نان روزانه

کلام امروز: خروج ۱۲: ۲۳ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مکاشفه ۵ : ۶- ۱۴

 فصح

«هنگامی که خداوند می‌گذرد تا مصریان را هلاک کند، خونی را که بر سردر و دو تیر عمودی در است خواهد دید و از دَرِ آن خانه خواهد گذشت، و اجازه نخواهد داد که هلاک‌کننده به خانه‌هایتان درآید و شما را بزند.

خروج ۱۲: ۲۳

واقعهٔ باب دوازده از آن جهت برای یهودیان اهمیت خاص دارد که نه فقط رخدادی تاریخی در گذشته‌های دور، بلکه حامل یک پیام کنونی و دعوت به‌سوی آینده می‌باشد. خروج به‌واسطهٔ بازوی بلند و دستان قویِ آن قدیم‌الایام برای یک یهودی سؤال اساسیِ «هستی و بودن» می‌باشد که او را وا می‌دارد تا در مورد خویشتن، همان پرسشی را بنماید که خدا از آدم کرده بود: کجا هستی؟ (پیدایش ۳: ۹). آن خروج با آن همه شگفتی و عجایب که در پی داشت، معیاری است که هر یهودی همواره رسالت خود را با آن می‌سنجد و می‌کوشد تا معنای واقعی و روحانی آن را دریابد.

این رویداد همان عید گذر است، گذر و عبور یهوه از کنار خانه‌های قوم که به‌واسطهٔ پاشیده شدن خون برهٔ بی‌عیب قربانی از داوری محفوظ ماندند. (۱۲: ۱۲) این عیدِ گذر، زمانی مفهوم واقعی خود را پیدا می‌کند که عیسی مسیح که هم داور است و هم برهٔ بی‌عیبِ قربانی، ما را به‌واسطهٔ خون پربهای خود می‌خرد (مکاشفه ۵: ۹) و می‌پوشاند تا به هنگامهٔ داوری از ما بگذرد و آن هلاکت به ما گزندی نرساند: «زیرا که فصح ما مسیح در راه ما ذبح شده است. پس عید را نگاه داریم.» (۱ قرنتیان ۵: ۷-۸)

یوحنا به زیبایی در انجیل خود واقعهٔ قربانی بره (۱۸: ۲۸ ، ۱۹: ۱۴ ، ۳۱ ، ۴۲) بر صلیب را در همان بعد‌از‌ظهر چهاردهمین روز از ماه نیسان که زمان برگزاری عید سنتی گذر است، ثبت می‌کند تا بدین ترتیب بر تداوم و پیوند این دو واقعه صحه گذارده باشد. (یوحنا ۱۹: ۳۶)

در این خروج تازه، عیسی از این دنیای در گناه خوابیده، به‌سوی ملکوتِ پدر گذر می‌کند (یوحنا ۱۳: ۱) تا ما را اجازت و لیاقت بخشد که در پی او از اسارت‌های این دنیا گذر کرده و به آن ملکوت راه یابیم. (یوحنا ۱۴: ۲ – ۳)

 

 

مطالعهٔ کتاب مقدس

خروج ۱۲: ۲۳

هنگامی که خداوند می‌گذرد تا مصریان را هلاک کند، خونی را که بر سردر و دو تیر عمودی در است خواهد دید و از دَرِ آن خانه خواهد گذشت، و اجازه نخواهد داد که هلاک‌کننده به خانه‌هایتان درآید و شما را بزند.

مکاشفه ۵ : ۶- ۱۴

۶آنگاه بره‌ای دیدم که گویی ذبح شده باشد، ایستاده در مرکز تخت و محصور میان آن چهار موجود زنده و پیران. هفت شاخ داشت و هفت چشم که هفت روحِ خدایند که به تمام زمین فرستاده شده‌اند. ۷او پیش آمد و طومار را از دست راست آن تخت‌نشین گرفت. ۸پس از آنکه طومار را گرفت، آن چهار موجود زنده و آن بیست و چهار پیر پیش پای بره بر خاک افتادند. آنها هر یک چنگی در دست داشتند و جامی زرّینْ آکنده از بخوری که همان دعاهای مقدسین است. ۹و سرودی تازه بدین‌سان می‌سرودند که:
«تو سزاوار گرفتن طوماری و سزاوار گشودن مُهرهای آن،
چرا که ذبح شدی، و با خون خود مردم را
از هر طایفه و زبان و قوم و ملت،
برای خدا خریدی؛
۱۰و از آنان حکومتی ساختی و کاهنانی که خدمتگزار خدای ما باشند
و اینان بر زمین سلطنت خواهند کرد.»
۱۱آنگاه نظر کردم و صدای خیل فرشتگان را شنیدم که گرداگرد آن تخت فراهم آمده بودند و گرداگرد آن موجودهای زنده و آن پیران. شمار آنها از هزاران هزار و کُرورها کُرور بیشتر بود. ۱۲و با صدای بلند چنین می‌گفتند:
«آن برۀ ذبح شده
سزاوار قدرت و دولت و حکمت و توانایی است،
و سزاوار حرمت و جلال و ستایش.»
۱۳سپس شنیدم هر مخلوقی که در آسمان و بر زمین و زیر زمین و در دریاست، با هرآنچه در آنهاست، چنین می‌سرودند که:
«ستایش و حرمت، و جلال و قدرت،
تا ابد از آنِ تخت‌نشین و بره باد.»
۱۴و آن چهار موجود زنده گفتند: «آمین»، و آن پیران بر زمین افتادند و نیایش کردند.

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.