نگاهی بر اِستیگما از جنبهٔ اجتماعی
در مقالهٔ پیشین به تجربهٔ شخصی اِستیگما پرداختیم و توضیح دادیم که افراد از چه طریقهایی میتوانند فراتر از این تجربه پیش روند، اما باید به یاد داشته باشیم که اِستیگما یک واقعیت فرهنگی است که توسط گروهی از افراد بهوجود آمده و از طریق سیستمهای اجتماعی تقویت میشود. در این قسمت سعی میکنیم اِستیگما را در جزییات بیشتر توضیح داده و به شما کمک کنیم تا راههایی در جهت تغییر فرهنگ پیرامون سلامت روان دریابید.
بیایید با این سؤال شروع کنیم: ریشهٔ اِستیگما کجاست؟
تحقیقات نشان میدهند که اِستیگما در نتیجهٔ روندی که سه مرحله دارد به وجود میآید: استروتایپ یا نگرشهای کلیشهای، تعصب و تبعیض.
حالا با هم نگاهی عمیقتر به هر سه مرحله از این فرایند میاندازیم. استریوتایپ یا تفکر قالبی، یعنی باور داشتن به خصوصیات منفی که در همهٔ اعضای یک گروه مشترک است. بهطور مثال شخصی بر این باور است که افرادی که با مشکل افسردگی روبهرو هستند، ضعیفند! این یک استریوتایپ است. ما هر روز با استریوتایپهای مختلفی برخورد میکنیم. این استریوتایپها در مکالمات روزانه، تفریحات، مقالههایی که میخوانیم و فیلمهایی که تماشا میکنیم دیده میشوند.
وقتی افراد بهطور مرتب در معرض یک استریوتایپ قرار میگیرند، نگرشهای کلیشهای کمکم آنها را به سمت «تعصب» سوق میدهد. کلمهٔ تعصب به افکار و احساسات شخصی افراد مربوط میشود. افراد به دلیل داشتن افکار و احساساتی خاص متعصب میشوند و این افکار و احساسات الزاماً منصفانه و منطقی نیستند.
پس تا اینجا، افراد نه تنها در معرض استریوتایپهای مختلف قرار میگیرند، بلکه آنها را میپذیرند؛ درونی میکنند و نسبت به اعضای آن گروه خاص عکسالعملهای روحی و روانی نشان میدهند.
آخرین قدم از این فرایند، مرحلهٔ تبعیضقائلشدن است. این زمانی است که رفتار ما بر اساس افکار متعصبانهٔ ما شکل میگیرد. در مثال درس گذشته، دیدم که خودداریکردن از استخدام افرادی که افسردگی دارند، خود به نوعی تبعیضقائلشدن است. تبعیضقائلشدن میتواند هم بین افراد و هم به شکل بنیادی در جامعه شکل گیرد.
تأثیر اِستیگما تنها به روابط بین افراد ختم نمیشود، بلکه میتواند تأثیرات زیادی نیز بر جمع داشته باشد. اِستیگما بر امور مالی اشخاص و قوانین اقتصادی نیز تأثیرگذار است. همچنین میتواند در تصمیمگیری و انتخاب در زمینهٔ شغل و حرفه، املاک و مسکن و کمکهای دولتی در جامعه نیز تأثیرگذار باشد.
علاوه بر موارد ذکر شده، اِستیگما بر تفریحات و رسانههای اجتماعی نیز تأثیر بسیاری دارد. متأسفانه گاهی افرادی که از مشکلات روحی رنج میبرند در رسانههای اجتماعی بهگونهای نشان داده میشوند که اِستیگما و دید منفی نسبت به این گروه از افراد را در بیننده و یا خواننده بیشتر میکند.
بهوضوح میبینیم که ازبینبردن و کمکردن نگرش منفی و اِستیگما حول موضوع سلامت روان کار آسانی نیست. این کار تنها با اجتنابکردن شخص از تبعیض و تعصب نسبت به این افراد انجام شدنی نیست (هرچند این قدم خوبی برای شروع میتواند باشد). برای مبارزه با اِستیگما، سیستمی که اِستیگما را در جامعه تقویت و حمایت میکند نیاز به تغییر دارد.
بیایید به اهمیت زبان در مبارزه با اِستیگما بپردازیم. ممکن است نقش زبان و کلام در وحلهٔ اول کمرنگ بهنظر بیاید، اما ابزاری بسیار قدرتمند در این مبارزه هستند.
کلماتی که شما استفاده میکنید، شکل دهندهٔ نگاهتان نسبت به خود، دیگران و دنیای اطرافتان است. بهطور مثال به جملات زیر نگاهی بیندازید:
«سارا توهمی شده.»
«رضا دیوانه است.»
«این شخص ثبات شخصیتی و فکری ندارد.»
«آن شخص مثل عقبافتادهها حرف میزند.» … و بسیاری جملات دیگر از این دست.
وقتی به این جملات کمی دقیقتر و عمیقتر نگاه کنید، متوجه چالشهایی که افراد با اختلالات روحی با آن درگیر هستند، میشوید. زمانی که ما با این کلمات دیگران را توصیف میکنیم، در واقع هویت و مقام والایی که این افراد از چشم خدا دارند (که به صورت خدا آفریده شدهاند) را نادیده گرفته، هویت آنها را فقط در حد یک مریض با اختلال میبینیم. ما انسانها مخلوقات پیچیدهای هستیم و هویت هر فرد از چیزهای مختلفی از جمله: تاریخچهٔ خانوادگی، فرهنگ، تجربیات شخصی، اولویتها و ویژگیهای شخصیتی شکل میگیرد. ما نمیتوانیم افراد و هویت آنها را به یک اِستیگما با اختلال روحی محدود کنیم. بههمینخاطر نوع کلماتی که برای این گروه از افراد استفاده میکنیم، میتواند باعث احترام بیشتر و یا کمتر به هویت این افراد شود.
در خاتمه بیاید به چند عبارت بالا دوباره فکر کنیم و ببینیم در مکالمات روزمرهٔ خود از چه کلماتی باید صرفنظر کنیم؟
چه کلماتی را تا به حال از روی عادت استفاده کردهاید که نه تنها باعث کمک به پایینآوردن اِستیگما و دید منفی نسبت به این گروه از افراد نشده، بلکه باعث تقویت بیشتر این نگرشِ منفی نسبت به مسائل روحی و روانی در اطرافیان شده است؟
در قسمت بعدی، به نقش خاص کلیساها و گروههای مسیحی در تحقق این هدف خواهیم پرداخت.