پیشگفتار:
ترس قدرت زیادی دارد. در هرجایی اطرافمان یافت میشود و میخواهد ما را از انجام کارهایی که میخواهیم؛ یا باید انجام دهیم، بازدارد. شاید ترس ما بهخاطر همسایگانمان باشد که با دقت، رفتار ما را زیر نظر گرفته و نسبت به همۀ کارهایمان مشکوکاند. شاید بهخاطر خانوادهمان باشد که ما را در مسیری میبینند که کمتر کسی آن را طی میکند و نگران امنیت ما هستند. شاید بهخاطر حکومت ما باشد که شجاعت ما را تهدیدی برای خود میدانند و از کارهایی که ممکن است انجام دهیم، میترسند.
ترس بدون توجه به منشأ آن، قطعاً میتواند ما را محدود کند. اگر ازمسائل یا چالشهای جدیدی که با آنها روبهرو شویم، بترسیم، قطعاً در کارمان موفق نخواهیم شد. اما آیا این چیزی است که خدا برای ما میخواهد؟ خیر، اینطور نیست. خدا نمیخواهد زیر بار سنگین ترس باشیم، ولی شیطان میخواهد. خواستۀ شیطان این است که ما را سرکوب کند، اما خواستۀ خدا این است که این ترس را دور کرده، قدم برداشته و با شجاعت، اعتماد و حکمتی کامل که از خداست، به پیش رویم.
ما چگونه میتوانیم این کار را انجام دهیم؟ مگر نه اینکه تقریباً غیرممکن است؟ هر چه باشد، ترس بسیار واقعی و قدرتمند است. اگر به داستان دوازده مردی که برای بررسی سرزمین کنعان رفتند، نگاه کنیم، یاد میگیریم که چگونه این کار را انجام دهیم. وقتی این مردان به آن سرزمین رفتند، با شهری بزرگ، انسانهایی قوی و حصارهایی عظیم روبهرو شدند. آنها راهی برای پیشروی و فتح این شهر ندیدند، درحالیکه خدا میخواست آنها بعداً این کار را انجام دهند. آنها با دیدگاهی کاملاً انسانی به مسائل نگاه کردند. بههمیندلیل، فقط چیزهایی را دیدند که در مقابل چشمشان بود.
از بین آنها، فقط دو مرد با گزارشی که نشاندهندۀ دیدگاه خدا نسبت به چالش پیش رویشان بود با اعتماد کامل بازگشتند. آنها اعتماد داشتند که خدا همراهشان است و به همه اعلام کردند که واقعاً میتوانند این سرزمین را فتح کنند؛ چون خدا با آنها بود. خدا به آنها کمک کرد تا با ترسهایشان بجنگند و مثل خدا و از دیدگاه او به مسائل نگاه کنند. دیدگاه خدا تفاوت زیادی ایجاد کرد.
ما هم اگر اجازه بدهیم که خدا به ما کمک کند، میتوانیم از دیدگاه او به مسائل نگاه کنیم. اگر فقط بهجای نگاهکردن به چالشها و ترسهای پیش رو، به خدا نگاه کنیم، این چیزها خیلی کوچکتر به نظر خواهند رسید. ما پیروزیمان را خواهیم دید! پس بیایید از فرصتی که پدر به ما داده، استفاده کرده و این کار را انجام دهیم. بیایید چالشها و ترسهایمان را از دیدگاه خدا ببینیم!
بیایید به کودکانمان این فرصت را بدهیم. بیایید به کودکانمان دربارۀ ماجراجویی قوم اسرائیل در سرزمین کنعان تعلیم دهیم تا آنها فرق بین دیدگاه انسانها نسبت به مسائل و دیدگاه خدا را که پدر آسمانی ماست، ببینند. آنها میتوانند بیاموزند که چگونه به همراه خدا با همۀ چالشها و ترسهای شان مواجه شده و آن پیروزی را که پیش رویشان است، ببینند! چقدر آگاهی از این موضوع، قدرتبخش خواهد بود. آنها حق دارند که فرصت آگاهی از این موضوع را داشته باشند! بیایید این فرصت را به آنها بدهیم.
نگاهی به کتابمقدس:
اعداد ۱۳:۱ – ۱۴:۴۵، اعداد ۲۷:۱۲-۲۳، تثنیه ۱:۱۹-۴۶، تثنیه ۳۱:۱-۸، یوشع ۱:۱-۹، یوشع ۱۴:۶-۱۴
آیهٔ کلیدی:
دوم قرنتیان ۴:۱۸، «پس نه بر آنچه دیدنی است، بلکه بر آنچه نادیدنی است چشم میدوزیم، زیرا دیدنیها گذرا، اما نادیدنیها جاودانی است.»
مفهوم کلیدی:
اگر بهجای دیدگاه انسانی از دید خدا به چالشهایمان نگاه کنیم، بسیار کوچکتر به نظر میرسند و بهجای ترس، از امید لبریز میشویم. وقتی به خدا اعتماد میکنیم و با ایمان جلو میرویم، او بهخاطر تلاشهایمان، ما را برکت خواهد داد.
اهداف درس (دانستن، احساسکردن، انجامدادن):
۱- بدانند که ۱۲ مرد برای بررسی سرزمین وعده، یعنی کنعان فرستاده شده بودند، اما فقط ۲ نفر با گزارشی مطابق دیدگاه خدا بازگشتند و خدا بهخاطر ایمان و اعتمادشان آنها را برکت داد.
۲- احساس کنند که آنها هم میتوانند با تلاش برای دیدن مسائل از دیدگاه خدا، با ترس بجنگند. با اعتماد کامل احساس کنند که خدا با آنهاست و درحالیکه به جلو قدم برمیدارند، برکت خواهند یافت.
۳- ترسهایشــان را تشــخیص داده، نگاهکــردن بــه ترسهــا و چالشهای زندگی از دیــدگاه خدا را تمرین کنند، کلام خدا را بخوانند و با او صحبت کنند تا بیشتر دربارۀ دیدگاه او بیاموزند.
وسایل مورد نیاز:
– کتابمقدس
– کیسه/ سبد هدایا
– خوراکی
– سرودهای پرستشی کودکان
– تختۀ سفید (وایت بُرد) یا کاغذ، ماژیک، چسب، کاغذ سفید
– کارتهای تصویری برای ۱۲ مرد و سرزمین کنعان
– دوربین به تعداد بچهها (ساخته شده از طلق یا پلاستیک رنگی شفاف، چسب و لولۀ دستمال توالت. اگر لازم است، به دستورالعمل برای درست کردن دوربین مراجعه کنید. باید تعداد کمی دوربین آبی داشته باشید و بقیه به رنگهای مختلف باشند) و آبنباتهایی با روکش سفید
– دوربین آفتابی، تصویر آسمان، تصاویری از ترسهای بچهها
– الگوهای انار، انجیر، و انگور که و بریده شده، بند یا نوار، مداد، ماژیک، وسایل رنگآمیزی، شاخه یا تیرک، و پرچمهای «دیدگاه خدا»
خوشامدگویی:
– سرود خوشامدگویی (سرود مربوط به این قسمت و قسمتهای دیگر، برای دانلود در آخر همین صفحه قرار داده شدهاند.)
– خوراکی: خوراکیهایی را به بچهها بدهید که نیاز به تمیزکاری بعد از خوردن نداشته باشند. مانند آبمیوه و بیسکویت. زمانی را برای خوردن خوراکیها تعیین کنید: مثلاً ۱۰ دقیقه.
– زمان گفتوگو: با بچهها دربارهٔ هفتهای که داشتند صحبت کنید. از آنها بپرسید چه کارهایی کردند، چه احساسی داشتند و… . نشان دهید که به آنها اهمیت میدهید.
– در مورد درس هفتهٔ گذشته از آنها سؤال کنید.
پرستش و هدیه:
– سرودهایی دربارۀ موسی، محافظت خدا، اهداف خدا
– جمعآوری هدیهٔ بچهها (به یک سبد یا کیسه برای جمعآوری هدایا نیاز دارید. به آنها بگویید که این هدایا را بهعنوان پرستشی برای خدا جمعآوری و برای کمک به دیگران استفاده میکنید.)
اعتماد
خدا جونم تو با منی تنهایی معنا نداره | یادت همیشه با منه اینجا و اونجا نداره | |
تو هر شرایطی اگه بخوای که دنبالت بیام بدون نقونوق میام | اگر و اما نداره، اگر و اما نداره | |
برکت دستای تو بود تو سرزمین وعدهها | جایی که شهد و شیر بودش جاری مثه رودخونهها | |
موسی رو تو گذاشتی تا مردم رو رهبری کنه | به مقصد کنعانی که بشه واسه قوم خدا | |
فرستاد اون چند نفر رو خبر از اون دور بیارن | از میوههای اون دیار انار و انگور بیارن | |
هر چند اونا برگشتن و از ترساشون حرف میزدن | جای اینکه ایمان به تو خدای پُرزور بیارن | |
اما دوتا بین اونا لایق آفرین بودن | یوشع و کالیب به تو و به وعدههات امین بودن | |
ترسی نداشتن از کسی حتی میون دشمنان | چونکه با اعتماد به تو فاتح اون زمین بودن |
دعا برای درس:
درس را با دعا شروع کنید. خدا را شکر کنید بهخاطر قوانینی (فرمانهایی) که به ما داده؛ چون به ما کمک میکنند خدا را خوشحال کنیم و امروز بر زمین، زندگی پُربرکتی داشته باشیم. برای اطاعت از آنها، از او کمک بطلبید.
قلاب (جلب توجه آنها):
آبنباتها را قبل از کلاس در جاهای مختلف پنهان کنید. بگویید: «امروز میخوایم بازی کنیم. من اینجا چند تا دوربین مخصوص دارم و میخوام به هر کدومتون یکی بدم که استفاده کنین.چند تا آبنبات رو هم توی اتاق گذاشتم که باید پیداشون کنین. اما اول باید روش کار رو بدونیم. روش کار خیلی مهمه تا بتونیم درست بازی کنیم، یادتون میاد؟ (اجازه دهید پاسخ دهند.)
قبل از اینکه آبنباتها رو پیدا کنین، باید این دوربینها رو تمام مدت به چشمتون بزنین. اما از بین همۀ آبنباتهایی که تو اتاق هستن، میخوام که فقط آبنباتهای آبی رو پیدا کنین. این آبنباتها خیلی مخصوص هستن. لطفاً بقیۀ آبنباتها رو سر جاشون بذارین. بعداً اونا رو پیدا میکنیم و نوش جان میکنیم. راستی، آبنباتها رو باز نکنین. وقتی بازیمون تموم شد، همه با هم اونا رو میخوریم. فکر میکنین بتونین انجامش بدین؟ (اجازه دهید پاسخ دهند.) میدونم که میتونین! بفرمایین اینم دوربینها (به هر یک از کودکان یک دوربین بدهید. فقط تعداد کمی از آنها باید دوربینهای آبیرنگ داشته باشند).
خب، حالا شروع کنین! آبنباتهای آبی رو پیدا کنین و بیارین اینجا تا همگی با هم از خوردنشون لذت ببریم (اجازه بدهید که جستجو کرده و آبنباتهای آبی را پیدا کنند. اگر بعضی از بچهها قبل از بازگشت، آن را خوردند، از آنها بخواهید که بهجای جستجو کردن، بنشینند. وقتی بچههایی که دوربینهای آبی دارند، آبنباتها را پیدا کردند، از آنها بخواهید که برگشته و کنار هم بنشینند). ظاهراً فقط چند نفر از شما آبنباتهای آبی رو پیدا کردین. بهاندازۀ کافی آبنبات آبی نبود؟ (اجازه دهید پاسخ دهند.) کیا آبنباتهای آبی رو پیدا کردن؟ (اجازه دهید پاسخ دهند.) درسته. کسایی که از دوربین آبی استفاده کردن.
اگه گفتین چرا فقط کسایی که از دوربین آبی استفاده کردن، تونستن آبنباتهای آبی رو پیدا کنن؟ (اجازه دهید پاسخ دهند.) بهخاطر اینکه بقیه دوربینها رنگشون فرق داشت، مثلاً سبز یا زرد بودن. جالبه، نه؟ باوجوداینکه این آبنباتها سفید بودن، اما همۀ ما اونا رو متفاوت دیدیم. درسته؟ (اجازه دهید پاسخ دهند.)
خُب، امروز میخوایم از داستان دوازده مردی یاد بگیریم که ازشون خواسته شد به یه سرزمین دیگه برن و ببینن که اونجا چه جور جاییه، بعد برگردن و برای بقیه تعریف کنن که چی دیدن. اما میدونین چی شد؟ اونا چیزای متفاوتی تعریف کردن. بهنظرتون چرا اینطوری شد؟ (اجازه دهید پاسخ دهند.)