نان روزانه

کلام امروز: پیدایش ۳: ۱ | مطالعهٔ کتاب مقدس: یوحنا ۸: ۴۲ – ۴۴

انکار اعتماد به خدا

۱و اما مار از همۀ وحوش صحرا که یهوه خدا ساخته بود، زیرکتر بود. او به زن گفت: «آیا خدا براستی گفته است که از هیچ‌یک از درختان باغ نخورید؟»

پیدایش ۳: ۱

نخستین صفحات کتاب‌مقدس در صفر پیدایش با آفرینش جهان، موجودات زنده و در نهایت انسان آغاز می‌شود. سپس، به روایت دردناک هبوط انسان می‌پردازد. خدا انسان را در صمیمت با خود آفریده، محبت کرده و ارادهٔ خویش را برای وی روشن می‌سازد: «و خداوند خدا آدم را امر فرموده، گفت: “از همه درختان باغ بی ممانعت بخور،  اما از درخت معرفت نیک و بد زنهار نخوری، زیرا روزی که از آن خوردی، هرآینه خواهی مرد.”» (پیدایش ۲: ۱۶ – ۱۷)

ایشان اجازه داشتند از همهٔ درختان باغ تناول کنند به جز یک درخت خاص و سرپیچی از این فرمان، مستوجب مجازات بود. لذا، فرامین خدا برای ایشان کاملاً مسلم و مشخص بود که باید‌ها و نباید‌ها در آن باغ چیست و اگر نافرمانی کنند حتماً هر آینه خواهند مرد.

شیطان به صورت مار ظاهر شده، حوا را به چالش کشیده، سعی می‌کند به‌وسیلهٔ تبدیل فرمان خداوند حقیقت آن را تغییر داده و اعتماد حوا را نسبت به درک فرمان خدا دچار تزلزل کند: «آیا خدا حقیقتاً گفته است که از همه درختان باغ نخورید؟» (پیدایش ۳: ۱) شیطان واقعیت صحت‌القول خدا را تبدیل می‌کند: «مار به زن گفت: هر آینه نخواهید مرد» (پیدایش ۳: ۴). حوا در مواجهه با وسوسهٔ شیطان با این پرسش رو‌به‌روست که آیا خواهیم مرد چنانکه خدا فرموده است؟ یا نخواهیم مرد چنانکه مار گفت؟

حوا با وجود آگاهی از فرمان خداوند نسبت به اعتماد و نیکویی و محبت خدا دچار تردید شد: «و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و به نظر خوشنما و درختی دلپذیر و دانش افزا، پس از میوه‌اش گرفته، بخورد و به شوهر خود نیز داد و او خورد» (پیدایش ۳: ۶). وسوسهٔ مار نخستین از‌خود‌بیگانگی انسان بود که سرگذشت ملال‌آمیز بشر را در دنیای سقوط کرده تبیین می‌کند. «زین پـس بسبب تـو زمیـن ملعون شـد، و تمام ایام عمـرت از آن با رنـج خواهی خورد» (پیدایش۳: ۱۷). امروز نیز شیطان از همان روش استفاده می‌کند، یعنی پیوسته می‌کوشد حقیقت خدا و فرامین او را تبدیل کرده و ایمانداران را به‌وسیلهٔ «شهوت جسم و خواهش چشم و غرور زندگانی» لغزش دهد (اول یوحنا ۲: ۱۶).

مطالعهٔ کتاب مقدس

پیدایش ۳: ۱

۱و اما مار از همۀ وحوش صحرا که یهوه خدا ساخته بود، زیرکتر بود. او به زن گفت: «آیا خدا براستی گفته است که از هیچ‌یک از درختان باغ نخورید؟»

یوحنا ۸: ۴۲ – ۴۴

۴۲عیسی به ایشان گفت: «اگر خدا پدر شما بود، مرا دوست می‌داشتید، زیرا من از جانب خدا آمده‌ام و اکنون در اینجا هستم. من از جانب خود نیامده‌ام، بلکه او مرا فرستاده است. ۴۳از چه رو سخنان مرا درنمی‌یابید؟ از آن رو که نمی‌توانید کلام مرا بپذیرید. ۴۴شما به پدرتان ابلیس تعلّق دارید و در پی انجام خواسته‌های اویید. او از آغاز قاتل بود و با حقیقت نسبتی نداشت، زیرا هیچ حقیقتی در او نیست. هر گاه دروغ می‌گوید، از ذات خود می‌گوید؛ چرا که دروغگو و پدر همۀ دروغهاست.

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.