جلال خدا
«… این منظر شباهت جلال یهوه بود.»
حزقیال ۱: ۲۸
هر چند نام حزقیال در هیچ جای دیگری از کتابمقدس نیامده است، اما در این کتاب دو بار به این اسم بهعنوان دریافتکنندهٔ رؤیاهای مذکور اشاره شده است (۳:۱ و ۲۴:۲۴). حزقیال یعنی خدا تقویت میکند. او هم نبی و هم کاهن بود (۱: ۳)، و هم عصر با دانیال (۲۸: ۳) و ارمیا.
حزقیال و همسرش جزو آن ۱۰٬۰۰۰ نفری از قوم یهود بودند که در سال ۵۹۷ ق.م به اسارت در بابل برده شدند و در مکانی به نام تِلاَبیب در کنارهٔ رود خابور ساکن گشتند. رود خابور همان است که سرایندهٔ مزمور ۱۳۷ از آن سخن میگوید. اگرچه در این کتاب به مرگ حزقیال اشارهای نمیشود، اما برخی از معلمان یهود بر این باورند که او در سال ۵۶۰ ق.م به دست شاهزادهای اسرائیلی کشته شد؛ زیرا که حزقیال او را به سبب بتپرستیاش توبیخ نموده بود.
حزقیال در کتابش این حقیقت را بهروشنی بیان میکند که هدف خدا از پیروزی شکوهمندش این است که همه بدانند وی «یهوه» میباشد. این عبارت الهی که مهر و امضای اعمال خداست، بیش از ۶۰ بار در این کتاب تکرار میشود و معمولاً هم به همراه اعلام داوری عنوان میگردد (۷: ۴)
یکی از موضوعات اصلی و مرکزی در کتاب حزقیال جلال خداست. جلالی که حزقیال را وا میدارد که به روی در افتد (۱: ۲۸، ۳: ۱۲ و ۲۳، ۱۰: ۴و ۱۸، ۱۱: ۲۳، ۴۳: ۴ و ۵ و ۴۴: ۴)، به مانند همان تجربهای که یوحنا هنگام دیدن جلال خداوند برای ما بیان میکند (مکاشفه ۱: ۱۷)؛ چراکه نظاره کردن جلال خدا به همراه آن قدوسیت و کاملیت، فوق از توان انسان است و راهی نمیماند جز آنکه بهروی افتد. جلالی که تماموکمال در عیسی خداوند درخشیدن گرفت (دوم قرنتیان ۴: ۶) و این بدان معناست که ما در ایمان اجازت یافتهایم که آن جلال را از طریق عیسی بیینیم. البته بایسته و شایسته است که در برابر این جلال پیوسته در روح زانو زنیم.
مطالعهٔ کتاب مقدس
حزقیال ۱: ۲۸
«… این منظر شباهت جلال یهوه بود.»