نان روزانه

کلام امروز: حزقیال ۱: ۲۸ | مطالعهٔ کتاب مقدس: حزقیال ۱: ۲۲-۲۸

جلال خدا

«… این منظر شباهت جلال یهوه بود.»

حزقیال ۱: ۲۸

هر چند نام حزقیال در هیچ جای دیگری از کتاب‌مقدس نیامده است، اما در این کتاب دو بار به این اسم به‌عنوان دریافت‌کنندهٔ رؤیاهای مذکور اشاره شده است (۳:۱ و ۲۴:۲۴). حزقیال یعنی خدا تقویت می‌کند. او هم نبی و هم کاهن بود (۱: ۳)، و هم عصر با دانیال (۲۸: ۳) و ارمیا.

حزقیال و همسرش جزو آن ۱۰٬۰۰۰ نفری از قوم یهود بودند که در سال ۵۹۷ ق.م به اسارت در بابل برده شدند و در مکانی به نام  تِل‌اَبیب در کنارهٔ رود خابور ساکن گشتند. رود خابور همان است که سرایندهٔ مزمور ۱۳۷ از آن سخن می‌گوید. اگر‌چه در این کتاب به مرگ حزقیال اشاره‌ای نمی‌شود، اما برخی از معلمان یهود بر این باورند که او در سال ۵۶۰  ق.م به دست شاهزاده‌ای اسرائیلی کشته شد؛ زیرا که حزقیال او را به سبب بت‌پرستی‌اش توبیخ نموده بود.

حزقیال در کتابش این حقیقت را به‌روشنی بیان می‌کند که هدف خدا از پیروزی شکوهمندش این است که همه بدانند وی «یهوه» می‌باشد. این عبارت الهی که مهر و امضای اعمال خداست، بیش از ۶۰ بار در این کتاب تکرار می‌شود و معمولاً هم به همراه اعلام داوری عنوان می‌گردد (۷: ۴)

یکی از موضوعات اصلی و مرکزی در کتاب حزقیال جلال خداست. جلالی که حزقیال را وا می‌دارد که به روی در افتد (۱: ۲۸، ۳: ۱۲ و ۲۳، ۱۰: ۴و ۱۸، ۱۱: ۲۳، ۴۳: ۴ و ۵ و ۴۴: ۴)، به مانند همان تجربه‌ای که یوحنا هنگام دیدن جلال خداوند برای ما بیان می‌کند (مکاشفه  ۱: ۱۷)؛ چراکه نظاره کردن جلال خدا به همراه آن قدوسیت و کاملیت، فوق از توان انسان است و راهی نمی‌ماند جز آنکه به‌روی افتد. جلالی که تمام‌و‌کمال در عیسی خداوند درخشیدن گرفت (دوم قرنتیان ۴: ۶) و این بدان معناست که ما در ایمان اجازت یافته‌ایم که آن جلال را از طریق عیسی بیینیم. البته بایسته و شایسته است که در برابر این جلال پیوسته در روح زانو زنیم.

مطالعهٔ کتاب مقدس

حزقیال ۱: ۲۸

«… این منظر شباهت جلال یهوه بود.»

حزقیال ۱: ۲۲-۲۸

۲۲بر فراز سرِ آن موجودات زنده چیزی شبیه فَلَکْ گسترده بود، که چونان بلورِ درخشنده به نظر می‌رسید. ۲۳زیر فلک، بالهای آنها مستقیم به سوی یکدیگر گسترده بود. هر یک دو بال داشتند که پیکرشان را از این سو و آن سو می‌پوشانید. ۲۴چون به حرکت درمی‌آمدند، صدای بالهایشان را می‌شنیدم که چونان خروش آبهای بسیار بود، و همچون صدای قادرمطلق، و غوغای لشکریان. و چون بازمی‌ایستادند، بالهایشان را فرود می‌آوردند. ۲۵و چون در حین ایستادن بالهایشان را فرود می‌آوردند، از فراز فلکی که بالای سرشان بود، صدایی شنیده می‌شد.
۲۶بر فراز فلکِ بالای سرشان، چیزی بود شبیه تخت با منظر یاقوت کبود، و بالا بر فراز آن تخت کسی بود با منظری شبیه انسان. ۲۷از کمر او به طرف بالا شبیه کَهرُبا بود، و به آتشی می‌مانست که از اطراف محصور شده باشد. و از کمر او به طرف پایین شبیه آتش بود، و نور از هر طرف او را در برگرفته بود. ۲۸نورِ گرداگردش شبیه تابش رنگین‌کمان بود که در روز بارانی در ابر پدیدار شود.
چنین بود منظرِ شباهتِ جلالِ خداوند. و چون آن را دیدم، به روی درافتادم و صدای کسی را شنیدم که سخن می‌گفت.

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.