تولد عیسی در بیت لحم
یکی از بزرگترین داستانهای تاریخ در حال انجامشدن بود! قرار بود که عیسی از طریق مریم باکره بدنیا بیاید. اما قبل از اینکه او به دنیا بیاید، مریم به دیدن یکی از اقوام خود به نام «الیزابت» رفت. به محض ورود مریم به آن خانه، الیزابت از روحالقدس پُر شد و با صدای بلند به مریم گفت: «چه افتخار بزرگی است که مادر نجاتدهنده به دیدنم بیاید! وقتی وارد شدی و به من سلام کردی، به محض اینکه صدایت را شنیدم، بچهام از شادی در رحم من به شروع به تکانخوردن کرد! خوشبهحال تو مریم، چون ایمان داری که هر چه خدا به تو گفته است، به انجام خواهد رسید!»
مریم سه ماه پیش الیزابت ماند و بعد به شهرشان ناصره برگشت. یوسف نامزد مریم، بیصبرانه در انتظار برگشت مریم و روز ازدواجشان بود. اما وقتی مریم ماجرای ملاقاتش با فرشتهٔ خداوند را به یوسف گفت، او خیلی تعجب کرد و با خود فکر کرد که مریم نسبت به او وفادار نبوده است. او نمیتوانست این مسئله را باور کند و در دل خود فکر میکرد: «مگر میشود که مریم با یک فرشته ملاقات کرده باشد؟ آیا این بچه قرار است پسر خدا باشد؟ آیا مریم حقیقت را میگوید؟»
یوسف تصمیم گرفت نامزدی خود را با مریم به هم بزند، ولی نمیخواست که مریم را بیآبرو و شرمسار کند. اما خداوند از افکار او آگاه بود. بنابراین همان شب خداوند فرشتهٔ خود جبرئیل را به خواب یوسف فرستاد. فرشته به او گفت: «ای یوسف، ناراحت نباش، بچهٔ مریم از طریق قوت خدا و روح خدا تولد خواهد یافت. و تو اسم او را عیسی خواهی گذاشت، چون او قوم خود را از گناهانشان خواهد رهانید.»
حالا یوسف خیالش راحت شده بود، پس مریم را با خوشحالی به همسری پذیرفت.
در همان زمان، امپراطوری روم فرمان داد که همهٔ مردم هم باید پرداخت مالیات پرداخت کنند و هم باید سرشماری شوند. سرشماری یعنی اینکه بدانیم در یک کشور چه تعداد آدم زندگی میکنند. پس یوسف مجبور شد برای سرشماری به شهری به نام «بیت لحم» برود و مریم را نیز در این سفر با خود به همراه ببرد.
وقتی به بیت لحم رسیدند، مریم خیلی خسته بود و به یک رختخواب راحت نیاز داشت، ولی همهٔ اتاقهای مهمانخانههای بیت لحم پُر شده بودند و اتاقی برای مریم و یوسف وجود نداشت. بنابراین آنها مجبور شدند شب را در آخوری بمانند. در آنجا بود که فرزند آنها بدنیا آمد.
یوسف و مریم با لذت و شادی به فرزندنشان نگاه میکردند. این بچه همان مسیح موعود بود!
یوسف گفت: «ما او را عیسی مینامیم، همانطور که فرشتهٔ خداوند به من گفت. او کسی است که خداوند فرستاده است تا ما را نجات دهد.» مریم او را در قنداق پیچید، و یوسف او را در آخور خوابانید.
متی فصل ۱ آیات ۱۸ تا ۲۵
لوقا فصل ۲ آیات ۱ تا ۷
والدین:
فرزندی برای ما به دنیا آمده است، پسری به ما بخشیده شده است.
اشعیا فصل ۹ آیه ۶
کودکان:
- چه کسی به یوسف گفت نوزاد را عیسی بنامد؟
- عیسی در کدام شهر به دنیا آمد؟
- آنها عیسی را در کجا خواباندند؟