نان روزانه

کلام امروز: پیدایش ۲۵: ۲۱ | مطالعهٔ کتاب مقدس: * پیدایش ۲۴: ۱ – ۹ ؛ ۶۱ – ۶۷* پیدایش ۲۵: ۱۹ – ۲۱* پیدایش ۲۶: ۱ - ۵

اسحاق و وفاداری خدا 

«اسحاق برای همسرش نزد خداوند دعا کرد، زیرا او نازا بود. خداوند دعایش را مستجاب فرمود و همسرش رِبِکا باردار شد.»

پیدایش ۲۵: ۲۱

اسحاق به‌عنوان تنها وارث وعده‌‌های عظیم خدا به پدرش ابراهیم، دنباله‌روی ایمان وی بود. به یقین، از همان دوران کودکی ابراهیم دربارۀ وعده‌های خدا، هدایت او برای مهاجرت از سرزمین اجدادی، سفر طولانی و پرفراز و نشیب، و سرانجام جدال‌ها و کشمکش‌های فراوان با او صحبت کرده بود. همچنین، وعدۀ خدا برای تولد او هنگامی که پدر و مادرش در دوران کهولت خود بودند، به اسحاق در مورد مشیت الهی و وفاداری خدا نسبت به انجام وعده‌ها و بخشش برکات عظیم اطمینانی قلبی بخشیده بود. با چنین تصویری از حضور و مداخلۀ الهی در زندگی او، اسحاق طریق دیگری جز دنبال کردن ایمان پدر پیش روی خود نمی‌دید. شاید به همین دلیل حتی اقدام ابراهیم در اطاعت خدا برای قربانی کردن او در سنین نوجوانی، نه‌تنها تأثیری منفی در ذهن او باقی نگذاشته بود، بلکه هرچه بیشتر او را در مورد برگزیده بودنش به‌عنوان فرزند وعده متقاعد ساخته بود.

اما اکنون، او با چالشی شبیه به چالش پدرش ابراهیم روبه‌رو شده بود؛ داشتن همسری نازا که ادامه و انتقال برکات خدا به نسل او را ناممکن می‌ساخت. اشتیاق ابراهیم برای داشتن وارث سبب شد که او به نصیحت همسرش سارا گوش سپرده، با کنیز او همخواب شود. این کار ابراهیم سبب ایجاد بحران در زندگی خانوادگی او شد که سرانجام با مداخلۀ الهی این بحران فروکش کرد. خدا همچنین به ابراهیم و سارا آشکار ساخت که فرزند طبیعی این زوج صاحب وعده‌های او خواهد شد و نه اسماعیل. از این جهت، دعای اسحاق برای همسرش رِبِکا نشانۀ خوبی است که او از اشتباهات پدرش در این مورد خاص، درس خود را به‌خوبی فراگرفته بود. از یک‌سو، اسحاق به‌روشنی می‌دانست که ربکا انتخاب خدا برای او بوده است و از سوی دیگر، او به‌شدت دلباختۀ ربکا بود و مایل نبود که نسل وعده از طریق زن دیگری ادامه پیدا کند. به همین خاطر، او با آگاهی کافی و با ایمان برای باردار شدن همسرش دعا کرد. خدا نیز این دعا را اجابت کرد تا نسل وعده همچنان نسل ایمان باشد.

بر روی ایمان خود در زمان‌های سختی و قحطی بایستیم که خدا در وعده‌های خود امین و وفادار است. او رحم نازای سرزمین ما را آبستن فرزندان بسیار کرده و بیش از این هم خواهد کرد.

مطالعهٔ کتاب مقدس

پیدایش ۲۵: ۲۱

اسحاق برای همسرش نزد خداوند دعا کرد، زیرا او نازا بود. خداوند دعایش را مستجاب فرمود و همسرش رِبِکا باردار شد.

* پیدایش ۲۴: ۱ – ۹ ؛ ۶۱ – ۶۷

پیدایش ۲۴: ۱ – ۹

اسحاق و رِبِکا
۱و اما ابراهیم پیر و سالخورده شده بود، و خداوند او را در همه چیز برکت داده بود. ۲باری، ابراهیم به خادم خود، که بزرگ خانۀ وی و ناظر بر همۀ دارایی او بود، گفت: «دست خود را زیر ران من بگذار، ۳تا تو را به خداوند، خدای آسمان و خدای زمین سوگند دهم که برای پسرم همسری از دختران کنعانیان، که در میانشان زندگی می‌کنم، نگیری، ۴بلکه به ولایت من و نزد خویشاوندانم بروی و برای پسرم اسحاق همسری بگیری.» ۵خادم به او گفت: «شاید آن زن حاضر نباشد با من به این سرزمین بیاید. آیا باید پسرت را به دیاری که از آن آمده‌ای ببرم؟» ۶ابراهیم به او گفت: «مبادا پسرم را به آنجا بازگردانی! ۷خداوند، خدای آسمان، که مرا از خانۀ پدرم و از سرزمین خویشاوندانم بیرون آورد و با من سخن گفته، برایم سوگند خورد که، ”این سرزمین را به نسل تو می‌بخشم،“ او فرشتۀ خود را پیشاپیش تو خواهد فرستاد تا از آنجا زنی برای پسرم بگیری. ۸اما اگر آن زن حاضر نباشد با تو به اینجا بیاید، آنگاه از سوگندی که برای من خوردی مبرا خواهی بود؛ فقط پسرم را به آنجا بازنگردان.» ۹پس خادم دست خود را زیر ران آقایش گذاشت، و در این امر برای وی سوگند خورد.
پیدایش ۲۴: ۶۱ – ۶۷
۶۱آنگاه رِبِکا و ندیمه‌هایش برخاستند و بر شترهایشان سوار شده، از پی آن مرد رفتند. این‌گونه آن خادم رِبِکا را برگرفت و برفت.
۶۲و اما اسحاق از بِئِرلَحی‌رُئی بازگشته بود و در نِگِب زندگی می‌کرد. ۶۳روزی هنگام غروب، اسحاق برای تفکر به صحرا رفته بود. او سر خود را بلند کرده، دید که اینک شترانی نزدیک می‌شوند. ۶۴رِبِکا نیز سرش را بلند کرد و چون اسحاق را دید، از شترش پایین آمد ۶۵و به خادم گفت: «آن مرد کیست که در صحرا به استقبال ما می‌آید؟» خادم پاسخ داد: «سرور من است.» پس رِبِکا روبند خود را گرفت و خود را پوشانید. ۶۶آنگاه خادم، هرآنچه را که کرده بود به اسحاق باز‌گفت. ۶۷آنگاه اسحاق رِبِکا را به خیمۀ مادرش سارا برد، و او را به زنی گرفت و دل در او بست. پس اسحاق پس از مرگ مادرش تسلی یافت.

* پیدایش ۲۵: ۱۹ – ۲۱

یعقوب و عیسو
۱۹این است تاریخچۀ نسل اسحاق پسر ابراهیم: ابراهیم اسحاق را آورد، ۲۰و اسحاق چهل ساله بود که رِبِکا، دختر بِتوئیل اَرامی، اهل فَدّان‌اَرام و خواهر لابان اَرامی را به زنی گرفت. ۲۱اسحاق برای همسرش نزد خداوند دعا کرد، زیرا او نازا بود. خداوند دعایش را مستجاب فرمود و همسرش رِبِکا باردار شد.

* پیدایش ۲۶: ۱ - ۵

وعدۀ خدا به اسحاق
۱باری، در آن سرزمین قحطی شد، غیر از آن قحطی که پیشتر در زمان ابراهیم روی داده بود. و اسحاق به جِرار نزد اَبیمِلِک پادشاه فلسطینیان رفت. ۲خداوند به اسحاق ظاهر شد و فرمود: «به مصر فرود میا بلکه در سرزمینی که من به تو خواهم گفت ساکن شو. ۳در آن دیار غربت پذیر و من با تو خواهم بود و تو را برکت خواهم داد؛ زیرا همۀ این سرزمینها را به تو و به نسل تو خواهم داد و سوگندی را که برای پدرت یاد کردم استوار خواهم داشت. ۴نسل تو را همچون ستارگان آسمان کثیر خواهم ساخت و همۀ این سرزمینها را به ایشان خواهم بخشید و به واسطۀ نسل تو همۀ قومهای زمین برکت خواهند یافت، ۵زیرا ابراهیم به صدای من گوش گرفت و اوامر و فرامین و فرایض و شرایع مرا نگاه داشت.»

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.