سه ساعت تاریک
از ساعت ششم تا نهم، تاریکی تمامی آن سرزمین را فرا گرفت. نزدیک ساعت نهم، عیسی با صدای بلند فریاد بر آورد: …… “خدای من خدای من، چرا مرا واگذاشتی؟” متی ۲۷: ۴۵ – ۴۶
از نیمۀ روز تا ساعت ۳ بعد از ظهر مادامی که عیسی هنوز بر صلیب بود، تاریک شدن غیرمعمول هوا، حکایت از وقوع تغییری اساسی در آن مکان دارد. یقیناً خورشیدگرفتگی عامل این تاریکی نبود، زیرا خورشیدگرفتگی در زمان ماه تازه اتفاق میافتد و نه در زمان ماه کامل (زمان برگزاری عید فصح)، بنابراین نباید این تاریکی را یک اتفاق طبیعی پنداشت، بلکه باید آن را واقعهای دانست که ارتباطی مستقیم با مصلوب شدن عیسی داشت. این تاریکی انعکاسی از تجربۀ درونی عیسی در مواجهه با تاریکی مطلق گناه بود، و شاید انعکاسی از تجربۀ جهنم، آنجا که دیگر اثری از حضور خدا نیست. عیسی، بهویژه در آن سه ساعت، تاوان تمامی گناهان بشر را پرداخت میکرد تا آنجا که پدر نیز از او روی برتافته بود؛ چشمان تو پاکتر از آن است که به شرارت بنگری (حبقوق ۱: ۱۳). فریاد عیسی، فریادی از درون این تاریکی است، “خدای من، خدای من، چرا مرا واگذاشتی.” این فریاد متفاوت از هر فریاد دیگری است که بشر تاکنون از خود سرداده است، چرا که در این ساعات، عیسی در حال عبور از تجربهای ماورای هر تجربۀ انسانی دیگریست، تجربهای که مرگ عیسی بر صلیب را از مرگ هر انسان دیگری متفاوت میکند. راز صلیب در همین سه ساعت تاریک نهفته است، سه ساعتی که از چشم ما آدمیان مخفی است، چرا که در صورت آشکار شدن، هیچ انسانی یارای تحمل آن را نخواهد داشت. هیچ یک از افراد حاضر در پای صلیب قادر به درک فریاد دلخراش عیسی نبودند. کلام انسان در توصیف تجربۀ عیسی در آن ساعات تاریک قاصر آمده است. این تنها باری است که عیسی از لفظ خدا بهجای پدر استفاده میکند، چرا که در آن ساعات تاریک ارتباط او با پدر گسسته شده بود. در این ساعات تاریک، عیسی از همان جامی مینوشید که در باغ جتسیمانی از پدر درخواست کرده بود آن را از او دور کند (مرقس ۱۴: ۳۶). امّا، او برای انجام همین مقصود به زمین آمده بود لذا، از تمامی اختیار خود برای عبور آسان از این تجربه چشمپوشی کرد تا راه ما را برای ورود به حضور خدا باز کند.
مطالعهٔ کتاب مقدس
متی ۲۷: ۴۵ - ۴۶
از ساعت ششم تا نهم، تاریکی تمامی آن سرزمین را فرا گرفت. نزدیک ساعت نهم، عیسی با صدای بلند فریاد بر آورد: ...... "خدای من خدای من، چرا مرا واگذاشتی؟"