چالش اول ما برای زندگی بهعنوان یک مسیحی در جامعهای مسلمان، مقابله با بخشی از احساسات خودمان بود. آن سالها شوق و اشتیاقی در قلبهای ما زبانه میکشید که پتانسیل اصلی ما برای بشارت به دیگران و اطرافیان میشد. گریههای شبانه دخترم را بهیاد میآورم که مشتاق صحبتکردن درمورد مسیح با دوستانش بود. او میخواست همانطور که خودش در خداوند شادی میکرد و عاشق خداوند بود دوستانش نیز بدون وحشت به خدا نزدیک شوند. اما میبایست خلاف آن را به بچهها تعلیم میدادیم و آنها را متقاعد میکردیم که در مورد خداوندی عیسی با کسی صحبت نکنند؛ زیرا نگران این بودیم که ایمان آنها مانع ادامه تحصیلشان شود و یا خطراتی دیگر. بخصوص اینکه ما در یک شهر مذهبی زندگی میکردیم.
اما این مخفیکردن را چگونه باید به بچهها آموزش میدادیم که آنان را تشویق به دروغگویی و دورویی نکرده باشیم؟ یا حتی بدتر از آن آتشی که خدا در قلبشان گذاشته بود را خاموش نکنیم!؟
در نهایت به این نتیجه رسیدیم که آگاه کردنشان بهتر از هر کار دیگری بود! پس مجبور بودیم کمی بیشتر از وضعیت جامعه و ماهیت اسلام به آنها توضیح دهیم. اینکه اسلام از پدر و مادرها به مردم رسیده و انتخاب خودشان نبوده و شاید چیز زیادی هم در مورد آن نمیدانند، همانطور که ما هم مسلمانزاده بودیم و به علت اشتیاقی که به حقیقت داشتیم در مسیر جستجوی آن قرار گرفتیم، و حالا مسیح را نجات دهنده و خدای خود میخوانیم.
تمام سعیمان را کردیم تا به بچهها این القا نشود که همه مسیرها به خدا میرسند و فرق زیادی بین آنها نیست، بلکه تصمیم گرفتیم تا تمام حقایقی را که در طول زندگی با مسیح به آن دست مییافتیم با بچهها نیز در میان بگذاریم.
البته نکته بسیار مهم دیگر این بود که به آنها یاد دهیم حق تحقیر ادیان و عقاید دیگران را ندارند. خداوند هم همین را از ما میخواست، اینکه حتی اگر در کشوری زندگی میکنیم که سران آن عقاید متفاوتی دارند؛ نه تنها با آنها دشمنی نکنیم بلکه برایشان دعای برکت و حکمت هم بکنیم تا بتوانند به بهترین شکل وظایف خود را انجام دهند! و این برخلاف کاری بود که در مدارس انجام میدادند. دبیران الهیات اسلامی (یا همان دینی) دائماً ادیان مختلف را میکوبیدند و اسلام و تصور ترسناکی را که از خدا ساخته بودند بالا میبردند. اگرچه این رفتار معلمها باعث خشم بچهها میشد ولی دائماً یادآوری میکردیم که وظیفه آنان در این مرحله فقط دعاکردن برای دوستان و معلمهایشان است تا آنها هم نجات و حقیقت را دریافت کنند.