نان روزانه

کلام امروز: متی ۲۶: ۵۰ | مطالعهٔ کتاب مقدس: * متی ۲۶: ۴۷ - ۵۶* مرقس ۱۴: ۳۴ - ۵۰* لوقا ۲۲: ۴۷ - ۵۳

دستگیری عیسی

آنگاه آن افراد پیش آمده، بر سر عیسی ریختند و او را گرفتار کردند. متی ۲۶: ۵۰

در روایت متی از دستگیری عیسی، به‌روشنی می‌توان تفاوت تفکر شرارت‌بار دنیا را با تفکر صلح‌آمیز عیسی مشاهده کرد. عیسی، به‌خوبی می‌دانست که بوسۀ یهودا نه از روی محبت، بلکه  تنها علامتی برای سربازان بود تا او را از دیگران تشخیص دهند. معلوم نیست که در سر یهودا چه می‌گذشت که از بوسه – عملی نشانۀ محبت – چنین استفادۀ نابه‌جایی کرد. او آگاهانه بر خنجر خیانت خود پوششی از ظاهر محبت کشیده بود و گمان می‌کرد هنوز می‌تواند با فریب در جمع یاران عیسی باقی بماند. کلام عیسی جای شکی باقی نمی‌گذارد که یهودا با این عمل، دیگر از جمع یاران او جدا شده بود. عیسی در یک جمله: “ای رفیق، کار خود را انجام بده.” احساس خود را به یهودا بیان می‌کند. در اصل یونانی این متن، متی از واژۀ معمول رفیق برای بیان دوستی و رفاقت استفاده نمی‌کند، بلکه او از واژه‌ای استفاده می‌کند که تنها معنی آشنایی را می‌دهد، رابطه‌ای سطحی که یهودا هیچگاه در عمیق‌تر شدن آن قدمی برنداشت، بلکه خود را در مقابل عیسی عَلَم کرده و بر مخالفت با او اصرار ورزید.

همچنین، هجوم سربازان مسلح و گروه چماق‌داران بر عیسی، حاکی از این است که سران مذهبی آن روز و حامیان‌شان، تا چه اندازه  در مخالفت با صلح خدا قرار داشتند که برای دستگیری عیسی و جلوگیری از انتشار پیام صلح او اینگونه، آن هم در خفا عمل کردند. ظاهراً، کلام صلح عیسی در گوش آنان طنین جنگ داشت. خشونت تنها روشی است که بسیاری از قدرتمندان این جهان از آن برای حفظ قدرت خود استفاده می‌کنند. امّا کلام عیسی، اَسرار دل شرارت‌پیشۀ دشمنان او و شاید قدرتمندانی را که مایلند شرارت خویش را در تاریکی انجام ‌دهند برملا می‌کند: “مگر من راهزنم که با چماق و شمشیر به گرفتنم آمده‌اید؟ من هر روز در معبد می‌نشستم و تعلیم می‌دادم و مرا نگرفتید.” 

متی، در پایان روایت خود از دستگیری عیسی، حقیقت بسیار مهمی را برای مخاطب یهودی خود که کلام خدا (عهد عتیق) را مرجع نهایی خود می‌دانست، آشکار می‌کند: آری، تدبیر پلید مخالفین عیسی، در واقع انجام نبوت‌های مکتوب کتب عهد عتیق بود که عیسی با تسلیم خود، به آنها جامۀ عمل می‌پوشانید، وگرنه او قدرت داشت که به آسانی خود را از آن مهلکه رهایی دهد.

مطالعهٔ کتاب مقدس

متی ۲۶: ۵۰

آنگاه آن افراد پیش آمده، بر سر عیسی ریختند و او را گرفتار کردند.

* متی ۲۶: ۴۷ - ۵۶

گرفتار شدن عیسی
 
۴۷عیسی هنوز سخن می‌گفت که یهودا، یکی از آن دوازده تن، همراه با گروه بزرگی مسلّح به چماق و شمشیر، از سوی سران کاهنان و مشایخ قوم، از راه رسیدند. ۴۸تسلیم‌کنندۀ او به همراهان خود علامتی داده و گفته بود: «آن کس را که ببوسم، همان است؛ او را بگیرید.» ۴۹پس بی‌درنگ به عیسی نزدیک شد و گفت: «سلام، استاد!» و او را بوسید. ۵۰عیسی به وی گفت: «ای رفیق، کار خود را انجام بده.» آنگاه آن افراد پیش آمده، بر سر عیسی ریختند و او را گرفتار کردند. ۵۱در این هنگام، یکی از همراهان عیسی دست به شمشیر برده، آن را برکشید و ضربه‌ای به خدمتکار کاهن اعظم زد و گوشش را برید. ۵۲امّا عیسی به او فرمود: «شمشیر خود در نیام کن؛ زیرا هر که شمشیر کِشد، به شمشیر نیز کشته شود. ۵۳آیا گمان می‌کنی نمی‌توانم هم‌اکنون از پدر خود بخواهم که بیش از دوازده فوج فرشته به یاری‌ام فرستد؟ ۵۴امّا در آن صورت پیشگوییهای کتب مقدّس چگونه تحقق خواهد یافت که می‌گوید این وقایع باید رخ دهد؟» ۵۵در آن وقت، خطاب به آن جماعت گفت: «مگر من راهزنم که با چماق و شمشیر به گرفتنم آمده‌اید؟ من هر روز در معبد می‌نشستم و تعلیم می‌دادم و مرا نگرفتید. ۵۶امّا این همه رخ داد تا پیشگوییهای پیامبران تحقق یابد.» آنگاه همۀ شاگردان ترکش کرده، گریختند.

* مرقس ۱۴: ۳۴ - ۵۰

۳۴«از فرط اندوه، به حال مرگ افتاده‌ام. در اینجا بمانید و بیدار باشید.» ۳۵سپس قدری پیش رفته، بر خاک افتاد و دعا کرد که اگر ممکن باشد آن ساعت از او بگذرد. ۳۶او چنین گفت: «اَبّا، پدر، همه چیز برای تو ممکن است. این جام را از من دور کن، امّا نه به خواست من بلکه به ارادۀ تو.» ۳۷چون بازگشت، آنان را در خواب یافت. پس به پطرس گفت: «شَمعون، خوابیده‌ای؟ آیا نمی‌توانستی ساعتی بیدار بمانی؟ ۳۸بیدار باشید و دعا کنید تا در آزمایش نیفتید. روح مشتاق است امّا جسم ناتوان.» ۳۹پس دیگر بار رفت و همان دعا را کرد. ۴۰چون بازگشت، ایشان را همچنان در خواب یافت، زیرا چشمانشان بسیار سنگین شده بود. آنها نمی‌دانستند چه به او بگویند. ۴۱آنگاه عیسی سوّمین بار نزد شاگردان آمد و بدیشان گفت: «آیا هنوز در خوابید و استراحت می‌کنید؟ دیگر بس است! ساعت مقرر فرا رسیده. اینک پسر انسان به دست گناهکاران تسلیم می‌شود. ۴۲برخیزید، برویم. اینک تسلیم‌کنندۀ من از راه می‌رسد.»
گرفتار شدن عیسی
۴۳عیسی همچنان سخن می‌گفت که ناگاه یهودا، یکی از آن دوازده تن، همراه با گروهی مسلّح به چماق و شمشیر، از سوی سران کاهنان و علمای دین و مشایخ آمدند. ۴۴تسلیم‌کنندۀ او به همراهان خود علامتی داده و گفته بود: «آن کس را که ببوسم، همان است؛ او را بگیرید و با مراقبت کامل ببرید.» ۴۵پس چون به آن مکان رسید، بی‌درنگ به عیسی نزدیک شد و گفت: «استاد!» و او را بوسید. ۴۶آنگاه آن افراد بر سر عیسی ریخته، او را گرفتار کردند. ۴۷امّا یکی از حاضران شمشیر برکشیده، ضربه‌ای به خدمتکار کاهن اعظم زد و گوش او را برید. ۴۸عیسی به آنها گفت: «مگر من راهزنم که با چماق و شمشیر به گرفتنم آمده‌اید؟ ۴۹هر روز در حضور شما در معبد تعلیم می‌دادم و مرا نگرفتید. امّا کتب مقدّس می‌باید تحقق یابد.» ۵۰آنگاه همۀ شاگردان ترکش کرده، گریختند.

* لوقا ۲۲: ۴۷ - ۵۳

گرفتار شدن عیسی
 
۴۷هنوز سخن می‌گفت که گروهی از راه رسیدند. یهودا، یکی از آن دوازده تن، آنان را هدایت می‌کرد. او به عیسی نزدیک شد تا وی را ببوسد، ۴۸امّا عیسی به او گفت: «ای یهودا، آیا پسر انسان را با بوسه تسلیم می‌کنی؟» ۴۹چون پیروان عیسی دریافتند چه روی می‌دهد، گفتند: «ای سرور ما، شمشیرهایمان را بَرکشیم؟» ۵۰و یکی از آنان غلام کاهن اعظم را به شمشیر زد و گوش راستش را برید. ۵۱امّا عیسی گفت: «دست نگاه دارید!» و گوش آن مرد را لمس کرد و شفا داد. ۵۲سپس خطاب به سران کاهنان و فرماندهان نگهبانان معبد و مشایخی که برای گرفتار کردن او آمده بودند، گفت: «مگر من راهزنم که با چماق و شمشیر به سراغم آمده‌اید؟ ۵۳هر روز در معبد با شما بودم، و دست بر من دراز نکردید. امّا این ساعتِ شماست و قدرت تاریکی.»

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.