پس از بازگشت از آن جلسه، دستور جدیدی از طرف مأمور اطلاعات دریافت کردم: «ما نباید در کلیسا فارسی موعظه کنیم!»
این مأمور به جایی دیگر منتقل شد و کس دیگری جایگزین او شد. مأمور جدید وعده داد که در صورت همکاری و اطاعت از آنها در همه چیز، اجازه خواهم داشت در این شهر بمانم و دانشگاه خود را نیز ادامه دهم.
اما من پاسخ دادم: «من نمیتوانم از مواردی که خلاف کلام خداست اطاعت کنم.»
آن مأمور صورتجلسهٔ هیئت کلیسا را به من نشان داد و گفت که کلیسا تصمیم گرفته است مرا از خدمت شبانی عزل کند و به زودی این حکم به دستم خواهد رسید.
قلبم بسیار شکست. هیئت مدیره به علت ترس از مأمورین، بهجای اینکه پشتیبان من باشد با دولتی که دشمن کلیساست سازش کرده بود. این دولت حتی از تعمید افراد غیرمسلمانی که ایمان میآورند نیز ناراحت بود. آنها به من گفتند که شما حق ندارید رشد کنید و بر تعداد اعضایتان افزوده شود؛ زیرا هدف شما این است که از طریق اعضایتان به مسلمانان بشارت دهد. بنابراین آنها با هر کلیسایی که قصد بشارت دارد، مخالف میباشند.
پس از دو روز نامهٔ هیئت مدیرهٔ کلیسا به دستم رسید. در این نامه نوشته شده بود که من دیگر شبان کلیسا نیستم، حق موعظهکردن را ندارم و اینکه بهجای من کس دیگری مسئولیت شبانی آنجا را به عهده خواهد گرفت.
اینبار جفا از داخل کلیسا شروع شد. در عوض تشویق و حمایت برای ایستادگی و شجاعتم پس از سالیان سال خدمت، برادرانم مرا از خدمت کلیسا بهخاطر ترس از مأمورین اخراج کردند. در یکی از روزها ناظر و معاون کلیسا همراه با شبان جدید آمدند و با رهبران ملاقات کردند. رهبران با تصمیم آنها مخالفت کرده و شبان جدید را نپذیرفتند. اعضای کلیسا نیز به حمایت از من قیام کردند. شبان جدید که برای خدمت شبانی دعوت الهی نداشت، مورد پذیرش اعضا قرار نگرفت و در نتیجه از خدمت در آنجا منصرف شد. پس هیئت مدیره تصمیم گرفت که خودش دوبار در ماه برای موعظه به کلیسا بیاید، ولی قلب اعضای کلیسا شکسته بود. اکثر اعضا به نشانهٔ اعتراض به اخراج شبانشان، همینطور کاری که برخلاف کلام خدا و بر طبق میل دشمنان انجیل توسط هیئت مدیره انجام شده بود، به کلیسا نرفتند. ولی گویا برای هیئت مدیره اطاعت از دولت، مهمتر از حیات کلیسا بود.
همهٔ این علائم نشان میدهند که دوران کلیساهای ساختمانی در شرایط فعلی ایران به پایان رسیده و خدا میخواهد ورای کلیسایساختمانی و در زندگی شخصی، خانوادگی و جلسات خانگی کار جدیدی را انجام دهد. او اجازه داده است که ما از محدوده و چهارچوب ساختمانها آزاد شویم تا بتوانیم وسیعتر با روشهای جدید، خادمین جدید و بر روی بنیادهای جدید؛ کلیسای عیسی مسیح را بنا کنیم.
باعث افتخارم است که من و همسر اینگونه برای مسیح و حقایق کلام خدا ایستادهایم. ما حتی حاضریم بهخاطر مسیح به زندان برویم و جفاهای بیشتری را نیز متحمل شویم. از طرف دیگر شرمندهام که اشخاص دیگری که خادمین قدیمیتر و با تجربهتری هستند اینگونه گرفتار ترس شدهاند و تمام دید، رویا، وفاداری نسبت به خدا و غیرت نسبت به اعضای کلیسا در آنها از بین رفته است.