در قسمت پایانی فصل ۴۲، دنیایی را که برادران یوسف در آن میزیستند، میبینیم. یعقوب بهخاطر نقشهای که برای بهچنگآوردن حق نخستزادگی برادرش کشید، معمولاً در اواخر فهرست محبوبترین پدران قوم قرار میگیرد. اما این فریبکار نیز فریب خورده، با زنی اشتباهی ازدواج کرد و بعد مجبور شد تا برای ازدواج با آنکه دوست میداشت، صبر کند. حال میتوانیم این میراث فریبکاری و جانبداری از افراد را بهتر در داستان یوسف ببینیم. یعقوب همچنین یک عارف و غیبگو نیز است. او کسی است که بهوضوح و بهشکلی صمیمی با خدا روبهرو شده بود. اما مطمئناً این یک تصادف نبود که یعقوبِ فریبکار پس از کشتیگرفتن با آن فرشته، برای همیشه لنگ شد.
برادران یوسف ممکن بود بر اثر پشیمانی تغییر کرده باشند، اما بهنظر میرسد یعقوب تغییری نکرده باشد. او ممکن بود نسبت به داستان ناپدیدشدن یوسف مشکوک باشد یا نباشد، اما واضح است که هرروزه با بهرخکشیدن اینکه آنها یوسف نیستند، تاوان این کار را از پسرانش گرفته بود. او هنوز هم کاری میکند که فرزندان لیه احساس کنند واقعاً فرزند یعقوب نیستند، انگار تولدشان، تقصیر خودشان بوده است. این خیلی دردناک است که چگونه رئوبین این احساس را در خود جای داده. به همین دلیل، حاضر شد تا جان فرزندانش را بهعنوان ضمانت امنیت و نجات بنیامین، گرو بگذارد.
راوی داستان، در اینجا هیچ اشارهای به دستاندرکاربودنِ خدا نمیکند. خدا با چیزهایی که اتفاق میافتند، سروکار دارد، اما انتخابهای ما نیز واقعی هستند، همانطور که انتخابهای یعقوب و پسرانش واقعی بودند.
دعای امروز
ای خدای قادر مطلق،
که پسرت چهل روز در بیابان روزه گرفت،
و مانند ما وسوسه شد، اما هرگز گناه نکرد:
فیض عطا کن تا خود را در اطاعت از روحالقدس انضباط دهیم؛
و همانطور که بر ضعفهای ما آگاهی،
باشد که ما نیز قدرت عظیم تو برای نجات را بشناسیم؛
در نام پسر تو و خداوند ما عیسای مسیح،
که زنده است و با تو حکومت میکند،
در اتحاد با روحالقدس،
یک خدا، از حال تا ابدالآباد.
مطالعهٔ کتاب مقدس
پیدایش ۴۲:۲۹ تا آخر
چون نزد پدرشان به سرزمین کنعان بازگشتند، هرآنچه را که واقع شده بود، بدو بیان کرده، گفتند: «آن مرد که سرور آن سرزمین است با ما بهدرشتی سخن گفت و ما را جاسوسان مملکت پنداشت. ولی ما به او گفتیم: ”ما صادقیم و هرگز جاسوس نبودهایم. ما دوازده برادریم، پسرانِ پدر خود. یکی از ما دیگر نیست و کوچکترین امروز در سرزمین کنعان نزد پدر ما است.“ آنگاه آن مرد که سرور آن سرزمین است به ما گفت: ”از این خواهم دانست که صادقید که یکی از برادرانتان را نزد من بگذارید و برای خانوادههای گرسنۀ خود غله برگیرید و بروید. ولی برادر کوچکتان را نزد من آرید تا بدانم که جاسوس نیستید، بلکه صادقید. آنگاه برادرتان را به شما باز پس خواهم داد و خواهید توانست در این سرزمین داد و ستد کنید.“» چون ایشان خورجینهای خود را خالی میکردند، دیدند که اینک نقد هر یک در خورجینش بود! چون آنان و پدرشان کیسههای پول را دیدند، ترسان شدند. و پدرشان یعقوب به آنان گفت: «شما داغ فرزندانم را بر دل من نهادید. یوسف دیگر نیست، شمعون دیگر نیست، و اکنون بر آنید که بِنیامین را نیز ببرید. این همه بر سر من آمده است.» آنگاه رِئوبین به پدر گفت: «اگر او را نزد تو بازنگردانم هر دو پسر مرا بکُش. او را به دست من بسپار و من او را نزد تو باز خواهم گردانید.» ولی یعقوب گفت: «پسرم با شما به آنجا نخواهد آمد؛ زیرا برادرش مرده است و تنها او باقی مانده. اگر در این سفر که میروید زیانی به او برسد، بهیقین موی سپید مرا در اندوه به گور فرو خواهید برد.»
مزمور ۵۱
خدایا، بر حسب محبت خود مرا فیض عطا فرما! بر حسب رحمت بیکران خویش نافرمانیهایم را محو ساز. مرا از تقصیرم به تمامی شستشو ده، و از گناهم مرا طاهر کن! زیرا من از نافرمانیهای خویش آگاهم، و گناهم همیشه در نظر من است. به تو، آری تنها به تو، گناه ورزیدهام، و آنچه را که در نظرت بد است به عمل آوردهام. از این رو چون سخن میگویی، بر حقی، و چون داوری میکنی، بیعیبی! براستی که تقصیرکار زاده شدهام، و گناهکار، از زمانی که مادرم به من آبستن شد! اینک به راستی در قلب مشتاقی، و در باطنم، مرا حکمت میآموزی. با زوفا پاکم کن که طاهر خواهم شد، شستشویم کن که از برف سفیدتر خواهم شد. شادی و سرور را به من بشنوان، بگذار استخوانهایی که کوبیدهای به وجد آید. روی خود را از گناهانم بپوشان، و تقصیرهایم را به تمامی محو ساز. خدایا، دلی طاهر در من بیافرین، و روحی استوار در من تازه بساز. مرا از حضور خود به دور مَیَفکن، و روح قدوس خود را از من مگیر. شادی نجات خود را به من بازده، و به روحی راغب حمایتم فرما. آنگاه راههای تو را به عاصیان خواهم آموخت، و گناهکاران نزد تو باز خواهند گشت. خدایا، لکۀ خون را از وجود من پاک کن ای خدایی که خدای نجات من هستی، و زبانم عدالت نجاتبخش تو را شادمانه خواهد سرایید. خداوندگارا، لبانم بگشا، تا دهانم ستایش تو را بیان کند. تو به قربانی رغبت نداری، وگرنه میآوردم؛ تو از قربانی تمامسوز خرسند نمیشوی. قربانیهای پسندیدۀ خدا روح شکسته است؛ خدایا، دل شکسته و توبهکار را خوار نخواهی شمرد. خدایا، به خشنودی خود بر صَهیون احسان فرما؛ دیوارهای اورشلیم را بنا کن. آنگاه از قربانیهای شایسته خشنود خواهی شد؛ از قربانیهای تمامسوز و قربانیهای کامل. آنگاه بر مذبح تو گوسالهها تقدیم خواهند کرد.
مزمور ۵۴
خدایا، به نام خویش نجاتم ده! به قدرت خود، دادرسیام کن! خدایا، دعایم بشنو، و به سخنان دهانم گوش بسپار! زیرا بیگانگان بر ضد من برخاستهاند، و بیدادگران قصد جان من دارند، آنان که خدا در برابر دیدگانشان نیست. سِلاه هان، خداست یاور من؛ خداوندگار است زنده نگاهدارندۀ جان من. بدیِ دشمنان مرا به خود ایشان بازگردان! در وفاداری خویش، از میانشان بردار! و من قربانی اختیاری به تو تقدیم خواهم کرد، و نام تو را، ای خداوند، خواهم ستود، چراکه نیکوست! زیرا تو مرا از هر تنگی رهانیدهای، و چشمانم پیروزمندانه بر دشمنانم نگریسته است.
غلاطیان ۵:۱۶ تا آخر
امّا میگویم به روح رفتار کنید که تمایلات نَفْس را به جا نخواهید آورد. زیرا تمایلات نَفْس برخلاف روح است و تمایلات روح برخلاف نَفْس؛ و این دو بر ضد هماند، به گونهای که دیگر نمیتوانید هرآنچه را که میخواهید، به جا آورید. امّا اگر از روح هدایت شوید، دیگر زیر شریعت نخواهید بود. اعمال نَفْس روشن است: بیعفتی، ناپاکی، و هرزگی؛ بتپرستی و جادوگری؛ دشمنی، ستیزهجویی، رشک، خشم؛ جاهطلبی، نفاق، دستهبندی، حسد؛ مستی، عیاشی و مانند اینها. چنانکه پیشتر به شما هشدار دادم، باز میگویم که کنندگان چنین کارها پادشاهی خدا را به میراث نخواهند برد. امّا ثمرۀ روح، محبت، شادی، آرامش، صبر، مهربانی، نیکویی، وفاداری، فروتنی و خویشتنداری است. هیچ شریعتی مخالف اینها نیست. آنان که به مسیحْ عیسی تعلّق دارند، نَفْس را با همۀ هوسها و تمایلاتش بر صلیب کشیدهاند. اگر به روح زیست میکنیم، به روح نیز رفتار کنیم. خودپسند نباشیم و از به خشم آوردن یکدیگر و حسادت نسبت به هم دست بداریم.