در مقالهٔ قبل به نقش و مسئولیت خود در مرمت دیوارهای شکستهشدهٔ زندگی پرداختیم. آیا توانستید در سؤالات پایانی مقاله، تعمق کرده و به آنها پاسخ دهید؟ در این مقاله قصد داریم به برخی از موانعی که نحمیا و بقیهٔ قوم که در کار مرمت بودند با آن مواجه شدند، همچنین واکنش و عملکرد آنها اشاره کنیم.
در کتاب نحمیا، به ۳ شخص (سَنبَلَط، طوبیا و جِشِم) اشاره شده که به شکلهای مختلف میخواستند مانع مرمت حصارهای اورشلیم شوند؛ چراکه نمیخواستند بنیاسرائیل در رفاه باشد (۱۰:۲). بهطور مثال، در باب٢ آیهٔ ١٩ و باب ۴ آیات ١-۳، به ریشخند و تمسخرکردن قوم توسط این ۳ شخص اشاره شده است. عملکردی که از روی خشم و غضب آنها بود، با کلمات و جملاتی بسیار خُردکننده و تضعیفکننده: یهودیان ضعیف، آیا در یک روز کار را به پایان خواهید رساند؟ آیا سنگها از میان تودههای خاکروبه زنده خواهید کرد، حال آنکه سوخته شده است؟ اگر شغالی نیز از آنچه بنا میکنید بالا رود، حصار سنگی شما را فرو خواهد ریخت!
خودتان را در حال ساختن چیزی تصور کنید. در عین اینکه میدانید چه تصمیم مهم و ارزشمندی را گرفتهاید و برای انجام این کار چقدر باید وقت و انرژی صرف کنید، اشخاصی مرتباً به شما بگویند که این چه کاری است که انجام میدهی؟ آیا فکر میکنی قادر به انجامش هستی؟ چه تضمینی است که بعد از درستشدن، خراب نشود و آسیبی به آن وارد نشود؟ و دهها جمله و سؤال دیگر که میتوانند شما را از ادامهٔ انجام این کار بازدارند و انگیزهٔ شما را بدزدند. متأسفانه گاهی این جملات را خودمانبهخودمان میگوییم و با پرورندان این افکار و جملات منفی در ذهنمان، از ادامهدادن راه منصرف میشویم و به خودمان تلقین میکنیم که این کار نشدنی است، من برای انجام آن ضعیف و ناتوان هستم، بقیه بهتر از من از پسِ این کار برمی آیند و… .
درست است که مرمت دیوارهای فروریخته نیازمند زمان، انرژی و توان، مدد و فیض خدا، حضور و همراهی دیگران، و دسترسی به منابع کمککنندهٔ دیگر میباشد، اما همانطور که در مقالهٔ قبل هم اشاره شد، مهمترین قدم تصمیم برای برخاستن، جمعکردن بستر و حرکت در مسیر شفا و بناست. برگردیم به داستان شفای مردِ علیل در انجیل یوحنا باب ۵. در آیهٔ ٧ او موانعی که سرِ راهش برای دریافت شفا بود را برای عیسی مسیح بیان کرد: «سرورم کسی را ندارم که چون آب به حرکت میآید، مرا به درون حوض بَرَد و تا خود را به آنجا میرسانم، دیگری پیش از من داخل شده است.» گرچه او طالب شفا بود، اما دلایلی را مطرح کرد که مانع دریافت شفایش میشد. توجه و نگاه او بیشتر متمرکز موانع بود و عیسی مسیح بهجای رفع آن موانع، از او خواست که بلند شود، بسترش را جمع و حرکت کند. شاید ما هم دلایلی را برمیشماریم که مانع مرمت و بازسازی شکستگیهای وجودمان هستند. این دلایل ممکن است موقعیت زندگی حال یا گذشتهٔ ما، مشغولبودن و نداشتن وقت و انرژی کافی برای پرداختن به آسیبها، عمیقبودن جراحت وارد شده و ناامیدی از التیام و شفایافتن زخمها، داشتن احساس ترس و ناامنی از بیان تجربهٔ تلخ خود، و نداشتن دوست و مشاور امن و روحانی و… باشد.
واکنش نحمیا و بقیهٔ قوم در مقابل این مخالفتها و موانع، الگوی خوبی است که میتوانیم از آن بیاموزیم. درست است که این موانع بر روی احساسات او هم تأثیر گذاشته بود، اما او به حضور خدا رفت و با بیان احساسات قلبیاش، تسلی یافت و تقویت شد (۴:۴-۵). او باور داشت که حضور خدا قدرتمندتر از موانع و سنگاندازیهای مخالفینش بود. در همین باب آیهٔ ۶، به نکتهٔ مهم دیگری اشاره شده: دل قوم در انجامِ این کار بود. وجود موانع چه بهخاطر افکار و احساسات خودمان، چه از جانب دیگران، و چه در شرایط و پیشآمدها، اجتنابناپذیر است و تمرکز بیشازاندازه روی موانع، ما را از قدمبرداشتن و ادامهٔ کار بازمیدارد. مهم است که دلِ ما در انجام کار شفابخش خدا در زندگیمان باشد.
خواهر و برادر عزیز، چه عواملی مانع مرمت و بازسازی دیوارهای فروریختهٔ زندگیات بوده است؟ کاغذی بردار و این موارد را روی آن بنویس. خدای ما، بزرگتر و توانمندتر از این موانع است. راههای او عجیب و افکار او ورای تصورات ماست. خواست او برای ما این است که از خیمههای ما فریاد شادی و آزادی به گوش برسد. وی به ما قول داده که ما را وانخواهد گذاشت و ترک نخواهد کرد. به محبت او اعتماد کن و مأیوس مشو. اگر به قدرت او استخوانهای خشک جان گرفتند و رگ، پِی و روح بر آنها قرار گرفت و بر پای خود ایستادند (حزقیال۳٧: ١-١٠)، قادر است از میان تودههای خاکروبه و سوختهشدهٔ عمارت زندگی تو، سنگها زنده کند و به تو در ساختن دوبارهٔ آنچه ویران شده کمک نماید.