چرا عیسی شاگردان خود را «شاهدان یهوه» ننامید و چرا مسیحیان اولیه خود را با این نام نشناساندند؟ لطفاً قسمت قبلی را مطالعه فرمایید تا به درک بهتری از موضوع دست یابید.
از کجا آوردهاند؟
ما در اینجا فقط یکی دو نمونه را مثال میزنیم. شاهدان یهوه از کجا آوردهاند که خداوند ما عیسی مسیح، همان میکائیل، رئیس فرشتگان است؟ در کجای عهدجدید چنین مطلبی نوشته شده است؟ در کجای انجیلها عیسی خود را میکائیل یا یکی از فرشتگان معرفی کرده است؟
وقتی این سؤال را از یکی از شاهدان یهوه پرسیدم، با نهایت اطمینان و سربلندی گفت: «در دانیال، فصل دهم!» و بعد شروع کرد به ارائه تفسیر خودشان از مطالبِ این فصل. گفتم: «اشکالی ندارد این فصل را خودم بخوانم و ببینم کجا چنین چیزی نوشته شده؟» سکوتی بر قرار شد و آن فصل را خواندم. سپس با تعجب گفتم: «اما در اینجا اشارهای به این نشده که میکائیل همان مسیح است! شما چگونه به این نتیجه رسیدهاید؟» گفت: «چونکه در آیهٔ ۲۱ آمده که رئیس قوم اسرائیل، میکائیل است. و چون میدانیم که مسیح رئیس قوم اسرائیل است، پس نتیجه میگیریم که میکائیل همان مسیح است!» انگشتبهدهان از چنین روش استنتاج و تفسیری، گفتم: «اما از چارچوب این فصل درک میکنیم که گویا بر هر سرزمینی فرشتهای حکومت میکند، یا فرشته شیطان یا فرشته الهی. ولی از کتابمقدس میدانیم که مسیح رئیس تمام عالم هستی است، نه فقط رئیس قوم اسرائیل! ثانیاً طبق آیهٔ ۱۳، میکائیل فقط یکی از رؤسای فرشتگان است، نه رئیس تمام فرشتگان! ثالثاً اگر عیسی همان میکائیل بود، چرا خودش روشن و صریح این را به رسولانش تعلیم نداد؟ چرا در هیچ جای عهدجدید چنین چیزی نیامده است؟» طرف صبحت من فوراً موضوع را عوض کرد و گفت: «ولی راجع به تثلیث چه میگویید؟ کلمهٔ تثلیث که در کتابمقدس نیامده!» دنبالهٔ داستان را خودتان میتوانید حدس بزنید!
همین امر را در خصوص برخورداری انسان از روح مطرح کردم و آیاتی برایش آوردم. بالاخره گفت: «سؤالات شما را باید یکی از مشایخ ما جواب بدهد.» چند روز بعد، مرا نزد آن شیخ برد. وقتی دربارهٔ همین مسئلهٔ زنده ماندن روح پس از مرگِ جسم آیاتی برایش آوردم، در نهایت صداقت گفت: «متأسفانه جواب قانعکنندهای برای شما ندارم!» پس از صرف چای به خانه برگشتم، اما مشاهدهٔ حال و روز آن شخصی که مرا نزد آن شیخ برده بود، برایم بسیار رقتانگیز بود. او علیرغم تمام تلاشهای من، چشمان خود را مُصِرانه بر روی حقیقت کلام خدا بسته بود. همین روش سؤال را دربارهٔ سال ۱۹۳۵ و تکمیل شدنِ تعداد ۱۴۴٬۰۰۰ نفری که میبایست به آسمان بروند و سایر اعتقادات شاهدان یهوه میتوان بهکار برد. ایشان جوابی نخواهند داشت.
چه کسی حق تفسیر کتابمقدس را دارد؟
شاهدان یهوه باید به این سؤال پاسخ گویند که چه کسی این اعتقادات را به ایشان تعلیم داده است. آیا خودشان با مطالعهٔ مستقل کتابمقدس به چنین نتیجهای رسیدهاند؛ یا کسی آنها را به ایشان تعلیم داده است؟ بهعبارت دیگر، آیا اگر کسی بدون دخالت دیگران، کتابمقدس را بخواند، به چنین نتایجی دست مییابد؟ برای مثال، آیا از مطالعهٔ انجیلها در مییابیم که عیسی آمده بود تا نام «یهوه» را به بشر بشناساند؟
پاسخ به این سؤال این است که شاهدان یهوه تمام این آموزهها را از معلمان خود میآموزند. ایشان کتابمقدس را با عینک معلمان خود میخوانند. واقعیت این است که حق تفسیر و ارائهٔ درک درست از کتابمقدس منحصراً در اختیار سازمان مرکزی «انجمن کتابمقدس و تراکت برج دیدبانی» است. شاهدان یهوه فقط و فقط برداشتها و تفسیرهای ایشان را میآموزند و بدون تفکر آنها را تکرار میکنند. اگر هم از ایشان چندوچون ماجرا را بپرسید، پاسخی ندارند و زیرکانه یا موضوع صحبت را عوض میکنند یا مسئله را به مقامات بالاتر ارجاع میدهند.
در این مورد به یک مثال اکتفا میکنیم. در یکی از جلسات مباحثه با یکی از مبلغین شاهدان یهوه در زمینهٔ الوهیت عیسی، برای اینکه نشان دهم عیسی حتی در نوزادی نیز مورد «پرستش» بود، اشاره کردم که مجوسیان برای «پرستش» عیسی به بیتلحم رفتند (متی فصل ۲). طرف مقابل بدون اینکه به نکتهٔ اصلی من واکنش نشان دهد (یعنی به الوهیت عیسی)، ناگهان گفت که رفتن مجوسیان به بیتلحم کار شیطان بوده است! گفتم: «از کجا به چنین نتیجهای رسیدهاید؟» گفت که زیرا رفتن ایشان به بیتلحم سبب شد که کودکانِ آن شهر کشته شوند. گفتم: «پس ایمان آوردن مردم در قرن اول (یا هر دوره دیگری) نیز کار شیطان بوده است؛ زیرا صدها هزار نفر از ایشان به شهادت رسیدند! تازه، کلام خدا میگوید که مجوسیان تحت الهام فرشتهٔ خدا مسیر سفرشان را تغییر دادند؛ پس چگونه ممکن است که رفتنشان تحت رهبری شیطان بوده باشد و برگشتنشان تحت هدایت خدا؟» گفت: «چون خدا میخواسته ایشان را رهایی دهد!» گفتم: «پس چرا همان خدا نخواست کودکان بیتلحم را رهایی دهد؟» میدانید جواب چه بود؟ سکوت و خیرهخیره به من نگاه کردن! باور کردنش مشکل است، اینطور نیست؟
واقعیت این است که شاهدان یهوه متأسفانه کورکورانه فقط آنچه را که به ایشان تعلیم داده میشود، تکرار میکنند. بزرگانشان نیز مغرضانه حقایق کتابمقدس را تحریف میکنند و اعتنایی به روش متعارف تفسیر کتابمقدس که مورد قبول تمامی فرقههای مسیحیت است، نمیکنند.یت است، نمیکنند.