این سیلابهایی که این روزها کشور عزیزمان ایران را در مینوردند، از جان مردم ما چه میخواهند؟ مگر ما مردم چه کردهایم که در کنار این همه ناملایمات و ستمها، حالا باید از دست طبیعت هم رنج و ستم ببینیم؟ مگر نه این است که طبیعت در اطاعت و فرمان خداست، پس خدا چرا جلوی خشم سیلابها را نمیگیرد؟ آیا او ما را بدینوسیله تنبیه میکند؟
اینها و ماند اینها و بلکه شدیدتر از اینها، پرسشهایی هستند که این روزها میتوانند از افکار و دلهای ما بگذرند.
بهخاطرم هست، زمانی عزیزی در مواجهه با رنجهای زندگی به من گفت که من از خدا قهر کردهام و دیگر به سراغ او نمیروم. البته در آن لحظات که او بسیار مصیبتزده بود؛ من جز کمک و همدردی با او چیزی نداشتم که به اشتراک بگذارم؛ اما بعدها که دوباره در مورد آن دوران سخت زندگیاش صحبت کردیم، فرصتی پیش آمد تا بدو بگویم که حتی اگر تو تصور کنی که پدر تو نسبت به تو کوتاهی کرده است و با او قهر کنی، اما او از مرتبهٔپدریاش خلع نخواهد شد. هر چند این مقایسه نسبت به خدا دقیق نیست، اما به این حقیقت اشاره دارد که در هنگامهٔمصیبتها آیا قهرکردن از خدا چارهساز است؟ آیا آن خدایی که در بسیاری مواقع در تنگیها بدو پناه برده بودیم و جواب گرفته بودیم، همان خدایی نیست که در این شرایط بسیار سخت نیز بهجای قهرکردن از او؛ بهدامان رحمت و محبتاش باید پناه ببریم؟
در اول تواریخ ۲۱: ۱۳، داوود در برابر سختیهایی که انسان ها قرار بوده بدو تحمیل کنند گزینۀ بلایی را می پذیرد که در افکار عمومی آن را به خدا نسبت می دادند (طاعون).
نکتهٔاصلی در انتخاب داوود، دلگرمی او به رحمتهای عظیم خداوند بود. اینکه ما انسانها در بحبوحهٔرنجهای زندگی درحالیکه حقیقتاً دلیل بسیاری از آنها را نمیدانیم، در دلهامان به رحمتهای عظیم خدا اعتماد داشته باشیم، به ما این قوت را میدهد که از مسیر سخت رنجها؛ با قلبی مالامال از قوت به خدا عبور نماییم.
رحمتهای خداوند در هنگام سختیها چگونه بهطور عملی به ما مدد خواهند رسانید؟با ما باشید تا در قسمت دوم این نوشتار به این پرسش بپردازیم.