من با شما هستم، زیرا هدفی دارم
بخش اول
سومین بند سرود «چه پایهای محکم»، یکی از عمیقترین رازهای خدا را میشکافد و نشان میدهد چگونه خدا در رنجهای ما از ما دیدار میکند:
«وقتی تو را میخوانم تا از میان آبهای عمیق عبور کنی
رودخانههای غم، طغیان نخواهند کرد،
زیرا من با تو خواهم بود، تا مشکلاتت را برکت دهم
و عمیقترین هراسهایت را تقدیس کنم.
در این بند، کلمات اشعیا ۴۳ (بهخصوص آیهٔ ۲) طنین افکنند. مشکلات ما، به آبهای عمیق و رودخانههای پُرآب تشبیه شدهاند. اشعیا تلویحاً به زمانی اشاره میکند که قوم اسرائیل در برابر دریای سرخ ایستاده بودند و سپاه دشمن پشت سرشان بود، نیز اشارهای میکند به رود اردن هنگامی که طغیان میکند. هیچ انسانی قادر نیست از میان چنین موانع و مشکلاتی راهی باز کند.
باز خدا وعدهٔ اصلی خود را بیان میکند، ولی این بار نگاهی نیز به آینده دارد: «با تو خواهم بود». این موضوع مهم است، چرا که اثرات رنجهای بزرگ، معمولاً تا آیندهای نامعلوم ادامه مییابند. ما فقط برای همین لحظه به کمک نیاز نداریم، بلکه برای آیندهٔ دور نیز. دقیقاً منظور از اینکه خدا در میان قدرتهای هلاککننده با شما خواهد بود چیست؟ منظور از «برکتدادن» و «تقدیسکردن» در میان مشکلات و سختیها چیست؟
وقتی خدا این وعده را میدهد، منظورش این نیست که فقط مانند دوستی که در روزهای سخت کنارتان ایستاده، شما را تسلی و دلداری میدهد. وقتی خدا در کنارتان باشد، او است که نقش فعالتر و نیرومندتری را به عهده میگیرد.
خدای مقتدر از آنانی که به او تعلق دارند مراقبت میکند
این بند شامل چهار حقیقت عظیم است. این چهار حقیقت به راههایی اشاره دارند که خدا توسط آنها آنچه را در بُعد بزرگتر برای قوم اسرائیل (اشعیا ۴۳) انجام داده است، برای ما در بُعد کوچکتری به اجرا در میآورد.
- خدا خودش شما را به آبهای عمیق فرا میخواند.
- خدا برای غمهایتان حدود میگذارد.
- خدا با شماست و از مشکلاتتان چیز خوبی پدید میآورد.
- از طریق رویدادهای ناخوشایند، خدا شما را عوض میکند.
پدیدهٔ پُرابهتی است! خدای بزرگ، قادر مطلق و هدفمند نزدیک میشود تا با ملایمت سخن بگوید، شخصاً عمل کند، شما را عوض کند و آنچه را آغاز کرده به انجام رساند.
به عبارت دیگر، رنج بزرگ شما تصادفی نیست. هیچ شانس و تصادفی در کار نیست. هیچ مصیبت بیهدفی در کار نیست. جایی برای اقبال بد نیست. حتی نامش تراژدی نیست.«تراژدی» به معنی هلاکت، نابودی، سقوط و پایانی نافرجام بدون هیچ خلاصی است. اما زندگی شما در آخر، در مسیح، یک «کمدی» به معنای اصلی کلمه خواهد بود، یعنی داستانی با پایانی خوش. شما در این «کمدی الهی» (به قول دانته)، نقشی در داستانی که تا بهحال با خوشترین پایان نوشته شده، خواهید داشت. از مرگ، سوگواری، اشک و درد دیگر اثری نخواهد بود (مکاشفه ۴:۲۱). زندگی، شادی و محبت حرف آخر را خواهند زد. هدف عالی خدا به مقصد نزدیک میشود.
کسانی که از «حاکمیت خدا» به شکلی متعصبانه و بهعنوان سرنوشتی شوم سخن میگویند، برکت و زیبایی آن را از دست میدهند. حضور فعالانهٔ ارادهٔ خدا در امور زندگی ما فرق میکند با سرنوشت یا «قسمت»؛ یا «هرچه باید بشود، میشود»؛ یا باید واقعیت را پذیرفت، فلسفی فکر کرد و تسلیم سختیهای زندگی شد. در اهداف و مشیت الهی پذیرش صرف مشکلاتتان جایی ندارد. او نمیخواهد فقط یک دیدگاه فکری به شما بدهد تا بتوانید از میان مشکلات عبور کنید. او در شما کار میکند تا او را بهتر بشناسید، بیشتر اعتماد کنید و دوستش بدارید.
این بند از سرود، دربارهٔ اهداف خدای متعال سخن میگوید، اما مشکلات شما را کوچک جلوه نمیدهد. هر سطر این سرود، به دقت، به دردهای عمیق در سختیها میپردازد. خدا با احساس تمام دربارهٔ «آبهای عمیق»، «رودخانههای غم»، «مشکلات» و «عمیقترین هراسها» سخن میگوید. ناراحتیهای شما هر چقدر هم که آزاردهنده و غمهایتان هر چقدر هم که زیاد باشند، خدایی که شما را دوست دارد بر آنها مسلط است. او از شما دعوت میکند تا از میان این سختیها عبور کنید و از آنها هراسی به دل راه ندهید؛ زیرا خدا حدودی برای آنها گذاشته است (شاید این حدود در جاهایی نباشد که ما میخواهیم). او شما را متقاعد میکند که این سختی به نیکویی تبدیل خواهد شد. این فراتر از چیزی است که خواسته باشید، تصور کرده باشید، دیده یا شنیده باشید و یا به دلتان افتاده باشد (افسسیان ۲۰:۳؛ اول قرنتیان ۹:۲). از وادی سایهٔ مرگ که پُر از شریران و دشمنان است عبور خواهید کرد، اما سالم بیرون خواهید آمد و خواهید گفت که نیکویی و محبت تمام روزهای زندگیتان در پیتان خواهد بود تا به منزل شبان خود برسید (مزمور ۲۳).
خدا خداست. سلطنت او عالی و هدفمند است، اما او با جزئیات زندگی ما در این دنیا نیز کار دارد. ولی ما اغلب حاکمیت مطلق خدا را در رابطه با رنجهای خود اشتباه میفهمیم. یکی از این اشتباهات آن است که میگوییم: «خدا در کنترل است، پس آنچه اتفاق میافتد خواست اوست. کافی است به خداوند اعتماد کنید و هرچه پیش میآید بپذیرید، به احساسات خود اهمیت ندهید، حقیقت را در نظر بگیرید، برخیزید و خود را تسلیم این حقیقت کنید.» چنین نتیجهگیری رواق مسلکی ۱ با الهیات کتاب مقدسی سازگار نیست. خدای کتاب مقدس بهشدت به نیکبختی و خیریت فرزندانش متعهد است. بخشی از این خیریت، صادقبودن در مورد احساسمان است، آنطور که در مزامیر میخوانیم.
در بخش بعدی، به موضوع«اعتماد به محبت و مراقبت خداوند از ما»، خواهیم پرداخت.
- روح نظریه اخلاقی رواقیان این است که « فضیلت » عبارت است از اراده خوب، فقط اراده است که خوب یا بد است، فضیلت و رذیلت هر دو در اراده جای دارند. « اگر انسان ارادهای نیک داشته باشد و بتواند نسبت به رویدادهای بیرونی بیاعتنا و سهلگیر بماند، وقایع خارجی نمیتواند شخصیت ذاتی او را تباه سازند.» آنان معتقد بودند که خیر و شر بودن حادثهای برای انسان، امری مطلق نیست، به طرز تلقی انسان از او بستگی دارد. (تاریخ فلسفه غرب، ص ۴۹۲ کلیات فلسفه، تالیف پاپکین و استرول، فصل فلسفه اخلاق)