من با شما هستم
بخش اول
بند ۲-۶ سرود «چه پایهای محکم»، همه با علامت نقل قول آغاز میشوند. به بند ۲ سرود توجه کنید:
«نترس، من با تو هستم، هراسان مباش؛
زیرا من خدای تو هستم، و باز تو را یاری خواهم داد؛
تو را تقویت خواهم کرد، کمک خواهم کرد و تو را برپا خواهم داشت،
با دست عادل و قادر مطلق خویش تو را نگاه خواهم داشت.»
نخست، بر دو موردی که او میگوید متمرکز خواهم شد و بعد راز مهمی را که در این بند هست بازگو خواهم کرد.
واکنشی که باید از آن پرهیز کرد
ببینید چگونه این بند حالت درونی ما را بههنگام سختیهای روزگار نمایان میسازد. واکنش شما در برابر رنجهای طاقتفرسا چیست؟ «ترس» و «هراس»؟
اگر پاسختان صادقانه باشد، باید بگوید که: «احساس فشار، تشویش، اضطراب، خشم و خطر میکنید.» در چنین مواقعی همیشه کشمکش وجود دارد، کشمکشی که در درون خود احساس میکنید. اگر کسی چنین احساسی نمیکند، بشر نیست، سنگ است! کسانی که بهصورت خدا آفریده شدهاند، بیاحساس نیستند.
ترس و هراس تا حدی واکنشهایی طبیعی هستند. اما مشکل وقتی پیش میآید که خدا جایی در آنها ندارد و درد صادقانهٔ ایمان، به خشم بیخدایی تبدیل میشود. وقتی مشکلات در شما رسوخ میکنند بر فکر، سخنان، احساس، آینده و ایمانتان اثر نامطلوب میگذارند و خواب را از شما میربایند، اگر هم به خواب بروید، آنها اول صبح با شما بیدار میشوند. هراس، به وسوسهها دامن میزند؛ شما را از رنجی که دارید بهسوی عصبانیت سوق میدهد، از دلسردی به نومیدی، از غصه به وحشت و از کلافگی به خشم.
واکنشهای منفی دیگری نیز هستند که سعی میکنند ترس و هراس ناشی از مشکلات زندگی را خنثی کنند. برخی میکوشند واقعیت ترس و هراس را با تمرینات فکری از خود برانند، اما کتاب مقدس هرگز چنین روشی را تجویز نمیکند. برخی دیگر بسیار بدبین، تلخکام، خشمناک و آسیبپذیر میشوند. این اشخاص هرگز کتابی را که دربارهٔ رنجها نوشته شده باشد، نخواهند خواند، اما کتاب مقدس هرگز چنین بدبینیای را تجویز نمیکند. عدهای دیگر نیز بهکلی منزوی میشوند و خود را از همه کنار میکشند، مبادا دوباره مجروح شوند. میل دوری از درد طبیعی است، اما کتاب مقدس هرگز انزوا را بهعنوان راهحل تجویز نکرده است. برخی از مردم، برای فرار از درد، به چیزهای دروغینی چون تفریحات، گردش، غذا، مشروب و مواد مخدر پناه میبرند تا احساس خوبی به آنها دست دهد. اما کتاب مقدس، هرگز اعتیاد را بهعنوان درمان درد تجویز نمیکند.
کتاب مقدس توصیه میکند که ما مانند عیسی و سرایندهٔ مزامیر، صادقانه با ضعفها و دردهایمان روبهرو شویم، زیرا در این کار «رُوراستی» وجود دارد، همچنین به ما کمک میکند تا بتوانیم کسانی را که دردمندند محبت کنیم. صداقت، سنگینی چیزهایی که ترس و هراس را برمیانگیزند، احساس میکند. چراکه ترس و هراس واقعیت دارند و بر انسان یورش میبرند. سختیهای زندگی دلایل خوبی برای مضطربشدن به ما میدهند، اما خدا دلایل بهتری برای اعتمادکردن به او در اختیار ما میگذارد. مشکل در این نیست که ما در اثر رنج، رنجور میشویم و در اثر درد، دردمند. البته که هر چیز آزاردهنده باعث آزار ما خواهد شد، اما مشکل در این است که وقتی فکرمان با درد و رنج اشغال میشود یا سعی میکنیم هر طور که شده از آن فرار کنیم، خدا از صحنه محو میشود. در مقایسه با آنچه در حال حاضر بر ما فشار میآورد، خدا بهصورت موجودی خیالی و واهی و بدون خاصیت در دوردست باقی میماند. یا اینکه ما خدایی برای خود میسازیم که اگر فقط مشکلمان را به او بگوییم، بهطور سحرآمیزی همه چیز را روبهراه میکند. طبیعتاً درد، سیلابی از ترس و غم و ناراحتی به وجود ما سرازیر میکند و به دلیل شرارتی که در دلهای ما هست، اغلب واکنشهای بدی همچون بیایمانی و دوری از خدا بهوجود میآید. البته این زمانی اتفاق میافتد که ما بند دوم سرودمان را که با ما سخن میگوید فراموش میکنیم.
- شما هنگام ترس و نگرانی چه واکنشی را از خود نشان میدهید؟
- آیا واکنش شما با راهکارهای گفته شده مغایرت دارد؟ آیا مایل به تغییر واکنش خود هنگام ترس و نگرانی هستید؟
در قسمت بعدی این فصل، به وعدههای عالی خداوند برای عبور از ترسها و هراسهای زندگیمان خواهیم پرداخت.