کشاورزان مزارع خود را در پاییز، بعد از دروِ محصول قدیمی و پیش از پاشیدن بذر، شخم میزنند. زیر و رو کردن زمین باعث میشود علفهای هرز در معرض هوا قرار گیرند، و اگر چنین نشود، بار دیگر در زمین ریشه خواهند دوانید. شیارهایی که در اثر شخم زدن ایجاد میشوند، مکانی را برای بذر فراهم میسازند تا از بهترین فرصت برای رشد برخوردار شوند.
میتوان از لبۀ تیز گاوآهن اسلحه ساخت و آن را در جنگ بهکار برد. در دورۀ آرامش و صلح، شمشیرها را میتوان به تیغ گاوآهن تبدیل کرد. این کار نه فقط به معنی تبدیل ابزارها از یک حالت وجودی به حالت دیگر است، بلکه به معنی تبدیل طرز فکر و نگرش نیز هست. برای این امر، محاسبات مهمی مورد نیاز است. چه مقدار انرژی و امکانات باید برای امور دفاعی صرف شود، و چه مقدار برای شخم زدن؟ تعادلی نادرست سبب خواهد شد مردم در معرض خطر مرگ قرار گیرند، خواه در اثر حملۀ دشمن، خواه از فرط گرسنگی.
عیسی در مَثل برزگر (مرقس ۴:۱-۲۰)، میفرماید که خدا بذر را میکارد. دل ما برای آنکه ثمر بیاورد، باید برای دریافت بذر آماده شود. باید از خدا درخواست کنیم که «علفهای هرز» را شخم بزند، علفهایی که مانع میشوند صلحکننده باشیم یا در صلح و آرامش به سر ببریم. برای آنکه ابزارهای ما، یعنی وقت، پول و استعدادهایمان، در جهت صلحجویی سرمایهگذاری شوند، نیاز داریم آنها را کمتر صرف دفاع از خودمان بکنیم. ممکن است خود را بیدلیل آمادۀ واکنش دفاعی در مواجهه با حرفهای زننده ببینیم.
حال که در این دورۀ زمانی، وقتی صرف میکنیم برای تأمل بر دعوت خود در خدمت به «سَروَر صلح»، میتوانیم انتظار داشته باشیم برکات مختص فرزندان خدا را دریافت کنیم.
دعای امروز
ای خدای قادر مطلق و ابدی،
تو شعلههای محبت را در دل قدیسین برافروختهای:
همان ایمان و قدرت محبت را به ما نیز عنایت فرما،
تا در حین شادی بهخاطر پیروزیهای ایشان،
بتوانیم با سرمشق و رفاقت ایشان، استوار بمانیم؛
بهواسطۀ عیسای مسیح، پسر تو و خداوندگار ما،
که با تو زنده است و سلطنت میکند،
در اتحاد با روحالقدس،
یک خدا، اکنون و تا ابدالآباد.
مطالعهٔ کتاب مقدس
اشعیا ۲:۱-۱۱
این است کلامی که اِشعیا فرزند آموص دربارۀ یهودا و اورشلیم دید: در ایام آخر واقع خواهد شد که کوه خانۀ خداوند بالاتر از تمامی کوهها استوار خواهد گردید، و فراتر از تپهها برافراشته خواهد شد، و تمامی قومها به سوی آن روان خواهند گشت. قومهای بسیار آمده، خواهند گفت: «بیایید به کوه خداوند برویم، و به خانۀ خدای یعقوب برآییم، تا راههای خود را به ما تعلیم دهد، و در طریقهای وی گام برداریم.» زیرا شریعت از صَهیون صادر خواهد شد، و کلام خداوند از اورشلیم. او در میان ملل داوری خواهد کرد و منازعات قومهای بسیار را فیصل خواهد داد. ایشان شمشیرهای خود را برای ساختن گاوآهن خواهند شکست، و نیزههای خویش را برای تهیۀ ابزار باغبانی. دیگر قومی بر قومی شمشیر نخواهد کشید و جنگاوری را دیگر نخواهند آموخت. ای خاندان یعقوب بیایید تا در نور خداوند گام برداریم. تو قوم خود را ترک کردهای، خاندان یعقوب را، زیرا ایشان از رسوم مشرقزمین آکندهاند، و چون فلسطینیان فالگیری پیشه کرده و با فرزندان بیگانگان دست دادهاند. سرزمین ایشان از نقره و طلا پر گشته، و گنجهای ایشان را انتهایی نیست؛ دیار ایشان از اسبان آکنده است، و ارابههایشان را پایانی نیست. سرزمینشان پر از بتهای بیارزش است؛ در برابر صنعت دست خویش سَجده میکنند، در برابر آنچه انگشتانشان ساخته است. پس آدمی خوار میگردد، و انسان پست میشود - ایشان را میامرز! از خوفِ خداوند، و از کبریایی جلال وی، به اندرون صخره شو و خویشتن را در خاک پنهان کن. نگاههای تکبرآمیز انسان به زیر کشیده خواهد شد، و کبر و غرور آدمیان پست خواهد گردید؛ تنها خداوند در آن روز متعال خواهد بود. '
مزمورهای ۹ و ۱۴۷:۱۳ تا آخر
تو را، ای خداوند، به تمامی دل سپاس خواهم گفت؛ همۀ شگفتیهای تو را بیان خواهم کرد. در تو شادی و وجد خواهم نمود، نام تو را، ای متعال، خواهم سرایید. چون دشمنانم به عقب بازگردند؛ از حضور تو میلغزند و هلاک میشوند. زیرا که تو مرا به انصاف دادرسی کردهای؛ تو بر مسند خود نشسته به عدل داوری کردهای. قومها را عتاب کرده و شریران را نابود کردهای؛ نام ایشان را محو کردهای تا ابدالآباد. دشمن در ویرانههای ابدی نیست گردیده است، شهرهایشان را از بیخ و بُن برکندهای؛ حتی یادِ آنها نیز از میان رفته است. اما خداوند جاودانه جلوس فرموده؛ او تخت خویش را برای داوری استوار داشته است. او خود بر جهان به عدل حکم میراند؛ و بر قومها به انصاف داوری میکند. خداوند برای ستمدیدگان قلعۀ بلند است، قلعۀ بلند در زمانهای تنگی. آنان که نام تو را میشناسند، بر تو توکل میدارند، زیرا تو، خداوندا، هرگز جویندگان خود را وانگذاشتهای. خداوند را که در صَهیون جلوس فرموده است، بسرایید؛ کارهای او را در میان قومها بازگو کنید. زیرا او که انتقامگیرندۀ خون است، ایشان را به یاد میآورد، او فریاد ستمدیدگان را فراموش نمیکند. ای خداوند، مرا فیض عطا فرما و بر آزاری که از دست دشمنانم میبینم نظر کن، ای که برافرازندۀ من از دروازههای مرگ هستی، تا همۀ اوصاف تو را در دروازههای دختر صَهیون برشمارم و در نجات تو شادی کنم. قومها در چاهی که خود کنده بودند، فرو افتادند؛ پای ایشان در دامی که خود نهفته بودند، گرفتار شد. خداوند خود را شناسانیده و داوری را به اجرا گذاشته است؛ شریران از کارهای دست خود به دام میافتند. هِجایون. سِلاه شریران به هاویه باز خواهند گشت؛ نیز همۀ قومهایی که خدا را فراموش میکنند. زیرا نیازمندان همیشه فراموش نخواهند شد، و امید ستمدیدگان تا ابد بر باد نخواهد بود. برخیز، ای خداوند! مگذار انسان چیره شود؛ باشد که قومها در پیشگاه تو داوری شوند. خداوندا، ترس بر جانشان بیفکن، تا قومها دریابند که انسانند و بس. سِلاه.
'زیرا او پشتبندهای دروازههایت را مستحکم میگرداند، و فرزندانت را در اندرونت برکت میدهد. او صلح را بر مرزهایت حکمفرما میسازد، و تو را به مغز گندم سیر میگرداند. فرمان خود را بر زمین میفرستد، و کلام او بهسرعت میدود. برف را چون پشم ارزانی میدارد، و ژاله را همچون خاکستر میپراکند. تگرگ را چون خُردهنانها فرو میریزد، کیست که در برابر سرمای او تواند ایستاد؟ او کلام خود را میفرستد و آنها را آب میکند، باد خویش را میوزاند و آبها روان میشود. کلام خود را به یعقوب بیان میدارد، و فرایض و قوانین خود را به اسرائیل. او با هیچ قومی چنین نکرده است، و قوانین او را نشناختهاند. هللویاه!'
متی ۲:۱۶ تا آخر
چون هیرودیس دید که مُغان فریبش دادهاند، سخت برآشفت و فرستاده، همۀ پسران دو ساله و کمتر را که در بِیتلِحِم و اطراف آن بودند، مطابق زمانی که از مُغان تحقیق کرده بود، بکشت. آنگاه آنچه به زبان اِرمیای نبی گفته شده بود، به حقیقت پیوست که: «صدایی از رامَه به گوش میرسد، صدای شیون و زاری و ماتمی عظیم. راحیل برای فرزندانش میگرید و تسلی نمیپذیرد، زیرا که دیگر نیستند.» پس از مرگ هیرودیس، فرشتۀ خداوند در مصر به خواب یوسف آمد پس او برخاست، کودک و مادرش را برگرفت و به سرزمین اسرائیل رفت. و گفت: «برخیز، کودک و مادرش را برگیر و به سرزمین اسرائیل برو، زیرا آنان که قصد جان کودک داشتند، مردهاند.» امّا چون شنید آرکِلائوس به جای پدرش هیرودیس در یهودیه حکم میراند، ترسید به آنجا برود، و چون در خواب هشدار یافت، رو به سوی نواحی جلیل نهاد و در شهری به نام ناصره سکونت گزید. این واقع شد تا کلام انبیا به حقیقت پیوندد که گفته بودند ’ناصری‘ خوانده خواهد شد.'