تصویر شیر که در کنار بره دراز میکشد، تصویری عادی در تخیلات مسیحی است. در آن، تصویری از عصر مسیحایی ارائه شده که حیوانات شکارگر و طعمۀ آنها در هماهنگی زندگی خواهند کرد و «جهان از شناخت خداوند پر خواهد شد.».
اما برداشت اشتباهی از این تصویر صورت گرفته است. متن کتابمقدس به شیر در کنار بره اشاره نمیکند، بلکه گاو پرواری هست که پادشاه جنگل را همراهی میکند. اما به هر صورت، این یک پیشگویی دربارۀ تبدیل کامل قلمروِ حیوانات به گیاهخواری نیست. این آن چیزی نیست که به این تصاویر حیات میبخشد. این ملتهای متخاصم با اسرائیل هستند که اسامی حیوانات شکارگر بر آنها گذاشته شده، حیواناتی که طعمۀ خود را میدرند. آشور، فلسطین و منسی همه جزو آنها هستند.
این آیات عصری نوین را نوید میدهند که در آن، این ملتها با اسرائیل در صلح و صفا به سر خواهند برد و خدای اسرائیل را نیز تکریم خواهند نمود. در آن عصر، «کودکی خردسال آنها را هدایت خواهد کرد». غریزۀ مسیحی این را یک نبوت مسیحایی در رابطه با عیسای مسیح تلقی میکند، اما مسیح آمده و ملتهای شکارگر هنوز به دریدن دنیا مشغولند. شیرها و گرگها در صلح و صفا به سر نمیبرند. پیش از آنکه کودکی از آسیبهایی که ملتهای جنگافروز و درنده بر دنیای ما وارد میسازند، در امنیت باشد، هنوز فعالیتهای بسیاری باید در جهت ایجاد صلح و آرامش صورت گیرد. به همین دلیل است که بسیاری از مسیحیان برای صلح، کار و تلاش میکنند. مسیح ما را فرا میخواند تا برای ایجاد صلح و آرامش به او ملحق شویم.
Bible Study
اشعیا ۱۰:۳۳ تا ۱۱:۹
اینک خداوندگار، خداوندِ لشکرها، شاخهها را با قدرتی ترسناک قطع خواهد کرد! بلندقامتان بریده خواهند شد، و بلندمرتبگان پست خواهند گردید. او بوتههای جنگل را به تبر خواهد برید، و لبنان در برابر ’آن پرشکوه‘ خواهد افتاد.نهالی از کُندۀ یَسا سر بر خواهد آورد، و شاخهای از ریشههایش میوه خواهد داد. روح خداوند بر او قرار خواهد یافت، روح حکمت و فهم، روح مشورت و قوّت، روح معرفت و ترس خداوند. و لذت او در ترس خداوند خواهد بود. بر حسب آنچه به چشم بیند، داوری نخواهد کرد و بر وفق آنچه به گوش شنود، حکم نخواهد داد؛ بلکه بینوایان را به عدالت داوری خواهد کرد، و برای ستمدیدگان زمین به انصاف حکم خواهد داد. جهان را به عصای دهانش خواهد زد، و شریران را به نَفَس لبهایش خواهد کشت. کمربند او عدالت خواهد بود و شال کمرش، امانت. گرگ با بره سکونت خواهد داشت، و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید؛ گوساله و شیر و پرواری با هم به سر خواهند برد، و کودکی خردسال آنها را هدایت خواهد کرد. گاو با خرس خواهد چرید، و بچههای آنها با هم خواهند خوابید؛ و شیر چون گاو کاه خواهد خورد. طفل شیرخواره بر سوراخ مار بازی خواهد کرد، و طفلِ از شیر گرفتهشده، دست در لانۀ افعی فرو خواهد برد. در تمامی کوه مقدس من هیچ آسیب و ویرانی نخواهد بود، زیرا چنانکه آبها دریا را میپوشاند، جهان از شناخت خداوند پر خواهد شد. '
مزمورهای ۶۱ و ۶۲
خدایا، فریاد مرا بشنو و به دعایم گوش فرا ده! از کرانهای زمین تو را میخوانم، هنگامی که دلم لرزان است. مرا به صخرهای که بلندتر از من است هدایت فرما. زیرا که تو پناهگاه من بودهای، و برج نیرومند در برابر دشمن. بگذار تا به ابد در خیمۀ تو قرار یابم و زیر سایۀ بالهایت پناه گیرم. سِلاه زیرا تو، خدایا، نذرهایم را شنیدهای، و میراث ترسندگانِ نامت را به من ارزانی داشتهای. بر ایام عمر پادشاه بیفزا و بر سالهای او، تا نسلهای بسیار! تا ابد در حضور خدا بر تخت شاهی نشیند، محبت و وفاداری خود را به مراقبت او برگمار! پس نام تو را پیوسته خواهم سرایید، و نذرهای خود را هر روزه ادا خواهم کرد.'
'تنها برای خدا جان من در سکوت انتظار میکشد، زیرا نجات من از جانب اوست. او یگانه صخره و نجات من است، و دژِ بلند من، پس هرگز جنبش نخواهم خورد. تا به کِی بر مردی هجوم میآورید تا جملگی وی را به قتل رسانید، همچون دیواری خمیده و حصاری لرزان؟ بهیقین بر آنند که او را از جایگاه بلندش سرنگون کنند؛ از دروغ گفتن لذت میبرند؛ با دهان خود برکت میدهند، اما در دلهایشان نفرین میکنند. سِلاه تنها برای خدا، ای جان من، در سکوت انتظار بکش! زیرا امید من از جانب اوست! او یگانه صخره و نجات من است؛ و دژ بلند من، پس جنبش نخواهم خورد. بر خداست نجات و عزت من؛ صخرۀ نیرومند و پناه من در خداست. ای قوم، همواره بر او توکل کنید، و سفرۀ دل خویش را بر او بگشایید؛ زیرا که خدا پناه ماست. سِلاه براستی که بنیآدم نَفَسی بیش نیستند، و آدمیان فریبی بیش نی؛ در کفۀ ترازو بالا میروند، زیرا جملگی با هم از بخار نیز سبکترند! بر ظلم توکل مکنید و به مالِ دزدی امید مبندید؛ و هرچند بر داراییتان افزوده گردد، دل بدان مبندید. خدا یک بار گفته است و من دو بار شنیدهام که: قدرت از آن خداست و محبت نیز از آن تو، ای خداوندگار. بهیقین که تو هر کس را سزا خواهی داد، بر حسب آنچه کرده است.'
متی ۸:۱۴-۲۲
چون عیسی به خانۀ پطرس رفت، مادرزن او را دید که تب کرده و در بستر است. عیسی دست او را لمس کرد و تبش قطع شد. پس او برخاست و مشغول پذیرایی از عیسی شد. هنگام غروب، بسیاری از دیوزدگان را نزدش آوردند و او با کلام خود ارواح را از آنان به در کرد و همۀ بیماران را شفا داد، تا بدینسان، پیشگویی اِشعیای نبی به حقیقت پیوندد که: «او ضعفهای ما را برگرفت و بیماریهای ما را حمل کرد.» چون عیسی دید گروهی بیشمار نزدش گرد آمدهاند، امر فرمود: «به آن سوی دریا برویم.» آنگاه یکی از علمای دین نزد او آمد و گفت: «ای استاد، هر جا بروی، تو را پیروی خواهم کرد.» عیسی پاسخ داد: «روباهان را لانههاست و مرغان هوا را آشیانهها، امّا پسر انسان را جای سر نهادن نیست.» شاگردی دیگر به وی گفت: «سرورم، نخست رخصت ده تا بروم و پدر خود را به خاک بسپارم.» امّا عیسی به او گفت: «مرا پیروی کن و بگذار مردگان، مردگانِ خود را به خاک بسپارند.» '