سخنی بیراه نیست اگر بگوییم خطرناک‌ترین چیزی که در این جهان وجود دارد «گناه» است. به‌خاطر دارم که شبی در یک میهمانی، شخصی این سؤال را از حاضرین پرسید که به‌نظر شما ‌خطرناک‌ترین چیز در دنیا چیست؟ به‌یادم مانده که در پاسخ به او هر کسی چیزی را نام برد. یکی گفت یک کروکودیل گرسنه و دیگری از فلان نوع از رُتیل نام بُرد. در این میان  شخصی به یک‌باره گفت: «می‌شود چیزهای دیگری به‌غیر از رُتیل و عقرب هم باشد؟» من به او پاسخ دادم، البته که می‌شود، بفرمایید. اینجا بود که او گفت: «گناه!» به‌خاطرم هست که از پاسخ او همه سکوت کردند. همه یک‌جورهایی به فکر فرو رفتند.

گناه، مثل ریشهٔ تلخی است که در انتهای هر نوع پلیدی و بدی یافت می‌شود. در حقیقت نااطاعتی انسان از فرمان‌های خدا، ریشهٔ تمام تلخی‌هایی است که در زندگی گریبان‌گیر انسان‌ها می‌شود.

در عهد قدیم، دوران سلطنت «سلیمان»، عصر شکوه قوم اسرائیل به‌شمار می‌رفت. در کتاب اول پادشاهان، فصل ده می‌خوانیم که ملکهٔ سبا، آوازهٔ سلیمان را می‌شنود و برای دیدن او می‌آید تا با او به گفتگو بنشیند و از حکمت او بهره‌مند شود (۱ پادشاهان ۱۰: ۱ – ۴).

سلیمان، بنابر شهادت کتاب مقدس، هم در ثروت و هم در حکمت سرآمد روزگار خود بود (۱۰: ۲۳). وضعیت او چنان بود که همهٔ مردم جهان آرزو داشتند به حضور وی برسند و از حکمت او بهره‌مند شوند (۱: ۲۴). اما سلیمان با تمام حکمتش، به‌خاطر نااطاعتی از خدا دچار گناه شد. 

خدا منع کرده بود که قوم اسرائیل با اقوامی‌که خداناشناس بودند ازدواج نمایند. در واقع این «فرمانی» بود که در آن شرایط قوم را از افتادن در بی‌ایمانی «نجات» می‌داد. وضعیت آن زمان به‌گونه‌ای بود که مردان به‌دنبال تمایلات نفسانی خویش و به پیروی‌کردن از خدایانِ همسرانشان ترغیب می‌شدند.

سلیمان از اقوام خداناشناس همسر اختیار کرد.در این خصوص در کتاب مقدس می‌خوانیم که دل سلیمان در زمان سالخوردگی، در محبت و عشق به سمت گناه کشیده می‌شود (۱۱: ۲). دل او مانند دل پدرش داوود برای خدا کامل نمی‌شود (۱۱: ۴).

محبتی که در دل سلیمان بود و می‌بایست برای خدا اختصاص داده شود، به گناه تقدیم شده بود. در‌این‌باره کتاب مقدس می‌فرماید: «پس سلیمان آنچه را که در نظر خداوند بد بود به‌جا آورد.» (۱۱: ۶)

اشتیاق و محبت ما اگر از جانب خدا به سمت گناه متمایل شود، ثمره‌اش بسیار ناگوار و تلخ خواهد بود. نباید فراموش کنیم که تمایل و اشتیاق به گناه، سرمایه‌ای نیست که بتوان آن را در برابر اشتیاق به خدا و اطاعت از وی عرضه کرد.

به‌نظر شما چرا انسان به سمت گناه کشیده می‌شود؟ چرا سلیمان با اینکه پُر از حکمت بود محبتی را که باید نثار خدا کند به سمت گناه متمایل کرد؟ امروزه گناه با چه اشکال متنوعی می‌تواند محبت و عشق ما را به‌جای خدا، به سمت خویش بکشاند؟در ادامهٔ این سفر پر‌ماجرای معنوی، در قسمت بعد به «دلیل محبت خدا در ما» می‌پردازیم. با ما باشید.

مقالات مرتبط

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.