من با شما هستم، زیرا هدفی دارم
بخش دوم
اعتماد ما به محبت و مراقبت خدای قادر متعال
متنی از کتاب مقدس که کاربرد آن اغلب به اشتباه به تفسیر رواقی تبدیل میشود، اول پطرس ۱۹:۴ است: «پس کسانی که به خواست خدا رنج میکشند، باید که جانهای خویش را به «خالق امین» بسپارند و به نیکوکاری ادامه دهند.» آیا منظور پطرس این است که: «مهم نیست که شما رنج میکشید، زیرا خدا بر همه چیز مسلط است، پس رازگاهان خود را داشته باشید و وظایفتان را انجام دهید؟» آیا خدا میگذارد آبهای عمیق تا به کمر برسند و نه بیشتر؟ آیا او رودخانههای غم را منشعب میکند تا به آرامی از کنارهها عبور کنند؟ آیا او هراسها را تقدیس میکند به این منظور که دیگر استرس ایجاد نکنند؟ آیا خدا از شما میخواهد آنچه در اطرافتان میگذرد فراموش کنید تا بتوانید مثل یک ایماندار زندگی کنید؟ به چگونگی سپردن جانهای خود به خالق امین توجه کنید، آنگاه معنی اصلی اول پطرس ۱۹:۴ را در خواهید یافت. این «سپردن» واقعاً چه مفهومی دارد؟
نخست، مزمور ۲۸ را که در اینجا به شکل تفسیری آوردهایم، در نظر بگیرید. نمونهٔ بسیار خوبی از سپردن جان به خدای متعال در آن میبینیم:
ای خداوند، ای صخرهٔ من، تو را میخوانم
مزمور ۲۸: ۱-۲
گوش خویش بر من مبند.
اگر پاسخم ندهی، میمیرم.
فریاد التماسم را بشنو،
فریادی که از تو کمک میخواهد.
اینها کلمات ملایم و با نزاکتی نیستند. داوود، واقعیت مسلطبودن خدا بر اوضاع را در فکر خود مرور نمیکند تا میان مشکلاتش آرامش فکر بیابد، بلکه او با ایمان به خدا التماس میکند. او در واقع فریاد بر میآورد: «من در مشکل بزرگیام، باید کمکم کنی. به تو محتاجم، تو تنها امید من هستی.» دعا یعنی چیزی را که نیاز دارید از خدا بخواهید. وقتی التماس میکنید یعنی «واقعاً» با تمام وجود از خدا میخواهید. التماس خالصانه اصلاً با کنترل ذهنی اوضاع؛ به منظور داشتن زندگی نرمال جور نیست. التماس در دعا، تمرین آرام کردن فکر نیست که با تنفس عمیق بهوقوع میپیوندد. التماس در دعا، کمک طلبیدن از کسی است که قادر به کمک است.
خدای متعال نمیخواهد شما در رنجی که میکشید سعی کنید ظاهرتان را حفظ کنید. درد، مُخل زندگی طبیعی است. درد قرار است شما را نیازمند کمک دیگران سازد. مزمور ۲۸، راهنمایی برای سکوت در حضور خدا و «رازگاهان» نیست، در آن سر و صدا و فریاد دادرسی هست. وقتی اجازه میدهید مشکلات به شما برسند، آنها شما را به کسی میرسانند که میتواند به شما کمک کند. همانگونه که در مزمور ۲۸ میبینیم، داوود دقیقاً مشکلات، ترسها و نیازهایش را نام میبرد. اعتماد او به مراقبت خدای متعال، به او اطمینانی پُرنشاط میبخشد. سرانجام، ایمان او به محبت میانجامد. او شروع میکند به شفاعتکردن برای دیگران که نیازمند تقویت، نجات، حفاظت، برکت، هدایت و مراقبتند.
دوم، مزمور ۱۰ را در نظر بگیرید که بازتابی است از اعتماد به خدای امین. زندگی شما توسط اشخاص شریر که شما را میترسانند مورد تهدید قرار میگیرد. در این هنگام شما جان خود را به خداوند سپرده، فریاد بر میآورید: «خداوندا، چرا از من دور ایستادهای؟ کجا هستی؟ چرا در وقت تنگی خود را پنهان میکنی؟» این درخواست ایمان است نه یاوهسرایی تلخ. این دعا متضاد شکایت از خداست: «وقتی به تو نیاز دارم تو کجایی؟ این تقصیر توست که من رنج میکشم، چون میتوانستی مانع این رنج بشوی.» هم رواقیون و هم یاوهسرایان، نظری مکانیکی دربارهٔ حاکمیت و سلطهٔ خدا دارند و آن را از اهداف محبتآمیز خدا جدا میکنند. برای رواقیون، تسلط خدا بر درد و رنج دلیلی است مبنی بر بیحسبودن ما نسبت درد و برای یاوهسرایان، بهانهای است برای متهمکردن خدا.
وقتی به حاکمیت مطلق خدا، وعدهها و اهدافش اعتماد میکنید، میتوانید دربارهٔ کابرد آنها با او صحبت کنید. بهجای اجتناب از اوضاع و احساسات ناخوشایند، بهجای رفتن به جایی خلوت و ساکت (اما غیرواقعی)، بهجای بیش از حد مشغولکردن خود یا بهجای یاوهسرایی و شکایت از خدا، سرایندهٔ مزامیر وقتش را با فکرکردن دربارهٔ دیگران صرف میکند. حتی دربارهٔ طرز فکر اشخاص بدکار میاندیشد (۱۰: ۲ -۱۱، ۱۳). طیف نگرانی او از مصیبت خودش فراتر میرود و تمام کسانی را که مصیبتزده، بدبخت، بیگناه، یتیم و ستمدیدهاند میپوشاند. او دربارهٔ این فکر میکند که چگونه دست خدا بر بدکاران بهنوعی و بر رنجدیدگان بهگونهای دیگر عمل میکند (۱۲:۱۰، ۱۴-۱۸). میتوان گفت که امور این دنیا بدون شک محو نمیشوند، بلکه در پرتو نور جلال و فیض خدا روشنتر نیز میگردند! این مزمور ما را به مکانی مطمئن و روشن هدایت میکند. اعتماد هرگز ما را نسبت به تهدید و خطر بیحس نمیکند. از این رو دعای توکل به خدای امین با این جمله به پایان میرسد:
تو یتیمان و کوبیدگان را دادرسی میکنی
تا انسانِ خاکی دیگر رُعب و وحشت نیافریند.
۱۰: ۱۸
در اینجا سخن از آرامش و سکوت نیست، بلکه ایمانی که توسط محبت کار میکند.
سرانجام مزمورهای ۱:۲۲ و ۵:۳۱، از زبان عیسی جاری شد چرا که وقتی بر صلیب بود و روحش را تسلیم خدا میکرد این مزمورها در دلش جای داشت. عبرانیان ۷:۵ با این کلمات به این واقعه اشاره میکند: «با فریادهای بلند و اشکها به درگاه او که قادر به رهانیدنش از مرگ بود، دعا و استغاثه کرد.» عیسی احساسات خود را پنهان نکرد و آنها را همچون ضایعات و نتایج جانبی روندی فکری بهشمار نیاورد! مزامیری که او نقل قول میکند، از دردی جانکاه سخن میگویند. ببینید در فکر عیسی چه بود وقتی قلبش را این چنین باز میکرد. او فریاد برآورد: «خدای من، خدای من، چرا مرا فراموش کردهای؟» (متی ۴۶:۲۷؛ مرقس ۳۴:۱۵)؛ زیرا او باور داشت که خدای متعال «مصیبت و مصیبتزده» را خوار نمیشمارد، او از مشکلات خود را عقب نمیکشد و از نیاز مردم رو بر نمیگرداند (مزمور ۲۴:۲۲). او ما را ترک نمیگوید، میشنود و عمل میکند. مردم معمولاً از درد و رنج دیگران فاصله میگیرند، آن را کوچک میکنند، میگریزند، رویشان را بر میگردانند یا شخص دردمند را مقصر میدانند، اما خدا فریاد ما را میشنود.
آخرین نشانهٔ اعتماد عیسی را در نقل قولی که از مزمور ۵:۳۱ میکند، میبینیم: «روح خود را به دست تو میسپارم» (لوقا ۴۶:۲۳). اگر این آیه را خارج از متن در نظر بگیریم، شاید در آن آرامش و راحتی ببینیم، اما در اصل چنین نیست. این درخواستی است از کسی که با تمام وجودش، هم با رنجهایش و هم با خدا در تماس است. احساساتی که در مزمور ۳۱ وجود دارند، نشان میدهند چگونه ایمان در میان خطر و بحران، به خدا اعتماد میکند. احساسات ایمان، از ترس به شهامت، از غم به شادی، از نفرت به محبت، و از نیازمندی به بینیازی تبدیل میشوند.
حال بیایید همهٔ اینها را به اول پطرس ۱۹:۴ ربط دهیم. در عبارت «جانهای خویش را به خالق امین بسپارند»، پطرس همان واژهای را بهکار میبرد که عیسی بهکار برده است: «روح خود را به دست تو میسپارم». پطرس مخصوصاً میخواهد که ما ایمان دردمند عیسای مصلوب را سرمشق خود قرار دهیم.
حقیقتاً که حاکمیت خدای متعال بر همه چیز، ترس را از زندگی ما بر میدارد. دلیلی برای هراس نیست. اگر این موضوع را درست درک کنیم، دیگر نسبت به واقعیت دردهایمان بیحس و بیاعتنا نخواهیم شد. قصد خدا این است که شما را تقدیس کند. تقدیس او با واقعیت موجود در رویدادهای زندگی، چه خوب و چه بد، سروکار دارد. «هر چه در درون من است، نام قدوس او را متبارک خواند!» (مزمور ۱:۱۰۳) و «بگذار فریاد کمکم به تو برسد»، که ظاهراً در تضاد با یکدیگرند، هر دو از تقدس سرچشمه میگیرند. مسیح بهشدت با حالت بیحسی نسبت به امور مخالف است. او همیشه با واقعیت احساس خود در تماس بود. خدا به شما یاد خواهد داد تا بدانید چگونه زندگی را آنچنان که مزامیر آن را بیان میکنند، تجربه کنید.
شاید داستان هفتهٔ آینده نقاط مشترکی با موقعیتی که شما در آن بوده یا هستید، داشته باشد و بتواند به شما در این زمینه کمک کند. در این داستان، نویسنده به انسانهایی میپردازد که با او سر دشمنی داشتند. اما وی کمکم متوجه وجود دشمن واقعی در جایی دیگر میشود.