عشق، زیربنای خانوادۀ مسیحی
«یهوه خدا فرمود: “نیکو نیست آدم تنها باشد، پس یاوری مناسب برای او میسازم.”»
پیدایش ۲: ۱۸
آفرینش حوا حاکی از این است که آدم بهتنهایی صورت خدا را آشکار نمیکند، بلکه همانطور که در باب اول کتاب پیدایش آمده است، خداوند مرد و زن را به صورت خود آفرید. به عبارت دیگر، خدا از ابتدای خلقت، نه آدم، بلکه انسان را مد نظر داشته است. لذا، با آفرینش آدم خلقت انسان پایان نیافت. مشاهدۀ تنهایی آدم و تدارک خدا برای حل این موضوع، دلالت بر کاری ناتمام دارد که برای تکمیل آن یهوه خدا درک و احساسات آدم را در آفرینش حوا دخالت میدهد. در واقع، خدا برای آفرینش زن، تمنای آدم برای گریز از تنهایی را قسمتی از مقصود آفرینش خود قرار میدهد؛ تمنایی که بیانگر جنبهای از صورت خدا بودن انسان است. به عبارت دیگر، قابلیت انسان در عشق ورزیدن به شکلی کامل تنها در ابراز عشق به موجودی همسان و برابر امکانپذیر است و نه نسبت به موجوداتی که در درجاتی پستتر از انسان قرار دارند. لذا، خلقت آدم و زنش حوا نقطۀ عطف و کمالی در آفرینش است که در پایان آن خدا تمامی خلقت خویش را نه فقط نیکو، بلکه بسیار نیکو میبیند.
اما با خلقت زن، نه تنها هدف عالی خدا در ایجاد رابطهای محبتآمیز که بیانگر شخصیت و ذات خود خداست به انجام رسید، بلکه خدا مقاصد دیگری را نیز در نظر داشت که از همان ابتدا آدم و حوا را از آن باخبر ساخت. در واقع، قسمت مهمی از مسئولیت و مأموریت آدم و حوا به تحقق رساندن اهداف خدا بود. آن دو تنها برای این آفریده نشده بودند که نسبت به یکدیگر عشق بورزند و هیچ توجهای به اهداف خدا نگذارند، بلکه عشق و محبت بین آدم و حوا مناسبترین زمینه برای به اجرا درآمدن کامل اهداف دیگر خدا را فراهم میآورد.
بسیار واضح است که هدف خدا ازدیاد نسل بشر بود تا به این وسیله تمامی زمین از وجود انسانها پر شده، تسلط و فرمانروایی خدا توسط نمایندهاش بر زمین اِعمال شود. لذا، بهغیر از رابطۀ زناشویی که فرمان آن از جانب خدا صادر شده است، هیچ رابطۀ محبتآمیز دیگری این هدف مهم را برآورده نمیسازد و هیچ نوع محیط دیگری به اندازۀ محیط خانوادهای که در اطاعت و محبت نسبت به خدا و نسبت به یکدیگر بسر میبرند، برای پرورش و شکوفایی فرزندان مناسب نخواهد بود.