پیشگفتار:
اگر نگاهی به اطراف خود بیندازید، چه میبینید؟ آیا میتوانید روابطی را بینید که در حال ازهمپاشیدن هستند؛ چون یک نفر اصرار دارد بگوید که حق با اوست و دیگری کاملاً در اشتباه است؟ یا کسانی را که برای تغییردادن اطرافیانشان، نظرات خود را به آنها تحمیل میکنند؟ یا خانوادهها یا حتی اعضای کلیسایی که بهخاطر عدم احترامگذاشتن و پذیرش تفاوتهای یکدیگر، نمیتوانند با هم جمع شوند؟ یا افرادی که دائماً در تلاشند تا کسانی را که دوست ندارند؛ یا با آنها مخالفند، تحقیر کنند؟ حتی شاید کسانی که فقیران و درماندگان را مسخره میکنند، چون این تصور را دارند که آنها بهخاطر اشتباه خودشان در این جایگاه هستند.
ظاهراً به هر طرف که نگاه میکنیم، درد و عدم اتحاد زیادی را میبینیم. بهنظر شما چرا این چیزها اتفاق میافتند؟ آیا ممکن است بهخاطر غرور باشد؟ اینکه خود را برتر از دیگران میدانیم؟ نظرات ما برتر است و راههای ما بهترین هستند؟ قطعاً همینطور است. غرور «ویرانگر» است! روابط را از بین میبرد، نزاع و کشمکش ایجاد میکند و حتی اجازه نمیدهد که از فقیران و درماندگانی که در اطرافمان هستند، مراقبت کنیم. در هر صورت، هیچ چیزِ مثبتی ندارد. فقط منفی است. غرور باعث میشود که فقط بر خودمان تمرکز و به خودمان فکر کنیم و همانطور که خدا در کلامش میفرماید، این باعث نابودی ما میشود.
در سراسر کتاب مقدس، وقتی خدا افراد مغرور را میبیند، با محبتش آنها را تأدیب میکند، همانطور که قوم بابِل را تأدیب کرد. آنها بسیار مغرور بودند و میخواستند برج بزرگی بسازند که به آسمانها برسد تا به دیگران فخرفروشی کنند. در مقابل، خدا به هر یک از آنها زبان کاملاً متفاوتی داد که باعث سردرگمی زیادی شد و آنها در سراسر کرۀ زمین پراکنده شدند. او آنها را فروتن کرد، چیزی که کاملاً مخالف غرور است. فروتنی، جایگاهی است که در آن متواضع و افتاده شده، دیگر خود را بهتر از اطرافیانمان نمیدانیم! مخصوصاً خود را بهتر از خدا نمیدانیم!
در این داستان، آشکارا میبینیم که خدا چگونه با غرور برخورد میکند. او با یافتن راههایی برای فروتنساختن ما، با غرور برخورد میکند. آیا تابهحال چنین تجربهای را داشتهاید؟ این اتفاق، بسیار دشوار و در عین حال، بسیار ضروری است؛ چون هدف خدا این است که ما را شکل دهد و فرزند ارزشمند خود بسازد. این بخشی مهم و حیاتی در رشد روحانی ماست. خدا با شخص مغرور مخالفت میکند، اما لطفش را شامل حالِ فروتنان میسازد. او میخواهد ما فروتن باشیم و نمونهای از خدا را به دیگران نشان بدهیم. خدا هر کاری میکند تا ما را به این جایگاه برساند. او که پدر ماست، ما را دوست دارد و بهترین چیزها را برای ما میخواهد.
پس بیایید دربارۀ تجربۀ قوم بابِل به فرزندانمان تعلیم دهیم. در اینجا، آنها هم با واکنش خدا در برابر غرور آشنا میشوند، هم میآموزند که چگونه زبانهای دنیا بهوجود آمدند. همچنین، به ویژگیهایی از خدا پی میبرند که او از ما میخواهد در آنها برای کودکان الگو باشیم. بیایید از همان سنین کودکی به آنها کمک کنیم که غروری که فقط آسیب می رساند را از خود دور کرده، فروتنی را بپذیرند که لطف خدا و انسان را شامل حالشان میکند. آیا تا بهحال شخص مغروری را دیدهاید که دیگران از همنشینی با او لذت ببرند؟ قطعاً چنین چیزی را ندیدهاید.
نگاهی به کتابمقدس:
پیدایش ۱: ۹-۱۱
آیهٔ کلیدی:
یعقوب ۶:۴، «خدا در برابر متکبّران [مغروران] میایستد، اما فروتنان را فیض میبخشد.»
مفهوم کلیدی:
خدا به کسانی که مغرورند، پاداش نمیدهد، بلکه لطفش شامل فروتنان میشود. بنابراین، ما باید غرور خود را به خدا تسلیم کرده، تلاش کنیم که فروتن شویم تا لطف او شامل حال ما شود.
اهداف درس (دانستن، احساسکردن، انجامدادن):
۱- بدانند که قبل از بابِل، همه به یک زبان صحبت میکردند، اما بهخاطر غرور انسانها در بنای برجی که میخواستند توسط آن مهم شمرده شده و خودنمایی کنند، خدا زبانهای مختلف را پدید آورد و به این ترتیب، آنها در سراسر زمین پراکنده شدند.
۲- احساس کنند که غرور اشتباه و ویرانگر است، اما فروتنی خوب است و لطف خدا را شامل حالشان میسازد.
۳- راههایی را برای جلالدادن خدا تشخیص داده و فروتنی را در زندگی خود بهکار ببرند.
وسایل مورد نیاز:
– کتاب مقدس
– خوراکی
– کیسه/ سبد هدایا
– سرودهای پرستشی کودکانه
– کارتهای تصویری داستان برج بابِل
– وایت بُرد (تخته سفید) یا کاغذ، ماژیک
– الگوی کشتی نوح، چوبهای مخصوص کاردستی، ماژیک، چسب
– بلوکهای خانهسازی یا وسایل دیگر برای خانهسازی، زمان سنج.
– کاغذ رنگی، مقوای سفید، چسب، قیچی و مدادهای رنگی
– برگۀ نمایش و افرادی برای اجرای نمایش
– آجرهای خانهسازی یا فیلمی برای نشاندادن خانهسازی با آجر
خوشامدگویی:
– سرود خوشامدگویی (سرود مربوط به این قسمت و قسمتهای دیگر، برای دانلود در آخر همین صفحه قرار داده شدهاند.)
- خوراکی: خوراکیهایی را به بچهها بدهید که نیاز به تمیزکاری بعد از خوردن نداشته باشند. مانند آبمیوه و بیسکویت. زمانی را برای خوردن خوراکیها تعیین کنید: مثلاً ۱۰ دقیقه.
- زمان گفتگو: با بچهها دربارهٔ هفتهای که داشتند صحبت کنید. از آنها بپرسید چه کارهایی کردند، چه احساسی داشتند و… . نشان دهید که به آنها اهمیت میدهید.
- درس هفتۀ گذشته را پیگیری کنید.
پرستش و هدیه:
– سرودهایی دربارۀ فروتنی، خدمت به دیگران و بدبودن غرور
– جمعآوری هدایا (به یک سبد یا کیسه برای جمعآوری هدایا نیاز دارید. به آنها بگویید که این هدایا را بهعنوان پرستشی برای خدا جمعآوری میکنید و آن را برای کمک به دیگران استفاده خواهید کرد.)
برج بابل
داستان برج بابل | داستان غرور آدمهاست | |
یک برج بلند و بالا | ساختۀ دست انسانهاست | |
اونهایی که مغرور شدند | از خداوند دور شدند | |
اما خدا نگذاشت اونها | سرگردان و گمراه بشند | |
غرور و خودستایی | پیش خدا جایی نداره | |
فروتن ساختن ما | واسه خدا کاری نداره | |
نقشۀ خدا واسه ما | برکت همراه میاره | |
اطاعت از خداوند | شادی به بار میاره | |
دعا برای درس:
درس را با دعا شروع کنید. خدا را بهخاطر احساس خوشحالیای که از موفقیتمان در کار گرفتهایم، شکر کنیم. از خدا بخواهیم به ما کمک کند تا از انجام کارها خوشحال باشیم، اما مغرور نشویم، چون باعث میشود که موفقیتهای ما مهمتر از خدا و دیگران شود. از خدا بخواهیم به ما کمک کند تا یاد بگیریم در حالی که به رابطۀ خود با خدا ادامه می دهیم، فروتن باشیم و بهجای راههای انسانی، راههای او را یاد بگیریم.
قلاب (جلب توجه آنها):
بگویید: «امروز میخوایم خونه بسازیم، اما قبلش باید دو تا تیم تشکیل بدیم (اجازه دهید که خودشان دو تیم تشکیل دهند. اگر مشکلی پیش آمد یا احساس کردید که بچهها بهخاطر انتخاب همکلاسیهایشان در تشکیل تیم تحقیر میشوند، شما این تیمها را تشکیل بدهید. هر تیم ترکیبی است از بچههای کوچکتر و بزرگتر تا توانایی هر دو تیم یکسان باشد. هر تیم را با یک عدد نامگذاری کنید که نشان دهندۀ آن تیم باشد). خُب، عالیه، فکر کنم که آمادهایم (وقتی آنها یا شما این تیمها را تشکیل دادید).»
«خُب، امروز من وسایل خونهسازی دارم. به هر تیم، به اندازهٔ مساوی از این وسیلهها رو میدم (وسایل خانه سازی را توزیع کنید). حالا میخوایم یه رقابت کوچیک داشته باشیم. من یه زمانی رو تعیین میکنم و توی اون زمان، میخوام که هر تیم سعی کنه بلندترین برجی رو که میتونه، بسازه. بهنظرتون میتونین این کار رو انجام بدین؟ (اجازه دهید که پاسخ دهند.) عالیه! خیلی دوست دارم ببینم که اندازۀ برجتون چقدر میشه.»
«خُب، آمادهاید، شروع کنین! (زمانسنج را حداقل برای یک دقیقه تنظیم کنید و تا زمانی که زنگ به صدا در نیامده، اجازه ندهید چیزی بسازند.) خُب، حالا بیاین ببینیم که کی بلندترین برج رو ساخته. بهنظر میرسه که تیم شمارۀ … بلندترین برج رو ساخته. وای! خیلی خوب شده! از ساختن این برج چه احساسی دارین؟ (اجازه دهید که پاسخ دهند.) مطمئنم که خیلی خوشحالین. هر دو تیم کارشون رو عالی انجام دادن. آفرین به همه!»
«داستان امروز ما هم دربارۀ یه گروه از آدماییه که سعی کردن یه برج بزرگ بسازن. دوست دارین بدونین که نتیجهٔ تلاشهاشون چی شد؟ (اجازه دهید که پاسخ دهند.) راستش، این داستان خیلی جالبه و ما خیلی چیزها میتونیم ازش یاد بگیریم.»