یادم میاد چند سالی از ایمان من و خانوادهام گذشته بود و تقریباً اطرافیان، فامیل و دوستان متوجه ایمان ما شده بودن. برخی از روی کنجکاوی به منزل ما میاومدن تا از مسیحیت بشنون. در واقع اونا فکر میکردن ما به این دلیل تغییر دین دادیم و مسیحی شدیم که بتونیم بهراحتی مشروب بخوریم و هر اونچه که در اسلام منع بود، در آزادی و بهراحتی انجام بدیم.
اما وقتی صحبتهای ما رو میشنیدن و اعمال و رفتار ما رو میدیدن، و میدیدن که شفای درون، شفای روح و روان، شفای روابط و حتی شفای جسم پیدا کردیم، اعتراف کرده و میگفتن: «ما فکر میکردیم شما برای اینکه در انجام گناه آزاد باشین مسیحی شدین، چون توی فیلمهای خارجی میدیدیم که اونا مدام در حال مشروبخوردن و زنا هستن و این مسئله دید ما رو به این سمت برده بود که مسیحیا نجس هستن. ولی شما خیلی متفاوت هستین! در کنار شما بودن، باعث آرامش ما شده.»
هرچند بعضی از افراد فامیل و اطرافیان؛ ما رو به کفرگویی متهم و حتی توهین و مسخره میکردن و رفت و آمدی با ما نداشتن، اما ذرهای از محبت ما نسبت به اونا کم نشد و جواب بدیها و توهینهاشون رو با خوبی و محبت دادیم. هر زمان و در هر شرایط که ما رو میدیدن، آرامش و فروتنی رو در ما احساس میکردن (چیزی که بعدها خودشون اعتراف کردن و جلالش از آن خداوندی است که ما رو تبدیل کرده بود)، تا جایی که بعد از گذشت سالها، زانوان خیلی از کسایی که توهین و فحاشی کرده بودن، در حضور خداوند خم شد و اعتراف کردن که «خدای حقیقی»، خدایی هست که شما میپرستین.
خدا رو شکر میکنم که امروز شاهد هستم که همین افراد، چقدر در محبت خداوند و در حقیقت رشد کردن و باعث جلال نام خداوند و بشارت عملی برای دیگران هستن.
اعمال و رفتار ما در محیطی که هستیم، یه جور بشارت عملیه، مثل عیسی مسیح که خود الگوی کامل بشارت بود، او با گناهکاران مینشست اما گناه نمیکرد، با میگساران مینشست اما با اونا همراه نمیشد، با زناکاران بود اما هیچ زنا نکرد. نه تنها گناه نمیکرد بلکه عمل او باعث شفا و آزادی میشد، قداست او گناهکار رو ملزم میکرد. پس ما نیز باید اونقدر در شبیهشدن به مسیح رشد کنیم تا نور و قداست ما گناهان پنهان اون افراد رو برای خودشون آشکار کنه و اونا رو به توبه بکشونه.
ما بر روی زمین همچون مسیح، الگو و نمونه و رهبر هستیم، پس باید یک مسیحی واقعی باشیم، نه اینکه فقط در مورد مسیح صحبت کنیم. باید نمونهای باشیم، نه اینکه فقط ماسک مسیحیت رو به چهرهٔخودمون بزنیم؛ چون دیگران تشخیص میدن که صحبت ما حقیقیه یا فقط داریم تظاهر میکنیم. میگن: «هر آنچه از دل برآید، بر دل نشیند.» پس اجازه بدیم تا دلهای ما مملو از حضور و نور خدا باشه تا در دلهای افراد نفوذ کنه.
آمین که نمونههایی شایسته و کاملی باشیم، همچون مسیح.