چند ماه پیش آماری را مطالعه کردم که بسیار نگرانم کرد؛ و تقریباً من را ترساند! این آمار نشان میداد که در انگلستان ۷۶ درصد خودکشیها را مردان مرتکب میشوند، و این عامل اصلی مرگ در میان آقایان زیر ۴۹ سال نیز میباشد! بعد از تحقیقاتی متوجه شدم که طبق آخرین آمار، در ایران نیز ۸۲ درصد خودکشیها را مردان انجام میدهند. همچنین انجمن روانشناسی اروپا نیز اعلام کرده که سلامتی روانی مردان بسیار تحت خطر است، و کمکم به بحرانی تبدیل خواهد شد!
این به آن معناست که مردان در سنین مختلف، بیشتر در معرض اختلالات روحی و روانی قرار میگیرند، ولی متأسفانه کمتر به دنبال کمک هستند و کمتر احتمال دارد مشکلاتشان را با دوستان یا مشاوران متخصص مطرح کنند! به زبانی ساده، مردان در روزهای سخت کمتر به دنبال کمک هستند و این بسیار خطرناک است!
من بهعنوان یکی از خادمین کلیسای ایرانی، با مردان زیادی که مشتاق رشد کردن در زندگی مسیحی بودهاند، صحبت کردهام. تقریباً همگی آنها میخواهند بدانند چطور باید «مسیحوار» زندگی کنند، و این کار کلیسا، و نوع خدمت به آنها را سختتر میکند!
فکر کردم شاید با نوشتن این مقاله، که برگرفته از مقالات دیگر خادمین است، بتوانم به بخشی از مشکلات و چالشهایی که مردان مسیحی با آن روبهرو هستند اشاره کنم. البته متوجه هستم که برخی از این چالشها برای بانوان نیز وجود دارد، ولی در این نوشتار بیشتر تمرکزم را روی آقایان (بهطور خاص زیر ۴۵ سال) قرار دادهام.
مردان فراموش کردهاند که «مرد واقعی» کیست!
آیا کسی میتواند مرد بودن را تعریف کند؟ مرد قرار بود چه باشد و چه کار کند؟
در طول تاریخ، به قدری از تعریف کتاب مقدسی هویت مردان، و سَر بودن آنها در خانواده سوء استفاده شده است که در بسیاری از کلیساها اصلاً به موضوع «مرد مسیحی» اشارهای نمیشود!
در رسانهها و جوامع امروزی، مردان متهم هستند به: امتیازات برای مردان، رفتارهای مردسالارانه، خشونت مردانه، حقوق بیشتر برای مردان و تنفر مردان از زنان! در جایی خواندم که در کلاس مطالعات جنسیتی در دانشگاهی، استاد به شوخی در پایان هر کلاس میگوید: «و دلیل تمام مشکلات جهان فقط یک چیز است، مردان!»
و صد البته بعد از تمامی این محکومیتها؛ پیش روی مردان فقط تعداد اندکی الگو بهعنوان «مردان واقعی» قرار داده شده است! اریک مِتَکسِس در کتاب خود به نام «هفت مرد و راز بزرگی آنها»، نظراتش را اینگونه بیان میکند:
… ما در فرهنگمان، که من معتقدم بسیار مهم بوده است، در ساختن الگوهای مناسب، به ویژه برای جوانان، مضایقه کردهایم. ما با مشاهده زندگی دیگران چیزهای زیادی یاد میگیریم، چه افرادی که اطرافمان هستند، چه چهرههایی که در رسانهها میبینیم و یا حتی اشخاصی که دربارهشان مطالعه کردهایم. ما میبایست زندگی انسانهای واقعی را ببینیم تا به نحوی به ما کمک کنند بتوانیم زندگی خود را زندگی کنیم!
اگر برادری مسیحی هستید، بگذارید سؤالی از شما بپرسم:
شما زندگی چه کسی را مد نظر دارید که وقتی ۷۰ سالتان شد، دوست داشته باشید شبیه او شوید؟! چند مرد به ذهنتان میرسد؟ شما برای اینکه یک پدر، یک شوهر و یا یک مسیحی واقعی در محل کار باشید، از چه کسی الگوبرداری میکنید؟
کتاب مقدس بهطور واضح اعلام میکند که مردان مسنتر میبایست نمونههایی شایسته برای جوانان باشند:
«نیز مردان جوان را پند ده تا خویشتندار باشند. خود در همه چیز سرمشقِ اعمال نیکو باش. در تعلیم خود صداقت و جدیّت به خرج ده، و سلامتِ گفتارت چنان باشد که کسی آن را مذمّت نتواند کرد، تا مخالفان چون فرصت بد گفتن از ما نیابند، شرمسار شوند.» تیتوس ۲: ۷-۸
شاید هیچ وقت به این شدت؛ نیازی به داشتن و بودن نمونههای واقعی از مردان خدا که بتوانند الگوهایی الهام بخش و تشویق آمیز برای دیگر مردان مسیحی باشند، وجود نداشت! سرمشقهایی که به ما بیاموزند مرد مسیحی کیست.
شما به عنوان یک مرد، روزانه با چه چالشهایی دست و پنجه نرم میکنید؟
در قسمت بعدی این مقاله، به چالشهایی که مردان با آن مواجه هستند خواهیم پرداخت.