آخرین شاهد رستاخیز
«زیرا من آنچه را که به من رسید، چون مهمترین مطلب به شما سپردم: اینکه مسیح مطابق با کتب مقدس در راه گناهان ما مرد، و اینکه دفن شد، و اینکه مطابق با همین کتب در روز سوم از مردگان برخاست، و اینکه خود را ظاهر کرد…»
اول قرنتیان ۳:۱۵-۵
برای پولس رسول با آن زمینۀ متعصب مذهبی، کتابمقدس مرجع نهایی شناخت خواست و ارادۀ خدا بود. این طرز تفکر که پیش از ایمانش به مسیح بهصورت تعصب دینی از طریق آزار و به قتلرساندن آنانی که در نظر او بدعتگزار بودند، تجلی مییافت، پس از ایمانش بهصورت وقف کامل و فداکاری شبانهروزی در انتشار پیام صلح و آشتی انجیل نمایان شد.
پولس قبل از ایمان به مسیح، فریسی جوانی بود که تمام وقت خود را وقف یادگیری کتابمقدس و سنت یهود در محضر عالِمین دینی آن روز کرده بود. چه بسا همین علما که بعضی از آنها در مصلوبکردن عیسی دخالت مستقیم داشتند، به جوانانی مانند پولس به دروغ تعلیم میدادند که قیام عیسی از مردگان داستانی است که مسیحیان برای به انحراف کشیدن یهودیت ابداع کردهاند. در نتیجه، پولس نیز با تمام قوا به نابودی مسیحیت کمر همت گماشته بود. اما، مواجهۀ عینی او با عیسای قیام کرده در راه دمشق، تمام برداشتها و تفسیرهای اشتباه او از نبوتهای کتب مقدس را زیرورو کرد. روبهروشدن وی با عیسی چنان تأثیری بر وجودش گذاشت که ظرف چند روز تبدیل به یکی از مدافعین سرسخت ایمان مسیحی شد.
پس از این رویارویی با عیسای قیام کرده، گویی تمام دانش کلام خدا و تمام سنت فراگرفته از پدران برای پولس معنای متفاوتی پیدا کرد. حال، انتظار او برای عمل خدا در آیندهای مبهم، جای خود را به حقیقتی عینی در زمان حال داده بود که به تمام کلام خدا برای او معنی میبخشید. به یکباره، در ذهن پولس دانش و مباحثههای مبهم و بیسروته دینی جای خود را به مقصود روشن خدا داد. ازاینرو، پولس در پیروی عیسی هیچ درنگی از خود به خرج نداد. او بلافاصله دریافت که دیگر وقتی برای تلف کردن ندارد. مقرر بود که این آخرین شاهد رستاخیز، مرزهای تعصب یهود را پشت سر گذاشته، نجات در عیسی را به تمامی جهان اعلام کند و آنها را متقاعد ساخته که عیسی بهراستی از مردگان برخاسته است.
مطالعهٔ کتاب مقدس
اول قرنتیان ۳:۱۵-۵
۳زیرا من آنچه را که به من رسید، چون مهمترین مطلب به شما سپردم: اینکه مسیح مطابق با کتب مقدّس در راه گناهان ما مرد، ۴و اینکه دفن شد، و اینکه مطابق با همین کتب در روز سوّم از مردگان برخاست، ۵و اینکه خود را بر کیفا ظاهر کرد و سپس بر آن دوازده تن.
* اعمال رسولان ۹: ۱-۱۹
ایمان آوردن سولُس
۱و امّا سولُس که همچنان به دمیدنِ تهدید و قتل بر شاگردان خداوند ادامه میداد، نزد کاهن اعظم رفت ۲و از او نامههایی خطاب به کنیسههای دمشق خواست تا چنانچه کسی را از اهل طریقت بیابد، از زن و مرد، در بند نهاده، به اورشلیم بیاورد.
۳طی سفر، چون به دمشق نزدیک میشد، ناگاه نوری از آسمان بر گِردش درخشید ۴و او بر زمین افتاده، صدایی شنید که خطاب به وی میگفت: «شائول، شائول، چرا مرا آزار میرسانی؟»
۵وی پاسخ داد: «خداوندا، تو کیستی؟»
پاسخ آمد: «من آن عیسی هستم که تو بدو آزار میرسانی. ۶حال، برخیز و به شهر برو. در آنجا به تو گفته خواهد شد که چه باید کنی.»
۷همسفران سولُس خاموش ایستاده بودند؛ آنها صدا را میشنیدند، ولی کسی را نمیدیدند. ۸سولُس از زمین برخاست، امّا چون چشمانش را گشود نتوانست چیزی ببیند؛ پس دستش را گرفتند و او را به دمشق بردند. ۹او سه روز نابینا بود و چیزی نمیخورد و نمیآشامید.
۱۰در دمشق شاگردی حَنانیا نام میزیست. خداوند در رؤیا بر او ظاهر شد و گفت: «ای حَنانیا!»
پاسخ داد: «بله خداوندا.»
۱۱خداوند به او گفت: «برخیز و به کوچهای که ’راست‘ نام دارد، برو و در خانۀ یهودا سراغ سولُس تارسوسی را بگیر. او به دعا مشغول است ۱۲و در رؤیا مردی را دیده، حَنانیا نام، که میآید و بر او دست میگذارد تا بینا شود.»
۱۳حَنانیا پاسخ داد: «خداوندا، از بسیاری دربارۀ این مرد شنیدهام که بر مقدسین تو در اورشلیم آزارها روا داشته است. ۱۴و در اینجا نیز از جانب سران کاهنان اختیار دارد تا هر که را که نام تو را میخواند، در بند نهد.»
۱۵ولی خداوند به حَنانیا گفت: «برو، زیرا که این مرد ظرف برگزیدۀ من است تا نام مرا نزد غیریهودیان و پادشاهانشان و قوم اسرائیل ببرد. ۱۶من به او نشان خواهم داد که بهخاطر نام من چه مشقتها باید بر خود هموار کند.»
۱۷پس حَنانیا رفت و به آن خانه درآمد و دستهای خود را بر او گذاشته، گفت: «ای برادر، شائول، خداوند یعنی همان عیسی که چون بدینجا میآمدی در راه بر تو ظاهر شد، مرا فرستاده است تا بینایی خود را بازیابی و از روحالقدس پر شوی.» ۱۸همان دم چیزی مانند فَلس از چشمان سولُس افتاد و او بینایی خود را بازیافت و برخاسته، تعمید گرفت. ۱۹سپس غذا خورد و قوّت خویش بازیافت.
* اول تیموتائوس ۱۲:۱-۲۰
فیض خداوند نسبت به پولس
۱۲خداوندمان مسیحْ عیسی را شکرگزارم که مرا توانایی بخشید و درخور اعتماد شمرد و به خدمت خویش برگماشت. ۱۳با آنکه در گذشته، کفرگو و ستمگر و زورگو بودم، بر من رحم شد، زیرا از ناآگاهی و بیایمانی چنین میکردم. ۱۴آری، فیض خداوند ما بهفراوانی جاری گشت، همراه با ایمان و محبتی که در مسیحْ عیسی یافت میشود.
۱۵این سخن درخور اعتماد و پذیرش کامل است که مسیحْ عیسی به جهان آمد تا گناهکاران را نجات بخشد، که من بزرگترین آنهایم. ۱۶از همین رو، بر من رحم شد تا مسیحْ عیسی صبر بیپایان خود را نسبت به من که بزرگترینِ گناهکاران بودم، نشان دهد، تا نمونهای باشم برای جملۀ آنان که از این پس به او ایمان آورده، حیات جاویدان خواهند یافت. ۱۷بر خدای یکتا، آن پادشاه سرمدی، نامیرا و نادیدنی، تا ابدالآباد حرمت و جلال باد؛ آمین!
۱۸ای پسرم، تیموتائوس، این حکم را مطابق با نبوّتهایی که پیشتر بر تو شد، به تو میسپارم تا به مدد آنها در نبردِ نیکو پیکار کنی، ۱۹و به ایمان و وجدانی پاک متمسّک باشی، چرا که کِشتی ایمان بعضی با زیر پا نهادن آنها درهم شکسته است. ۲۰هیمِنائوس و اسکندر از این دستهاند، که ایشان را به شیطان سپردم تا عبرت گرفته، دیگر کفر نگویند.