خشونت توسط شریک زندگی، مخصوصاً علیه زنان، در سراسر جهان اتفاق میافتد ولی درصد آن در کشورهای مختلف متفاوت است. بهعنوان مثال، در یک بررسی که از سوی سازمان جهانی بهداشت انجام شد، نشان داد که شیوع خشونت فیزیکی و جنسی توسط شریک زندگی علیه زنان، در ۱۰ کشور مختلف و در طول یک سال بین ۴ تا ۵۴ درصد بوده است. این آمار نشاندهنده آن است که عوامل فرهنگی بر خشونت خانگی تأثیر بسیار دارد. برخی عوامل فرهنگی مثل کنفوسیوسگرایی، ممکن است خشونت علیه زنان را تسهیل بخشد. کنفوسیوسگرایی یا سنت کنفوسیوس، تأکید بر خودداری یا خویشتنداری در روابط فردی دارد. این سنت همچنین از عقاید و سنتهای مردسالارانهای که اغلب میتوانند زنان را در موقعیتهای آسیبپذیر قرار دهند، پشتیبانی میکند.
یکی از کلیدیترین مؤلفههای کنفوسیوسگرایی این است که مردان قدرت مطلق نسبت به زنان دارند، و زنان بهعنوان جنس «ضعیفتر» باید آنچه را که پسندیده است آموزش ببینند. قبل از ازدواج، زنان تحت سلطه پدران خود هستند و بعد از ازدواج تحت سلطه همسران خود قرار میگیرند. چنین دیدگاهی به اعتقادات میان مردان و زنان مرتبط میشود، یعنی همسر یا شریک زندگی به خود اجازه میدهد در صورت لزوم همسر خود را «تربیت» کند! این تربیت شامل خشونت و سوءرفتار نیز میشود. این طرز فکر، صحنه را برای خشونت خانگی مهیا کرده و این نوع رفتار را هم از سوی مردان، و هم از سوی زنان قابل پذیرش و مشروع میسازد.
عوامل فرهنگی دیگری نیز ممکن است بر روی خشونت خانگی تأثیر بگذارند. بهعنوان مثال، جمعگرایی (بهجای فردگرایی) نشان دهنده میزان تأکید یک جامعه بر وابستگی متقابل انسانهاست (به جای تأکید بر حقوق فردی و دستاوردهای شخصی). بخش مهم جمعگرایی، حفظ ظاهر و آبروست. این موضوع اشاره به «حس ارزش مساعد اجتماعی فرد» آنطور که از طرف اجتماع قضاوت میشود دارد. این حس همچنین نیاز افراد به اجتناب از خجالتزدگی و آبروریزی در ملأعام را تقویت میکند. فرهنگ جمعگرایانه بر این امر تأکید دارد که قضاوت مطلوب از سوی دیگران، باید با هر هزینه و قیمتی بهدست آید. در چهارچوب خشونت خانگی، در فرهنگهایی مثل ایران که جمعگرایی در آن حاکم است، اهمیت حفظ آبرو و ظاهر ممکن است باعث شود که قربانی خشونت خانگی اقرار نکند که توسط شریک زندگی خود مورد آزار و اذیت قرار میگیرد و به دنبال کمک برای رهایی از خشونت خانگی نگردد.
یکی دیگر از ابعاد فرهنگی مهم، فاصله قدرت بین افراد است. این موضوع در حقیقت طرز فکری است که عامه مردمی که در مسند قدرت نیستند به آن اعتقاد دارند. آنها باور دارند که قدرت اجتماعی بهطور ذاتی نابرابر توزیع شده و این واقعیت اجتنابناپذیر زندگی است که احتیاجی به توجیه ندارد. فاصله قدرت در فرهنگهای سنتی مثل فرهنگی که در ایران رواج دارد بالاتر است. در خصوص خشونت خانگی و با توجه به دیدگاه کنفوسیوسگرایی که مردان در سلسله مراتب اجتماعی کاملاً بالاتر از زنان هستند، ممکن است باعث شود زنان به این باور برسند که رفتار همسر یا شریک زندگی، هر چقدر هم خشونتآمیز باشد، همیشه قابل توجیه است. این به این معناست که هر کاری همسر یا شریک زندگی میکند بجاست؛ زیرا او در جایگاه بالاتری در جامعه قرار دارد، پس حق همیشه با اوست.
درک سه بعد فرهنگی که در این مقاله بهطور خلاصه توضیح داده شد بسیار مهم است؛ زیرا به فهم آنچه که در جامعه استاندارد و جزو قواعد اجتماعی به حساب میآید، کمک میکند.