد ۱۳۹۸ | 0 |
سلیمان سر خود را تکان داد و گفت: «این چیزی است که ما راجع به آن در خانه هرگز صحبت نکردهایم…
ادامه مطلب۱۲ مرداد ۱۳۹۸ | 0 |
گولجا در حالی که با دست به آرامی تشکهای رنگی اتاق پذیرایی را لمس میکرد، از سارا پرسید: «اینها را میپسندی؟»…
ادامه مطلب۲۹ تیر ۱۳۹۸ | 0 |
یکی از ارزشمندترین جلسات بانوانی که من در طول عمرم در آن شرکت داشتم در کشوری برگزار شد که…
ادامه مطلب«”حتی اگر لازم باشد با تو بمیرم، انکارت نخواهم کرد.“ سایر شاگردان نیز چنین گفتند.» (آیهٔ ۳۵)