چند روز پیش داشتم به این موضوع فکر میکردم که چرا باید به یه سری سختیها و مشکلات توی زندگی مواجه بشم!؟ چرا؟ مگه من نجات رو دریافت نکردم و عیسی خداوند تمام بارهای من رو به دوش نگرفته و بر صلیب میخکوب نکرده!؟
پیش خودم گفتم این سختیها و مشکلات ممکنه از طرف شریر باشه که بخواد فکر من رو درگیر کنه و من از خداوند دور بشم، یا اینکه خداوند میخواد من رو آزمایش کنه!
به حضور خداوند رفتم و برای تمام مشکلاتم شروع به دعا کردم و گفتم: «خداوند! من رو آرامی بده و با من حرف بزن. من نیاز دارم که از تو بشنوم، مگه من فرزند تو نیستم!؟ تو که بدی و سختی برای فرزندت نمیخوای! پس بهم بگو چرا من در این سختیها هستم و تو برام کاری نمیکنی!؟»
طبق روال همیشگی بعد از اتمام دعا، شروع کردم به خوندن کلام تا از خداوند بشنوم. اونروز انقدر نیاز داشتم از خداوند بشنوم که بهش گفتم شده امروز تمام کلامت رو بخونم میخونم و تا با من صحبت نکردی از حضورت نمیرم!
من هر روز یک باب از انجیل رو از اون قسمتی که روز قبل تموم کردم ادامه میدم، یک باب اما عمیق!
پس خوندنم رو با عبرانیان باب ۹ادامه دادم. خدا رو شکر میکنم برای کلمه به کلمه از کلامش که زنده هست و برای ما برکتی داره، اما اونروز طبق نیازم از خداوند میخواستم.
شروع کردم به خوندن باب ۹،۱۰، ۱۱تا اینکه رسیدم به باب ۱۲: «تأدیب خدا بر فرزندانش». همینطور پیش رفتم تا اینکه رسیدم به آیهٔ ۷و صدای خداوند رو شنیدم که گفت: «سختیها را به منزله تأدیب تحمل کنید؛ خدا با شما همچون پسران رفتار میکند؛ زیرا کدام پسر است که پدرش او را تأدیب نکند؟ … پدران ما کوتاه زمانی بنا بر صلاحدید خود، ما را تأدیب کردند. اما خدا برای خیریت خودمان ما را تأدیب میکند تا در قدوسیت او سهیم شویم. هیچ تأدیبی در حین انجام شدن خوشایند نیست، بلکه دردرناک است. اما بعد برای کسانی که به وسیله آن تربیت شدهاند، میوه آرامش و پارسایی به بار میآورد.»
مو به تنم سیخ شد! از اینکه صدای خدا رو اینطور شنیدم و طبق نیازم با من صحبت کرد، شور و شوق تو قلبم اومد و آرامش عجیبی گرفتم، یه لحظه به خودم اومدم و با خودم فکر کردم که چه جاهایی گناه کردم، چه جاهایی از خداوند نااطاعتی کردم و چه تصمیمات اشتباهی گرفتم. این باعث شد که من با توبه؛ بار دیگه به حضور خداوند برم.
خداوند مشتاقانه میخواد که ما رو در قدوسیتش سهیم کنه، هدف خداوند اینکه ما مقدس بشیم. اون از سختیها و مشکلات، و یا حتی گاهی بیماریها و فقر و… استفاده میکنه!
سختیها شخصیت ما رو شکل میدن و ما رو به بلوغ میرسونن تا به اون شکل ناب و پاکی که خداوند میخواد در بیایم. مثل طلا یا نقره که بارها داخل کوره گذاشته میشه، ضربه میخوره و حرارت داده میشه تا خالص بشه و به شکلی زیبا و با ارزش دربیاد.
پس باشه که در زمان تأدیب خداوند، نسبت به محبتش دچار تردید و شک نشیم، از محبتش دلسرد نگردیم و بهش غرغر و شکایت نکنیم، بلکه بذاریم روحالقدس ما رو تربیت کنه و قوی بسازه. تحمل کنیم تا در آخر میوهٔ آرامش و پارسایی رو به بار بیاریم.
یادمون باشه خداوند اونهایی رو که دوست داره، تأدیب میکنه، و هر فرزندش رو که مورد لطفشه، تنبیه میکنه.