نان روزانه

کلام امروز: دانیال ۴: ۳۷  | مطالعهٔ کتاب مقدس: دانیال ۴: ۲۸-۳۷

فروتن شدن مغرور

«و کسانی که با تکبر راه می‌روند، او قادر است که ایشان را پست نماید.»

دانیال ۴: ۳۷ 

نبوکدنصر به ساختن عمارت‌ها و بناهای بسیار شهرت داشت. او عمارتی به ارتفاع ۱۲۰ متر با ایوان‌هایی آراسته به آب روان و باغ‌های معلق بنا نموده بود، به‌طوری که یکی از عجایب هفت‌گانهٔ دوران باستان گشته و از این جهت دلش آکنده از غرور و تکبر شده بود. او این همه را به‌جهت خشنود ساختن و مهیا کردن مکانی فرح‌بخش برای همسر خویش بجا آورده بود. در چنین شرایطی دانیال از او می‌خواهد که گناه خود را پذیرفته، توبه کند و بر فقیران احسان نماید (۴: ۲۷)، اما او سخت‌دلی می‌کند و نمی‌پذیرد. دانیال از پادشاه نمی‌خواهد تا با انجام اعمال نیکو به رستگاری برسد و با معظل گناه وی به همان شکلی برخورد می‌کند که عیسی خداوند با آن جوان ثروتمند کرد (متی ۱۹: ۱۶-۲۳).

نبوکدنصر همواره در پی جلال نام خود بود (۴: ۳۰). از همین رو، داوری خدا بر او نازل گشت به‌طوری که از میان مردم رانده شده، هفت زمان (که احتمالاً به سال‌ها اشاره دارد) با حیوانات مسکن گزیده و تمامی آن جلالی که برای خود ساخته بود از بین رفت. (۴: ۳۱- ۳۳)

اما همچنان که خدا در رؤیا به او نمایان ساخته بود (۴: ۲۶)، باز بر او ترحم فرمود و اجازت داد تا چشمانش را به آسمان برافراشته، چنان عقل و فهمی بیابد که حضرت اعلی را متبارک خوانده و تسبیح گوید (آیات  ۱-۳ و ۳۴-۳۷) تا دیگر فخر او نه بر خود و کرده‌ها و داشته‌هایش، بلکه بر خدایی باشد که واوی را فهیم گردانیده بود؛ چنانکه خداوند می‌فرماید: «دولتمند از دولت خود افتخار نکند. بلکه هر که فخر نماید از این فخر کند که فهم دارد و مرا می‌شناسد.» (ارمیا ۹: ۲۳- ۲۴)

آدمی در تکبر خجلت و شرمساری را خواهد دید، اما در تواضع و فروتنی است که حکمت بدو عطا خواهد شد (امثال ۱۱: ۲). چنانکه عیسی خداوند از دیدن دعای فریسی مغرور و باجگیر افتاده‌دل چنین می‌فرماید: «هر که خود را بر افرازد، پست گردد و هر کس خویشتن را فروتن سازد، سرافرازی یابد.» (لوقا ۱۸: ۱۴)

مطالعهٔ کتاب مقدس

دانیال ۴: ۳۷ 

«و کسانی که با تکبر راه می‌روند، او قادر است که ایشان را پست نماید.»

دانیال ۴: ۲۸-۳۷

خِفَّت و خواری نبوکدنصر
۲۸این همه بر نبوکدنصرِ پادشاه واقع شد. ۲۹در آخرِ دوازده ماه، چون او بر بام کاخ سلطنتیِ بابِل قدم می‌زد، ۳۰گفت: «آیا این بابِل بزرگ نیست که من آن را به نیروی عظیم خویش، چون خانۀ سلطنت، برای فَرّ و شکوه خود ساخته‌ام؟» ۳۱این سخن هنوز بر زبان پادشاه بود که ندایی از آسمان در رسیده، گفت: «ای نبوکدنصرِ پادشاه، به تو اعلام می‌شود که سلطنت از تو برگرفته شده است. ۳۲تو را از میان مردمان خواهند راند و مسکن تو با جانوران صحرا خواهد بود. تو را چون گاوان علف خواهند خورانید، و هفت زمان بر تو خواهد گذشت تا آنگاه که دریابی آن متعال است که در حکومت بشری حکم می‌رانَد و آن را به هر که بخواهد می‌بخشد.» ۳۳در همان دَم، این سخن بر نبوکدنصر واقع شد. او از میان مردمان رانده شده، چون گاوان علف می‌خورد و بدنش از شبنم آسمان تَر می‌شد تا موهایش چون پرهای عقاب بلند شد و ناخنهایش چون چنگال پرندگان گردید.
بازگشت نبوکدنصر به حال طبیعی
۳۴در پایان آن روزها، من، نبوکدنصر، چشمان خود را به سوی آسمان برافراشتم، و عقل من به من برگشت. آنگاه آن متعال را متبارک خواندم و او را که تا به ابد زنده است، ستایش و تکریم کردم.
زیرا سلطنت او سلطنتی است جاودانی،
و پادشاهی‌اش، نسل اندر نسل؛
۳۵ساکنان زمین جملگی هیچ شمرده می‌شوند،
و او بر طبق ارادۀ خویش عمل می‌کند،
در میان لشکر آسمان و ساکنان زمین.
کسی را یارای آن نیست که دست او را بازدارد،
یا او را بگوید: «چه کرده‌ای؟»
۳۶در آن هنگام عقل من به من برگشت، و به جهت جلالِ پادشاهی من، فَرّ و شکوهم به من باز داده شد. مشاوران و اُمرایم مرا جُستند، و در حکومت خویش استوار گردیدم، و عظمتی بی‌حد بر من افزوده شد. ۳۷اکنون من، نبوکدنصر، پادشاهِ آسمانها را می‌ستایم و تمجید و تکریم می‌کنم زیرا همۀ کارهای او حق و راههایش عدل است. او قادر است کسانی را که با تکبر رفتار می‌کنند، پست گرداند.

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.