ندای حزقیال
«پس کلام مرا به ایشان بگو، خواه بشنوند و خواه نشنوند، چونکه فتنهانگیز هستند.»
حزقیال ۲: ۷
بابهای ۲ و ۳ در خصوص مأموریت الهی حزقیال هستند که هر دو با عبارت «پسر انسان» آغاز میشوند. این عبارت که بیش از ۹۰ بار در این کتاب بهکار رفته است، حامل ضعف و نقصان انسان در برابر قدرت و جلال خداوند است. ازاینرو است که میفرماید: «روح داخل من شده، مرا بر پاهایم برپا نمود.» در رویارویی با خدای پرجلال، انسان چارهای جز به روی در افتادن ندارد و تنها روح خداوند است که او را هم اجازت و هم قوت میبخشد تا قادر به ایستادن باشد. در واقع، عبارت «روح بر من درآمد» (۲: ۲) و «دست خداوند بر او بود» (۱: ۳)، دارای مفهومی مشابه هستند که اشاره به تقویت شدن از جانب خدا دارد.
در واقع، این خداست که حزقیال را تقویت مینماید تا بهسوی قوم که در اسارت بابل بهسر میبرند رفته، آنان را از عقوبت نافرمانی و شرارتشان آگاه سازد. در این سفر طوماری به حزقیال داده میشود که پیش از سخن گفتن با قوم فتنهانگیز میباید آن را بخورد. طوماری که هر دو طرفش نوشته داشت (مانند طومار در مکاشفه ۵: ۱)؛ زیرا که آن پیام داوری چنان انبوه و گسترده بود که شرح رنج و اندوه برآمده از گناه قوم سطرسطر طومار را پر کرده و جایی برای مهلت دادن نگذاشته بود.
باری، حزقیال میبایست آن طومار را که حاوی پیغام خدا برای قوم بود در بعد روحانی میخورد و آن را در دل و جان خود جای میداد؛ چنانکه ارمیا میگوید: «سخنان تو یافت شد و آنها را خوردم و کلام تو شادی و ابتهاج دل من گردید» (ارمیا ۱۵: ۱۶). این طعم «چون عسل شیرین» طومار در مزمور ۱۱: ۱۰ و ۱۱۹: ۱۰۳ نیز در توصیف کلام خدا آورده شده است.
حزقیال زمانی که اهالی یهودا را با سرکشی و نافرمانیشان روبهرو مینماید، طعم تلخ این پیغام را نیز میچشد و این تجربهٔ طعم تلخ و شیرین از پیغام خدا، برای حزقیال بیشباهت به تجربهٔ یوحنا در مکاشفه ۱۰: ۹ نیست.
مطالعهٔ کتاب مقدس
حزقیال ۲: ۷
«پس کلام مرا به ایشان بگو، خواه بشنوند و خواه نشنوند، چونکه فتنهانگیز هستند.»
حزقیال ۲: ۱، ۳: ۳
حزقیال ۲: ۱- ۱۰
حزقیال ۳: ۱- ۳