قسمت آخر
کلیسا میتواند محیط بسیار پیچیده و سختی برای ابراز احساسات باشد. در هر کلیسا و یا جماعتی یکسری بایدها و یا نبایدهای گفته نشده در زمینهٔ ابراز احساسات وجود دارد. گاهی اعضا و افراد در این جماعتها از بروز احساسات خود ترس دارند، مخصوصاً اگر احساسات آنها با آنچه دیگران از آنها انتظار دارند متفاوت باشد. اما با وجود این واقعیت، ما همچنان مسئول هستیم که خانوادهٔ قابل اعتماد خدا بر روی زمین باشیم. اگر کلیسا تبدیل به مکانی شود که افراد وقتی احساس نگرانی و افسردگی میکنند، نتوانند خود واقعی و احساسات خود را بروز دهند، و اگر آنها نتوانند در کلیسا احساس امنیت کنند و پذیرفته شوند، کلیسا تبدیل به یک جامعهٔ غیرمعتبر و ناسالم میشود، درصورتیکهمسیح کلیسا و خانوادهٔ کلیسایی را بهعنوان هدیه به ما و دنیا بخشیده است.
در دوم قرنتیان ۴:۱ میخوانیم:« او ما را در تمام زحمتها و سختیهای ما آسودگی بخشید تا ما بتوانیم با استفاده از همان آسایشی که خدا به ما عطا فرمود، کسانی را که به انواع سختی ها گرفتار هستند، آسودگی بخشیم.»
کلیسا باید جایی باشد که این احساس امنیت و تسلی بیش از هر جای دیگری در آن چشیده و دیده شود. این تنها در صورتی ممکن است که ما نسبت به سختیها، ضعفها و احساسات درون خود صادق باشیم. اگر چه این صداقت با خود و دیگران، میزان آسیبپذیری ما را بالا میبرد و آسان نیست، اما قیمت سکوت بسی سنگینتر از صداقت با خود واقعی و احساسات درون ما است.
متأسفانه امروزه بسیاری از مشکلات روحی با مسائل روحانی ترکیب شدهاند. بهطور مثال اضطراب تبدیل به «نداشتن اعتماد کافی به خدا»، افسردگی تبدیل به «کمبود ایمان»، اختلالات خوردن تبدیل به «ناشکربودن» و مشکلات روان پریشی تبدیل به مسائلی مثل «جنزدگی و ارواح پلید» شدهاند. اگر چه گاهی مشکلات فیزیکی ریشه در مسائل روحانی افراد دارند، اما برخورد با هر مشکل و بیماری (چه جسمی چه روحی) با این طرز فکر نه تنها اشتباه است بلکه باعث آسیبهای بیشتری نیز میشود. دقت داشته باشید که مسائل و اختلالات احساسی و روحی در اکثر اوقات ریشه در مسائلی از جمله شکلگیری مغز و سیستم اعصاب یک شخص، تجربیات دوران زندگی، آسیبهای دوران بچگی، خانواده و محیطی که در آن رشد کردهاند، فرهنگ و جامعی که در آن شکل گرفتهاند، شخصیت فردی آنها و مسائل دیگر دارد. بهجای تمرکز بر ریشهٔ مسائل و آنچه که باعث این احساس در افراد شده است، بهتر است به علائم این مشکلات در افراد توجه کنیم و سعی کنیم آنها را حمایت کرده و درک کنیم.
مراقبت
در خدمت و کمک به افراد دردمند و در رشتههایی از جمله مشاوره و روانشناسی؛ قوانینی وجود دارند که همهٔ افرادی که در این زمینه مشغول به کار هستند باید از آنها پیروی کنند. اولین و مهمترین این قوانین «در آغاز آسیب نزن» است. یعنی قبل از اینکه بخواهید به کسی کمک کنید، سعی کنید آسیب بیشتری به او نزنید. ما همیشه باید سعی کنیم از تأثیر حرفها، رفتارها، نظرات و فرضیههای خود بر دیگران آگاه باشیم. اگر چه نیت ما مثبت و قصد ما فقط کمککردن به افراد رنج دیده است، اما گاهی ناخودآگاه رفتار و گفتههای ما باعث آسیب بیشتری به این افراد میشود. وقتی ما با این افراد، با عزت و احترام، با دلسوزی، با ملایمت و لطافت، و با محبت برخورد میکنیم، آنها در واقع نیکویی خدا را از این طریق تجربه میکنند. از این طریق ما میتوانیم به آنها محبت خدا را نشان دهیم. نشاندادن محبت خدا محدود به دعاکردن و یا فرستادن شخص به دکتر نیست. بلکه ما میتوانیم در کنار دعاکردن برای نیازهای آنها، آنها را از نظر احساسی حمایت کرده و در صورت نیاز آنها به مشاور و روانشناس برای دریافت کمکهای عمیقتر و تخصصیتر معرفی کنیم.
خاتمه
کلیسا باید امنترین مکان برای افرادی که با مشکلات احساسی و روحی از جمله اضطراب و افسردگی روبهرو هستند باشد. افرادی که به دلیل آسیبها و زخمهای روحی روانی با ترس زیادی در زندگی روبهرو هستند، باید قبل از هر جای دیگر، در کلیسا احساس امنیت و پذیرفتهشدن کنند. لازم است که ما بهعنوان ایمانداران و خادمین، قبل از صحبتکردن و کمککردن به این افراد دردمند، فرضیهها و نظرات خود را ارزیابی کنیم. با هر اعتقاد و تعالیمی که در زمینهٔ درد و رنج ،شفا و مریضی، و مسائل دیگر روحانی میآیید، بهیاد داشته باشید که مسیح برای سلامت روحی و همچنین روحانی همهٔ افراد ارزش قائل شد. وقتی ما با عزت و احترام، با دلسوزی و همدردی، و با ملایمت و مهربانی با این افراد برخورد میکنیم، آنها عمق محبت خدا را از طریق ما میچشند. اگر چه پیروزی نهایی از آن خداست، اما وظیفهٔ مراقبت از افراد دردمند را خدا در این جهان به ما سپرده است. بیایید با محبت و دلسوزی برای افراد رنجدیده و آسیبخورده، عمق محبت خداوند را به این افراد بچشانیم.