(افسردگی در کتاب مقدس)
آیا امکان دارد یک ایماندار دچار افسردگی گردد؟
برای پاسخ به این سؤال که آیا امکان دارد ایمانداران مبتلا به افسردگی شوند، پیش از هر چیز لازم است به تعلیمی که از اواسط قرن بیستم رایج شده، اشاره کنیم. منتقدان این تعلیم، آن را «انجیل کامیابی و تندرستی» میخوانند. طبق این تعلیم، از آنجا که مسیح گناهان و نیز امراض ما را بر روی صلیب بر دوش خود گرفت، ایماندار واقعی ممکن نیست بیمار شود. اگر شد، علت آن یا کمایمانی اوست، یا اینکه گناهی اعتراف نشده در زندگیاش وجود دارد و یا روحی خبیث در او وارد شده است. در اینجا مجال آن نیست که با استناد به کلام خدا، ثابت کنیم چنین تعلیمی صحیح نیست، گرچه طرفداران آن به آیات اندکی استناد میکنند که معروفترین آنها، رسالۀ اول پطرس ۲:۲۴ است که میفرماید: «او خودْ گناهان ما را در بدن خویش، بر دار حمل کرد… همان که به زخمهایش شفا یافتهاید». یا اشعیا ۵۳:۵ که میفرماید: «… و به زخمهای او ما شفا یافتیم». دانشمندان الهیات در این مورد متفقالقولاند که در این آیات، مقصود از «زخم»، زخم گناه است، نه جسم. همچنین باید به این اشاره کنیم که پولس رسول در سفر بشارتیاش، به دلیل بیماری جسمیاش در غلاطیه توقف کرد (غلاطیان ۴:۱۳-۱۴؛ همچنین مراجعه کنید به دوم تیموتائوس ۴:۲۱). پیروان این تعلیم، ایمانداران بیمار را محکوم و تحقیر میکنند به اینکه یا گناهی در زندگیشان هست یا ایمانشان کم است. این امر سبب رنجش خاطر بسیاری از ایمانداران شده؛ زیرا به خود و به ایمان خود شک میکنند. افسردگی که دیگر جای خود دارد، چون تصور میشود این کسالت مربوط به روح است و ایماندار نباید دچار آن گردد.
همانطور که قبلاً گفتیم، افسردگی بالینی واکنشی است در مغز انسان به مشکلات و تلاطمات طولانی زندگی، چیزی که باعث کاهش ترشح مادۀ شیمیایی سروتونین میگردد. اما دانشمندان هنوز پی نبردهاند که این تلاطمات چه فعل و انفعالاتی در مغز ایجاد میکنند که منجر به چنین کاهشی میگردد، همانطور که نمیدانند چه فعل و انفعالاتی در مغز صورت میگیرد که انسان احساس خجالت و شرمساری میکند.
حال که این مقدمات را ذکر کردیم، نگاهی به کتابمقدس بیندازیم تا ببینیم آیا مردان خدا نیز افسردگی را تجربه کردهاند یا نه.
۱- ایلیای افسرده:
در فصل ۱۸ از کتاب اول پادشاهان میخوانیم که ایلیا با عمل شگفتانگیزی که از جانب خدا انجام داد، باعث شد مردم ۴۵۰ تن از انبیای «بعل»، یعنی خدای بتپرستان را به قتل برسانند. اما در فصل ۱۹ میخوانیم که ایلیا چون شنید ملکۀ فاسد و بت پرست مملکت شمالی اسرائیل، قصد قتل او را دارد، به بیابان گریخت. بعد از یک روز، خسته و درمانده زیر درختی نشست و آرزوی مرگ کرد و گفت: «ای خداوند، دیگر بس است! جان مرا بگیر، زیرا از پدرانم بهتر نیستم» (اول پادشاهان ۱۹:۴). همان ایلیا که معجزاتی حیرتانگیز بهعمل آورده بود و در آخر نیز از آسمان آتش فرود آورده بود، از مشکلات زندگیاش دچار افسردگی گشت.
۲- داوود:
این نبی و پادشاه بزرگ و محبوب دل خدا، بسیاری از اوقات افسردگی خود را بروز داده است. در مزمور۶:۳-۷ میفرماید: «جانم سخت پریشان است. و اما تو، ای خداوند، تا چند؟… از نالیدن خستهام، هر شب بسترم را غرق اشک میکنم، و تختخوابم را به گریه تر میسازم. دیدگانم از اندوه، کمسو شده، و به سبب همۀ دشمنانم، تار گشته است». در مزمور ۱۳:۱-۲ نیز میفرماید: «تا به کی، خداوندا؟ آیا مرا تا ابد فراموش خواهی کرد؟ تا به کی روی خود را از من خواهی پوشانید؟ تا به کی با اندیشههایم دست به گریبان باشم، و همۀ روز در دلم غم باشد؟» و این آیات نیز: «ای جان من، چرا افسردهای؟ چرا در اندرونم پریشانی؟ بر خدا امید دار، زیرا که او را باز خواهم ستود… جانم در اندرونم افسرده است؛ از این رو، تو را یاد خواهم کرد» (مزمور ۴۲:۵-۶). آنانی که از افسردگی در رنجی جانکاه بهسر برده یا میبرند، شاید با این آیات آشنا باشند: «دل در سینهام به درد آمده، و رُعب و وحشتِ مرگ بر من مستولی شده است. ترس و لرز مرا درگرفته، و دهشت بر من چیره گشته است! با خود گفتم: کاش مرا بالهای کبوتر بود، تا پرواز کرده، میآسودم؛ آری، به دوردستها میگریختم و در صحرا مأوا میگزیدم، بهسوی پناهگاهی میشتافتم، به دور از تندباد و توفان!»
۳- پولس:
رسول غمگین و رنجدیده، شاید گاه تصور کنیم که پولس، رسول برجستهای که معجزات بسیار بهعمل آورده است، همواره در شادی و شعف زندگی میکرده است. به گفتههای خود او توجه کنید: «ما از هر سو در فشاریم، اما خـُرد نشدهایم؛ متحیّریم، اما نومید نیستیم؛ آزار میبینیم، اما وانهاده نشدهایم؛ بر زمین افکنده شدهایم، اما از پا درنیامدهایم… در عزت و ذلت، و بدنامی و نیکنامی. گویی گمراهکننده، اما حقیقت را میگوییم؛ گویی گمنام، اما شناختهشدهایم؛ گویی در حال مرگ، اما هنوز زندهایم… گویی غمگین، اما همواره شادمانیم» (دوم قرنتیان ۴:۸-۹ و ۶:۸-۱۰). و بالاخره، درست در همان رسالهای که در آن، پولس میفرماید: «همیشه در خداوند شاد باشید؛ باز هم میگویم: شاد باشید.» (فیلیپیان ۴:۴)، بله درست در همین رساله، خدا را شکر میکند که همکارش از بیماری شفا یافت (و جالب است که نمیگوید خودش معجزه کرد تا او شفا یابد)، بلکه میفرماید: «بهراستی که بیمار و حتی در آستانۀ مرگ بود. اما خدا بر او رحم کرد، و نه تنها بر او، بلکه بر من نیز، تا غمی بر غمهایم افزوده نشود. پس میخواهم او را هرچه زودتر بفرستم، تا دیگر بار با دیدنش شادمان شوید و از غم من نیز کاسته شود» (فیلیپیان ۲:۲۷-۲۸). آیا دقت کردید که پولس راجع به چه سخن میگوید؟ راجع به «غمش» میگوید، «غمی بر غمهایم افزوده نشود».
آیا اینها عجیب نیست؟ اگر این مردان خدا، با آن همه قوتی که خداوند از دست ایشان جاری میکرد، در برخی از دورههای زندگیشان دچار غم و افسردگی میشدند، آیا عجیب است که یک ایماندار، بههنگام مواجهه با ناملایمات طولانی زندگی، دچار اندوه جانکاه افسردگی شود؟
- اما خداوند چگونه میتواند به ما کمک کند تا از افسردگی رهایی یابیم؟ آیا افسردگی یک آزمایش الهی است؟
در قسمت بعدی این مقاله، به این موضوع خواهیم پرداخت.