پادشاه خادم
پسر انسان نیامد تا خدمتش کنند، بلکه آمد تا خدمت کند و جانش را چون بهای رهایی در راه بسیاری بنهد. مرقس ۱۰: ۴۵
در انجیل مرقس، سخنان عیسی در مورد زحمات و مرگش در سه موقعیت مختلف روایت شده است. بار اوّل عیسی پس از اعتراف پطرس به مسیح بودن او لازم میبیند که شاگردانش را از زحمات، رد شدن از سوی سران مذهبی و کشته شدن خود، با خبر سازد. امّا، او همچنین برخاستن خود از مردگان را نیز به آنها وعده میدهد ( ۸: ۳۱). در نوبت دوم، هنگامی که آنان برای آخرین بار عازم اورشلیم بودند، او جزئیات بیشتری از چگونگی مرگ خویش را فاش میکند، تا شاگردان دریابند که این سفر، مرگ او را بدنبال خواهد داشت. اینبار عیسی به صدور حکم مرگ خود توسط سران مذهبی اشاره میکند، و اینکه برای اجرای حکم، او به اقوام بیگانه (رومیان) سپرده میشود تا به روش آنها که تحقیر و شکنجۀ شخص محکوم بود، اعدام شود. اینبار نیز عیسی به برخاستن خود از مردگان اشاره میکند (۱۰: ۳۳ -۳۴). امّا در مرتبۀ سوم عیسی به جزئیات مرگ خود اشارهای نمیکند. اینبار او علت و هدف مرگ خود را به شاگردان توضیح میدهد تا با اشاره به تفاوت شیوۀ پادشاهی او با پادشاهان این جهان، آنها را متوجه این حقیقت کند که مرگ او یک تصادف نخواهد بود، بلکه او داوطلبانه در این مسیر قدم میگذارد تا با مرگ فداکارانۀ خویش هدف خدا در آزادی انسان از چنگال گناه و شیطان را برآورده کند. لذا، مرگ او بهای رهایی (خون بها) تمام کسانی است که به او ایمان میآورند (۱۰: ۴۵)
بدین ترتیب، عیسی در یک جملۀ کوتاه مرگ خود را به عنوان قربانی کامل جهت آمرزش گناهان معرفی میکند. در عین حال، او روشن میکند که مرگش پایان راه او نیست، بلکه آغاز عهد جدید خدا با تمامی بشر است، هرچند که این عهد، ادامۀ همان عهد قدیم خدا (عهد شریعت) با بنی اسرائیل است که این بار به شکلی تازه و کامل برقرار میشود. بدین ترتیب، قربانی ابدی و کامل عیسی، به قربانی ناقص و مکرر حیوانات که تنها سایهای از قربانی او بود، پایان داد. همچنین، با قربانی عیسی عدالت کامل خدا به انجام رسید، تا امکان سکونت روح خدا در درون مؤمنین به مسیح فراهم شده، انجام شریعت خدا را به یک میل باطنی در انسان تبدیل کند.
مطالعهٔ کتاب مقدس
مرقس ۱۰: ۴۵
چنانکه پسر انسان نیز نیامد تا خدمتش کنند، بلکه آمد تا خدمت کند و جانش را چون بهای رهایی در راه بسیاری بنهد.
*فیلیپیان ۲: ۳ -۱۱
۳هیچ کاری را از سَرِ جاهطلبی یا تکبّر نکنید، بلکه با فروتنی دیگران را از خود بهتر بدانید. ۴هیچیک از شما تنها به فکر خود نباشد، بلکه به دیگران نیز بیندیشد. ۵همان طرز فکر را داشته باشید که مسیحْ عیسی داشت:
۶او که همذات با خدا بود،
از برابری با خدا به نفع خود بهره نجست،
۷بلکه خود را خالی کرد
و ذات غلام پذیرفته،
به شباهت آدمیان درآمد.
۸و چون در سیمای بشری یافت شد
خود را خوار ساخت
و تا به مرگ،
حتی مرگ بر صلیب
مطیع گردید.
۹پس خدا نیز او را بهغایت سرافراز کرد
و نامی برتر از همۀ نامها بدو بخشید،
۱۰تا به نام عیسی هر زانویی خم شود،
در آسمان، بر زمین و در زیر زمین،
۱۱و هر زبانی اقرار کند که عیسی مسیحْ ’خداوند‘ است،
برای جلال خدای پدر.
*اول قرنتیان ۱: ۱۸ - ۳۱
پیام صلیب و حکمت دنیوی
۱۸زیرا پیام صلیب برای آنان که هلاک میشوند جهالت است، امّا برای ما که نجات مییابیم قدرت خداست. ۱۹زیرا نوشته شده است:
«حکمتِ حکیمان را نابود خواهم ساخت
و فهم فهیمان را باطل خواهم گردانید.»
۲۰براستی، حکیم کجاست؟ عالِمِ دین کجاست؟ مباحثهگرِ این عصر کجاست؟ مگر خدا حکمت دنیا را جهالت نگردانیده است؟ ۲۱زیرا از آنجا که بنا بر حکمتِ خدا، دنیا نتوانست از طریق حکمتْ خدا را بشناسد، خدا چنان مصلحت دید که از راه جهالتِ موعظه، کسانی را که ایمان میآورند، نجات بخشد. ۲۲زیرا یهودیان خواستار آیتاند و یونانیان در پی حکمت، ۲۳ولی ما مسیح مصلوب را وعظ میکنیم که یهودیان را سنگ لغزش است و غیریهودیان را جهالت، ۲۴امّا فراخواندگان را، چه یهودی و چه یونانی، مسیحْ قدرت خدا و حکمت خداست. ۲۵زیرا جهالتِ خدا از حکمتِ انسان حکیمانهتر و ناتوانیِ خدا از قدرتِ انسان تواناتر است.
ایمانداران قُرِنتُس و حکمت دنیوی
۲۶ای برادران، وضع خود را، آن هنگام که خدا شما را فرا خواند، در نظر آورید. بیشتر شما با معیارهای بشری، حکیم محسوب نمیشدید؛ و بیشتر شما از قدرتمندان یا نجیبزادگان نبودید. ۲۷امّا خدا آنچه را که دنیا جهالت میپندارد، برگزید تا حکیمان را خجل سازد؛ و آنچه را که دنیا ضعیف میشمارَد، انتخاب کرد تا قدرتمندان را شرمنده سازد؛ ۲۸خدا آنچه را که این دنیا پَست و حقیر میانگارد، بلکه نیستیها را، برگزید تا هستیها را باطل سازد، ۲۹تا هیچ بشری در حضور او فخر نکند. ۳۰از اوست که شما در مسیحْ عیسی هستید، که از جانب خدا برای ما حکمت شده است، یعنی پارسایی، قدّوسیت و رهایی ما. ۳۱تا چنانکه آمده است: «هر که فخر میکند، به خداوند فخر کند.»