در مقالهٔ قبل به موضوع مهم بخشش اشاره کردیم که راه را برای جاریشدن شفای الهی باز میکند. در این مقاله که آخرین قسمت از سریِ بنای دیوارهای فروریخته میباشد، نگاهی به بابهای آخر کتاب نحمیا (۱۲ و ۱۳) خواهیم انداخت که به موضوعات وقف حصار اورشلیم و آخرین اصلاحات نحمیا اشاره دارد.
نکتۀ بسیار حائز اهمیت در باب ۱۲ این کتاب، شکرگزاری و پرستش کار عظیم خدا برای قومش میباشد. وقتی کارِ بنای حصار تکمیل شد، لاویان با شادمانی و شکرگزاری و سرود، با نوای دف و چنگ و بربط، حصار را وقف نمودند (آیه ۲۷). سپس، دستههای سرایندگان و شکرگزاریکنندگان از جانب جنوب و شمال حصار به پیش رفتند. در آن روز، آنها قربانیهای بزرگ به خداوند تقدیم کردند و وجد و شادی بسیار در قلب زن و مرد و کودک موج میزد. مردمی که تا قبل از آن بسیار ناامید، خستهخاطر و پژمرده بودند و با احساس ناامنی و ترس و غم روزگارشان را سپری میکردند، حال با طراوت و تازگی به استقبال شروعی تازه میرفتند. در آیهٔ ۴۳ این باب نوشته شده است که «شادمانی اورشلیم از دوردستها شنیده شد».
حال بیایید دقایقی به چند سؤال بیندیشیم: آیا بهخاطر گذاشتهشدن هر آجر از دیوار فروریختۀ زندگیمان بر روی بنایی که خدا در حال احیا و بازسازیِ آن است، شادی و شکرگزاری میکنیم؟ آیا بهخاطر مرهم و شفایی که خدا به طُرق مختلف در فکر و احساس ما ایجاد میکند، شادمان و قدردان هستیم؟ آیا هنوز درگیر وقایعی که در گذشته برایمان اتفاق افتاده هستیم و هر روز آن صحنهها و رویدادها را در ذهنمان مرور میکنیم؛ یا تدارکات نیکوی خدا برای زندگیمان و کار شفابخش او در وجودمان را جشن میگیریم؟ تعمق در این پرسشها کمک میکند تا فکر، احساس، وقت و انرژی ما بیهوده هدر نرود و بهجای قلابانداختن در مردابِ گذشته، همچون پطرس راهرفتن با عیسی بر روی آب را تجربه کنیم.
گاهی ما شاهد شفاها و برکات نیکوی خدا در زندگیمان هستیم. بهطور مثال، ممکن است شرایط دوست یا همکاری امن و قابلاعتماد، موقعیت شغلی تازه، سروسامان گرفتن فرزندمان، ازدواج خوب و… برای ما مهیا شود، اما بهجای پذیرفتن و لذتبردن از این برکات و قدردان و شکرگزاربودن، مدام به گذشتۀ خود سَرَک میکشیم و همچنان بهخاطر آنچه بر ما گذشته است، سوگواری میکنیم. درحالیکه در کتاب نحمیا میخوانیم که قوم خدا، با چشیدن فیض و پشتیبانی خدا در بنای حصارهای فروریختۀ اورشلیم، غرق در شادی و شکرگزاری شدند و تمام توجه و تمرکزشان را بر پرستش و شکرگزاری و تعمق در کلام خدا و اطاعت از آن گذاشتند. روزهای مصیبتبار گذشته، آنان را از لذتبردن از رحمت و هدیۀ نیکوی خدا باز نداشت. داشتن چنین نگرشی، نه فقط امید و توکل ما را به خدا برای ادامۀ مسیر زندگی بیشتر میکند، بلکه ما را بالغتر نیز میسازد. در کتاب رومیان ۳:۵-۵ پولس رسول میفرماید: «در سختیها نیز فخر میکنیم، زیرا میدانیم که سختیها بردباری به بار میآورد و بردباری، شخصیت را میسازد، و شخصیت سبب امید میگردد؛ و این امید به سرافکندگی ما نمیانجامد، زیرا محبت خدا توسط روحالقدس که به ما بخشیده شد، در دلهای ما ریخته شده است.»
آیا تابهحال شده است که به سختیها و مشکلات خود افتخار کنیم؟ از رنجها و زخمهایی که بر ما عارض شده، چه برکاتی حاصل کردهایم؟ اگر کلام خدا را باور داشته باشیم که: «ببین تو را بر کف دستهایم نقش کردهام، و حصارهایت پیوسته در نظر من است» (اشعیا ۴۹: ۱۶)، با اطمینان بیشتری در بحرانها به محبت او امیدوار میمانیم. خواست خدا نه فقط خیریت و سعادتمندی ماست، بلکه ما را برکتی برای دیگران نیز میسازد. همیشه شنیدهایم که شخص زخمی، دیگران را نیز زخمی میکند، اما خوشابهحال آنان که طبق کلام خدا میتوانند با دلگرمیای که از خدا مییابند، دیگران را که از سختیها میگذرند، دلگرم سازند (نامۀ دوم پولس رسول به قرنتیان ۱: ۳-۴).
در ادامه، در باب ۱۳ کتاب نحمیا به اصلاحاتی که او در میان قوم انجام داد، اشاره شده است: جداکردن تبار مخلوط از اسرائیل، بیرونریختن اسباب خانۀ طوبیا از انبار و تطهیر آنجا، دادنِ سهمیۀ لاویان، احترامگذاشتن به قانون شبّات و… . با توجه به این موارد، نکتۀ مهم این است که نسبت به درسهای عمیقی که در طول روند شفا و بازسازی ویرانههای زندگیمان دریافت کردهایم متعهد بوده و از بنای وجودمان محافظت و مراقبت نماییم. اگر در روابط یا رویۀ رفتاری ما اصلاحاتی باید صورت بگیرد، اگر تصمیمات تازهای باید اتخاذ کنیم، اگر در قسمتی بایستی با جدیت بایستیم و نه بگوییم؛ یا باید فروتنی پیشه کنیم و پذیرای نصایح و مشورت کلام خدا در بخشی از زندگیمان باشیم، امروز روز عمل است و خداوند قدم تو را برکت میبخشد.
خواهر و برادر عزیز، در پایان این سری مقالات، خوب است یکبار دیگر بهیاد آوریم که خدای دردآشنا، در فراز و نشیبهای زندگی با ما همراه است و هیچ عمقی آنقدر عمیق نیست که دست او به آنجا نرسد و شفای هیچ زخمی با حضور او غیرممکن نیست؛ چرا که او خود «شافیِ زخمی» است. «جلال باد بر او که میتواند بهوسیلۀ آن نیرو که در ما فعال است، بینهایت فزونتر از هر آنچه بخواهیم یا تصور کنیم، عمل کند.» (افسسیان ۳:۲۰)
شتشدهمان از زورِ فشار، سرخ میشود. شاید بارها از ادامهٔ این سفر خسته و مأیوس شدهایم، اما با بهیادآوردن محبت و عشق خدا و هدفی که برای رسیدن به آن عزممان را جزم کردهایم، زیرِ لب به خود گفتهایم: «دلسرد نشو، خدا با توست و این ویرانه را با کمک او خواهی ساخت.» چه اعلان قوتبخشی! و در ادامه، وعدههای دیگر او که همچون لنگری برای کشتی طوفان زدهٔ ماست را بهیاد میآوریم که فرمود: «آیا ممکن است مادر کودک شیرخوارهٔ خود را فراموش کند، و بر پسر رَحِم خویش ترحم ننماید؟ اینان ممکن است فراموش کنند، اما من هرگز تو را فراموش نخواهم کرد. ببین، تو را بر کف دستهایم نقش کردهام، و حصارهایت پیوسته در نظر من است.» (اشعیا ۴٩: ١۵و١۶)
چه تسلی و دلگرمی عظیمی برای ما خواهد بود، وقتی بدانیم که نگاه خدا پیوسته بر حصارهای زندگی ماست. خدایی که گفت و شد، و خدایی که قدرت موت و حیات در دستان اوست، بهخوبی میداند که این حصار فروریخته را چگونه از نو بسازد. او از ما خواست که چیزهای پیشین را دیگر بهیاد نیاوریم و به امور قدیم نیندیشیم؛ چرا که او برای ما کاری تازه میکند و هماکنون در حال پدیدآمدن است (اشعیا ۴۳: ١٨). او از ما میخواهد که در طول سفر شفابخشی که شروع کردهایم، بهجای هدردادن نیروی خود در تفکرات و احساسات پوچ و بیفایده که جز افسردگی و پژمردگی سودی برایمان ندارند، به بنا و تکمیل حصار وجودیمان مشغول باشیم.
در کتاب نحمیا ۱۶:۵ میخوانیم که نحمیا نیروی خود را صرف کار بر روی حصار کرده بود. تمرکز بر هدف، ما را توانمند میکند تا به کمک اشخاص و ابزارهای مناسب و به شکل صحیح و درست، طرحی زیبا بسازیم. گرچه گرما و سرمای روزگار تن ما را سرخ میکند و قراردادن هر یک از آجرهای این بنا نیازمند تلاش، دقت، توجه، بررسی و حکمت میباشد، اما چشمدوختن به طرح نهایی، نور امید را در دلهای ما روشن نگه میدارد تا قدمهایمان را با اطمینان بیشتری برداریم و باور داشته باشیم که عبث نمیدویم و زحمت بیهوده نمیکشیم. در این مسیر درسهای تازهای میآموزیم. ما چه سهمی در این ویرانی داشتهایم؟ چه عواملی باعث وقوع این بحران در زندگی ما شده؟ آیا میتوانستیم مانع از رخدادن این خرابی شویم؟ چه آسیبهایی خوردهایم و چه آسیبهایی زدهایم؟ پاسخدادن به سؤالاتی از این دست، نه برای تشدید درد؛ یا سرزنش و محکومیت خود و دیگران، بلکه در بازسازی و حفاظت از حصاری که در حال ساختش هستیم، به ما کمک میکند تا حکیمانه عمل کنیم. جلسات مشاوره و دعا زمانی به ما کمک میکنند که به مسئولیت و نقش خود در زندگی و چگونگی برقراری ارتباط سالم با دیگران واقف باشیم. در غیراینصورت، حتی اگر با تلاش بسیار، دیوارهای شکستهشده بنا شوند، امکان فروریختن دوبارهٔ آنها وجود دارد. گاهی آنقدر در حس ترحم به خود غرق میشویم که نمیتوانیم به اشتباهات خود پی ببریم. بنابراین، انگشت اشارهمان مدام بهسمت اشخاص دیگر است و آنها را مسبب این بحران میدانیم.
پس بیاییم با گذاشتن هر آجر در این بنا، از خود بپرسیم که چه آموختهام! چه ارزشها و باورهایی را باید نگه دارم و چه نگرشی باید در من تغییر کند؟ چه نکات تازهای در مورد ارتباطاتم یاد گرفتم؟ به چه حقایقی در مورد خدا، زندگی و محیط پیرامونم رسیدم؟ و … . گرچه روبهروشدن با این واقعیتها سخت و دردناک است، اما علاوه بر کسب خودآگاهی، شفایی عمیق در ما و روابط ما به همراه خواهد داشت.
حصار اورشلیم در پنجاه و دو روز تکمیل شد (۱۵:۶). پنجاه و دو روز کار فشرده و طاقتفرسا بهصورتیکه نه فقط در روز مشغول به کار بودند، بلکه در شب هم نگهبانی میدادند و هیچ یک حتی جامهشان را از تن بیرون نمیآوردند (۲۲:۴و٢۳). بنابراین، بازسازی حصارهای فروریخته نیازمند صرف وقت و انرژی است و نباید عجله کرد. گرچه با درد همراه است اما ثمرهاش موجب شادی و خوشیِ دل است، گرچه شخصاً این کار را شروع کرده باشیم (مثل نحمیا) اما خدا نیروهای کمکی به ما خواهد بخشید تا خود را در رسیدن به این هدف مهم و ارزشمند تنها نبینیم.
در نامهٔ پولس رسول به فیلیپیان ۶:۱ میخوانیم: «یقین دارم آن که کاری نیکو در شما آغاز کرد، آن را تا روز عیسی مسیح به کمال خواهد رسانید.»
خواهر و برادر عزیز، خودت را به دست معماری ماهر سپردهای. او با عشق تکههای شکستهٔ وجودت را جمع میکند و هنرمندانه میخواهد در جای درست قرار دهد تا بنایی زیبا بسازد. تا این مرحله چه درسهایی آموختهای؟ به چه حقایقی از خودت دست یافتهای؟