در مقالهٔ قبلی در ارتباط با پذیرش محدودیتها و ضعفهایمان، ابراز آن در حضور خدا و شخصی امن، و درخواست کمک صحبت کردیم. در این مقاله میخواهیم به سهم خودمان در کمک به مشکلات و شرایط سخت زندگی دیگران اشاره کنیم.
باز بر میگردیم به باغ جتسیمانی، ولی این بار، عملکرد شاگردان را در مقابل فشاری که بر مسیح بود و آن را با ایشان در میان گذاشت، بررسی میکنیم. مسیح از بین شاگردان، پطرس، یعقوب و یوحنا را انتخاب کرد که بعدها ارکان کلیسا را تشکیل دادند. متأسفانه در آن لحظه، آنها بهجای فکرکردن به اینکه هدف عیسی از بردن ایشان همراه خود چه بوده است، تمایل جسم خود را ترجیح دادند. با اینکه اولین بار بود که عیسی را در چنین شرایط پُرفشار و توأم با اضطراب و اندوه میدیدند، و اولین بار بود که مسیح از آنها میخواست که همراه او بیدار بمانند، ولی با بیتوجهی، تنها به نیاز خود به خواب فکر کردند. در انجیل لوقا ۲۲:۳۱ میخوانیم که عیسی مسیح به پطرس گفت: «شیطان اجازه خواست شما را همچون گندم غربال کند، اما من برای تو دعا کردم که ایمانت تلف نشود.» درست در لحظهای که مسیح در شرایط سختی بود و آنها را شریک درد و رنج خود کرد، پطرس بدون توجه و یادآوری اینکه مسیح چگونه با شفاعت در حضور پدر برای حفظ ایمان او جنگیده بود، در آن صحنه مسیح را تنها گذاشت. با وجود اینکه مسیح آنها را از خواب بیدار کرد و به ایشان هشدار داد که در دعا بایستند تا در وسوسه نیفتند، ولی وقتی دوباره از دعا برگشت، ایشان را همچنان در خواب یافت.
چقدر مهم است که وقتی دیگران به ما اعتماد کرده و نیازهای خود را با ما در میان میگذارند، فقط شنونده یا بینندهٔ وضعیت و شرایط آنها نبوده، بلکه حضوری مؤثر داشته باشیم. اگرچه حضور فیزیکی شاگردان با عیسی بود، اما هیچ کمک و تسلیای برایش نبود. گاهی حتی شنوندهٔ خوببودن؛ بزرگترین کمک برای شخص دردمند است. انسانهای زیادی بهخاطر حس تنهایی و نداشتن شخصی در زندگیشان که حاضر باشد برای او وقت بگذارد، دست به خودکشی زدهاند. زمانی که شما برای شنیدن درد و رنج دیگران وقت صرف میکنید به او حس ارزشمندی و مهمبودن میدهید. این کار برای او دلگرمی و تسلی بزرگی است؛ حتی اگر هیچ دانش و تجربهای برای حل مشکلات او نداشته باشید. دعا و طلبیدن فیض و طریقهای خدا نیز حمایتی بزرگ از آن شخص میباشد. حضور الیزابت در کنار مریم در آن روزهای خاص از زندگیاش، باعث برکت و قوت او گشت و مریم حدود سه ماه نزد او ماند. کلام خدا ما را تشویق به متحملشدن بارهای سنگین یکدیگر میکند. ما نه فقط بهعنوان اعضای بدن مسیح نسبت به وضعیت یکدیگر باید توجه و محبت داشته باشیم، بلکه بهعنوان نور و نمک در این دنیای سقوطکرده، میتوانیم انعکاسدهندهٔ محبت و فیض مسیح به اشخاصی که او را نمیشناسند، باشیم. گاه حمایت ما ممکن است همانند هدیهٔ بیوه زن فقیر به ارزش دو قران باشد، اما آنچه این هدیه را ارزشمند میکند، قلبی است که با محبت برای نیاز یک شخص میتپد. در جریان زلزلههای اخیر؛ یا سیلی که اکثر استانهای کشورمان ایران را دربَر گرفت و خانههای مردم بهجای مهمان؛ پذیرای گلولای شد، عزیزان مسیحی، هر یک به اندازه وسع مالیشان، مبلغی را برای تهیهٔ مواد بهداشتی، خوراکی و… بهعنوان هدیه پرداخت کردند. یادآوری گفتهٔ عیسی مسیح «آمین، به شما میگویم، آنچه برای یکی از کوچکترین برادران من کردید، در واقع برای من کردید»، میتواند محرک ما برای کمک به نیازها و احتیاجات دیگران باشد. تدهین عیسی با ظرفی از عطری بسیار گرانبها، بهدست زنی در بیت عنیا و بخشیدن مقبرهای تراشیده شده توسط یوسف برای قراردادن جسد مسیح در آن، قدمهایی بود که هر یک از این اشخاص با داشتههای خود برداشتند تا عیسی مسیح را برای تحقق نقشه و طرح پدر همراهی کنند.
عزیزان، شما چگونه در لحظات بحرانی زندگی دیگران عمل کردهاید؟ نمونههایی را بهیاد دارید که با برداشتن قدمی هر چند کوچک موجب تسلی، دلگرمی و خوشحالی شخصی دردمند شده باشید؟ آیا بابت قدمهای هر چند کوچک اشخاص دیگر نسبت به خودتان در شرایط خاص، شکرگزار و قدردان بودهاید؟ تأثیر این محبت بر شما چه بوده است؟