بسیاری از مواقع خدا ارادۀ خود را متکی به زنانی می‌کند که بیش از همه فراموش شده‌اند.

تامار:

او احتمالاً در میان دو تاماری که عهد عتیق نام می‌برد، ناشناخته‌تر است. تاماری که اغلب به ذهن ما خطور می‌کند؛ دختر داوود پادشاه است که توسط برادر خود مورد تجاوز قرار گرفت،و متقابلاً آن برادر نیز توسط ابشالوم به قتل رسید (دوم سموئیل ۱۳). اما تامار مورد نظر ما، عروس یهودا؛ پسر چهارم یعقوب، سر سلسلۀ قبیلۀ یهودا است. داستان او در کتاب پیدایش فصل ۳۸ پیدا می‌شود.

و این چه داستان عجیبی است. وقتی شوهر او «عیر» مُرد، یهودا دومین پسرش «اونان» را به او می‌دهد تا از او فرزندانی بیاورد. اما اونان با اجتناب از باردار کردن تامار، باعث نارضایتی خدا شده، می‌میرد. یهودا به‌ عوض درک این مطلب که پسرانش به‌ خاطر شرارت خود مرده‌اند، تامار را مقصر دانسته و از وظیفۀ خود که دادن پسر سوم به شوهری تامار بود، سر باز می‌زند. در آن زمان برای قبایل اسرائیل ضروری بود که به خاطر بقای نسل، فرزندان بیاورند. اما تامار توسط یهودا فریب خورد. او به تامار گفته بود: «به خانۀ والدین خود برگرد و تا آماده شدن پسر جوان‌تر من برای ازدواج، نزد آنها زندگی کن». تامار هم این کار را کرد، ولی به مرور زمان دریافت که قصد یهودا فقط این بوده که از شر او خلاص شود. او به زنی تبدیل شد که یهودا او را به فراموشی سپرد.

تامار تاب یک چنین رفتاری را نمی‌آورد. او در لباس یک فاحشه، با پدر شوهر خود همبستر می‌شود. بهای این کار، «بز جوانی» تعیین می‌شود که یهودا در آن لحظه قادر به پرداخت آن نیست. بنابراین تا زمانی که یهودا بها را پرداخت کند، تامار مهر و عصای او را به گرو می‌گیرد. نهایتاً یهودا با یک بز برای پرداخت بها باز می‌گردد، اما تامار رفته است و یهودا قادر به باز پس گرفتن وسایل خود نمی‌شود. با درک این امر که او مضحکۀ دیگران خواهد شد، یهودا تصمیم می‌گیرد که ماجرا را دنبال نکند.

در این میان تامار در تبعید، حامله می‌شود. یهودا به محض شنیدن گزارش این واقعۀ ننگین، حکم خود را در این مورد صادر می‌کند:‌ «او را بیرون آورده و آتش بزنید!» تامار با نشان دادن متعلقات یهودا و اشارۀ غیرمستقیم به او در ملا عام، برگ برنده خود را رو می‌کند.

برای اولین بار در طول این ماجرای شرم‌آور، یهودا کار صحیح را انجام می‌دهد. او اعتراف می‌کند: «او از من پارساتر است» (پیدایش ۳۸:۲۶). تامار مورد عفو قرار می‌گیرد و مادر یک دوقلو می‌شود.

این روایت، عملکرد تامار را توجیه نمی‌کند، بلکه پیام آن این است که یهودا می‌باید منافع قوم خود را در اولویت قرار می‌داد؛ حتی اگر بهای آن به مخاطره انداختن جان پسرانش می‌بود. یهودا مجبور به ارزیابی مجدد مفهوم پارسایی در زندگی خودش می‌شود. او از قوانین کهنه‌ای که ریاکاری او را توجیه می‌کرد، دست برداشته و به معیار عمیق‌تری اعتقاد پیدا می‌کند. از این منظر، داستان یهودا و تامار، انعکاس انتظاری است که پارسایی جدید و والای پادشاهی عرضه شده توسط عیسی را به ارمغان می‌آورد.

اما در دنیای امروز نمونۀ تامار کیست؟ بگذارید من در این مورد خواهر وائو را پیشنهاد کنم. او معلم فوق‌العادۀ کتاب مقدس بود. با وجود اینکه بسیار زیبا بود، از ازدواج صرف‌نظر کرد تا خود را وقف کلام خدا کند. او از همکاری در رهبری جنبش بزرگی در کلیسای خانگی احساس رضایت می‌کرد. این جنبش، رهبری با شخصیت بسیار جذاب (کاریزماتیک) داشت. خواهر وائو از نزدیک با او کار کرده و برایش احترام زیادی قائل بود، اما هیچ کشش عاشقانه‌ای نسبت به او در خود احساس نمی‌کرد…

اما یک روز، اتفاق بسیار هولناکی رخ داد. حادثه‌ای که با خود کوله‌بار سنگین شرم و اندوه را به همراه آورد. اتفاقی که مسیر زندگی وائو را کاملاً تغییر داد. به راستی چه چیز باعث شد که آن فرزند پر شور و حرارت که دلش برای خدمت خداوند می‌تپید، از کلیسا طرد شود؟ چرا باید فرار کند و به جایی برود که هیچ‌کسی او را نشناسد؟

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.