این مَثل کمی عجیب و غریب به نظر میرسد. مباشری که میدید بزودی شغل خود را از دست خواهد داد، از پولی که برای چند روز دیگر نیز در اختیارش قرار داشت، استفاده میکند. نقشۀ حیلهگرانهای به ذهنش رسید. او با دستکاری خلاقانهای در حسابها، اموال ارباب خود را «سرمایهگذاری» کرد تا برای آیندۀ دشواری که میدید در انتظارش هست، دوستانی برای خود فراهم سازد.
عیسی، یا دستکم آن ارباب در این مَثل، این نادرستی را تحسین میکند. معنای این چیست؟ آنچه که قطعی است، اینست که این ارباب در این ماجرا، در واقع خودش مطابق با جان شریعت عمل نمیکند، زیرا از روغن و گندمی که به دیگران وام میدهد، بهره یا ربا میگیرد. شاید بتوان نادرستی آن مباشر را بهنوعی اصلاح این خطا تلقی کرد.
در هر صورت، این یک مَثل است، و مَثلها معمولاً بیش از حد پیچیده نیستند. شاید عیسی صرفاً سؤالی مطرح میسازد، اینکه با اموالی که بنا به دلیلی، در دست شما قرار دارد، چه میکنید؟ چگونه با مقداری خلاقیت و تخیل، میتوانید از آن برای کاری ماندگار و نیکو استفاده کنید؟
سرمایهگذاری زیرکانه چیست؟ آیا به دست آوردن آخرین نیمدرصد بهره؟ یا ایجاد تفاوتی در زندگی شخصی دیگر؟ چگونه میتوانم آیندۀ بهتری برای دیگران بسازم، نه فقط برای خودم و خویشانم؟
و با تبعیت از جان کلام این ماجرا، چه میشود اگر فقط تصمیم بگیرید مقداری از مواهب خدادادی خود را صرف برگزاری ضیافتی برای همسایگان خود سازید؟ اینکه از طریق سخاوت و برگزاری جشن، برای خود دوستانی بیابید- کاری که طبعاً ارتباطی چشمگیر با فصل قبل به دست میدهد.