پیمان به من گفت: «من با هدایت خدا و الهام روحالقدس این را گفتهام و خود من نیز باهمین نیت به اینجا آمدهام. به او گفتم: «اما هدف اصلی این ملاقات چیز دیگری است.» اوگفت :«خدا میخواهد اول شفا را جاری کند تا با سلامتی بتوانیم مفیدتر او را خدمت کنیم.» در هر صورت من در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بودم.
اولین شب جلسهٔ ما به موضوع شفا اختصاص یافت و من از آنها پرسیدم: «بهنظر شما چراشفا اهمیت دارد؟ کلام خدا درباره شفای الهی چه میگوید؟» پاسخهایی که در آن شب دادهشد، ایمان همهٔ ما را تقویت کرد. یک نفر از افرادی که در آنجا حضور داشت خانمی بود که نمیتوانست راه برود و شوهرش او را بهسختی توانسته بود به این ملاقات بیاورد. اومدت ۲۰ سال از عوارض بیماری ام اس زجر میکشید و داروهای قویای استفاده میکرد.اغلب اوقات به علت اینکه بدنش فلج میشد و نمیتوانست راه برود در رختخواب خوابیدهبود، ولی با همین وضع بد با این نیت و ایمان آمده بود که این ملاقات برای او سفر شفاخواهد بود.
من بسیار بهغیرت آمدم و به خدا گفتم: «خداوندا خواهش من این است که این خانم را دستخالی از اینجا نبری، بلکه طبق ایمانشان و هدفشان شفا را جاری ساز.» آن شب حضورشفابخش خداوند فضای کوچکی که در آن دور هم جمع شده بودیم را پُر کرد. دستشفابخش و تدهین روغن که سنبُل روحالقدس است، قدرت شفا را در همهٔ افراد بهخصوصاین خانم جاری کرد. او با گریه و فریاد شادی و شوق را بلند کرده و به سادگی ایمان شفارا دریافت کرد و نه تنها بدون تکیه و حمل شوهرش راه رفت بلکه در آن سالن شروع بهدویدن کرد. او با دست خودش برای من چایی و شیرینی آورد. روز بعد شوهرش به تنهاییبرای صبحانه آمد و گفت خانم من دوش میگیرد و می گوید من به تنهایی برای صبحانه میروم و دیگر به کمک و حمل تو احتیاج ندارم. او تمام مدت کنفرانس بدون اینکه خسته شودو یا احساس ضعف کند در کلاسها، دعاها و پرستش ها شرکت می کرد و توالت رفتنش همنرمال شده بود. رنگ و روی صورتش روشن و زیبا شده بود. در ۴ روزی که ما با همبودیم هر روز حال او بهتر از روز قبل بود. شب آخر با گریه آمد پیش من زانو زد و گفت: برادر ادوارد من باید دست شما را ببوسم که بالای سر من قرار دادید. من به او اجازه اینکار را ندادم و گفتم جلوی من زانو نزن، تمام ستایش و جلال را به مسیح بده . او شفا دهندهواقعی است. جالب این بود که چند نفر دیگر و از جمله خود مدیر گروه نیز دست شفابخشخدا را بر بدن خود دیده بودند و قدرت شفا و سلامتی، کنفرانس ما را تبدیل به کنفرانس شفانمود. خدا بر طبق ایمان و هدفی که این عزیزان برای شفای خودشان تعیین کرده بودند عملنمود. شادی وجد قلب همه ما را پر کرد و خدا یکبار دیگر در من ایمان شفابخش را کهمقداری ضعیف شده بود احیا گردانید. خدا را شکر می کنم که هنوز هم عیسی مسیح دیروزو امروز تا به ابد همان است و عوض نشده است