ایام روزه
متنی که میتوانیم موعظهٔ آتشین قرائت امروز را در آن جای دهیم، آیهٔ ۳۱ است. بله، اگر بپذیریم که خدا وجودی آفریننده در قلب هستی است، در واقع «افتادن به دستهای خدای زنده چیزی هولناک است»؛ زیرا اگر پذیرفتهایم که بر اساس شواهد روشن خدا وجود دارد، احتمالاً از این تجربه جان سالم به در نمیبریم. بنابراین، از فکر این که خدای ابدی به زندگی ما نگاهی میاندازد، به خود میلرزیم؛ و باید هم چنین باشد.
نویسنده پس از هشدارهایی نسبتاً شدید با زبانی صریح که برای تکاندادن و دورکردن ما از خودپسندی به کار گرفته است، دوباره به موضوع اصلی بازمیگردد و از مخاطبان همعصرش میخواهد که آزارهای هولناکی که در روزهای آغازین رنجشان داده بود را به یاد آورند. ناگهان تمام آن هشدارهای شدید در بستر آیندهای رمزآلود قرار میگیرند. کاملاً ممکن است که هیچیک از آن عواقب هولناک هرگز پیش نیاید. اما تجربهٔ خوانندگان از آن «رنجها» خاطرهای حقیقی است، و آنان آنها را تحمل کردند. آنها شهامت به خرج دادند و دلگرم بودند.
از اینرو، اگر مطمئنیم که خدا ما را از بین نخواهد برد، در نهایت نیازی نیست که از افتادن به دستهای خدای زنده بترسیم. ما دقیقاً نمیدانیم معنای این چیست؛ چطور میتوانیم بدانیم؟ اما این فرصت را داریم- دستِکم در دلمان- که کمرمان را ببندیم، خود را به خدا تقدیم کنیم و اطمینان داشته باشیم که دیده و درک و محبت خواهیم شد. نیز اگر درخواست کنیم، بخشیده خواهیم شد.
دعای امروز
ای خداوند رحیم!
جرائم قومت را بیامرز،
باشد که با نیکویی فراوانت
همگی ما از زنجیرهای آن گناهان
که بهخاطر ضعفمان مرتکب شدهایم، آزاد شویم؛
ای پدر آسمانی! این را به ما عطا کن
بهخاطر عیسای مسیح، خداوند متبارک و نجاتدهندهمان،
او که زنده است و با تو پادشاهی میکند،
در اتحاد با روحالقدس،
خدای واحد، از حال تا ابدالآباد.
مطالعهٔ کتاب مقدس
عبرانیان ۱۰:۲۶ تا آخر
زیرا اگر پس از بهرهمندی از شناخت حقیقت، عمداً به گناه کردن ادامه دهیم، دیگر هیچ قربانی برای گناهان باقی نمیماند؛ آنچه میماند، انتظار هولناک مجازات و آتشی مَهیب است که دشمنان خدا را فرو خواهد بلعید. هر که شریعت موسی را رد میکرد، بنا بر گواهی دو یا سه شاهد، بدون ترحم کشته میشد. حال به گمان شما چقدر بیشتر کسی که پسر خدا را پایمال کرده و خون عهدی را که بدان تقدیس شده بود، ناپاک شمرده و به روح فیض، بیحرمتی روا داشته است، سزاوار مجازاتی بس سختتر خواهد بود؟ زیرا او را میشناسیم که فرموده است: «انتقام از آن من است؛ من هستم که سزا خواهم داد،» و نیز: «خداوند قوم خود را داوری خواهد کرد.» آری، افتادن به دستهای خدای زنده چیزی هولناک است. آن روزهای پیشین را به یاد آورید، زمانی را که تازه منوّر شده بودید؛ در آن روزها، با تحمل رنج و زحمت، در مبارزهای عظیم ایستادگی به خرج دادید. گاهی در برابر چشم همگان مورد اهانت و آزار قرار میگرفتید و گاهی دوش به دوش کسانی میایستادید که با ایشان چنین رفتار میشد. با آنان که در زندان بودند، همدردی میکردید و تاراج اموال خود را با شادی میپذیرفتید، زیرا میدانستید از داراییهای بهتر که جاودانی است، برخوردارید. پس این آزادگی خود را ترک مگویید، زیرا پاداشی عظیم در پی خواهد داشت. چون لازم است پایداری کنید تا آنگاه که ارادۀ خدا را به انجام رساندید، وعده را بیابید. زیرا پس از اندک زمانی «او که باید بیاید، خواهد آمد و تأخیر نخواهد کرد. امّا شخصِ پارسای من به ایمان زیست خواهد کرد. و اگر عقب نشیند، از او خشنود نخواهم شد.» لیکن ما از کسانی نیستیم که
مزمور ۱۷
خداوندا، دادخواهی مرا بشنو؛ و به فریادم توجه فرما. به دعایم گوش فرا ده، که از لبانی بیریا برمیآید. دادِ من از حضور تو صادر شود؛ چشمانت منصفانه بنگرد. تو دل مرا آزمودهای و شبانگاه به سراغم آمدهای؛ مرا در بوتۀ آزمایش نهادهای و هیچ نیافتهای. زیرا عزم کردم که زبانم تجاوز نکند. و اما دربارۀ کارهای آدمیان - به کلام لبان تو خود را از راههای خشونتکاران به دور داشتهام. گامهایم به راههای تو استوار است؛ پاهایم نلغزیده است. خدایا، تو را میخوانم، زیرا که مرا اجابت خواهی کرد؛ گوش فرا ده و سخنانم را بشنو. شگفتی محبتت را بنما، ای که به دست راست خود آنان را که به تو پناه میآورند، از دست مخالفانشان نجات میبخشی. مرا همچون مردمک چشم خود نگاه دار؛ و در سایۀ بالهایت پنهانم کن، از شریرانی که مرا به نابودی میکِشند، و از دشمنان جانم که احاطهام کردهاند. آنان دل سنگ خود را میبندند و زبان به گستاخی میگشایند. رد پای مرا دنبال کرده و هماکنون در محاصرهام گرفتهاند؛ بر من چشم دوختهاند تا بر زمینم افکنند. شیری را مانند که در دریدن حریص باشد، شیر ژیان را که در بیشه کمین گرفته است. خداوندا، برخیز و به مقابله با ایشان بر آ و به زیرشان بیفکن؛ به شمشیر خود جان مرا از دست شریران خلاصی ده. خداوندا، به دست خویش مرا از چنین مردمان برهان، از مردمان این دنیا که نصیبشان تنها در این زندگی است و بس؛ که شکمشان را از ذخایر خود پر میکنی، و به فرزندان سیر میشوند، اما آنچه از اموالشان بر جا میماند به اطفال ایشان میرسد. و اما من، در پارسایی، رویِ تو را نظاره خواهم کرد؛ و چون بیدار شوم، از دیدن شباهت تو سیر خواهم شد.
مزمور ۱۹
آسمان جلال خدا را بیان میکند، و فَلَک از عمل دستهایش سخن میگوید. روز تا روز، کلام را جاری میسازد، و شب تا شب، معرفت را اعلان میدارد. نه سخنی است و نه کلامی، و آواز آنها شنیده نمیشود. با این همه، آوازشان در سرتاسر زمین منتشر میگردد، و کلامشان تا به کرانهای جهان میرسد. خیمهای در آسمان برای خورشید بر پا کرده است؛ او همچون داماد از حجلۀ خویش بیرون میآید، و چون پهلوان شادمانه در میدان میدود. برخاستنش از یک کران آسمان است، مدارش تا به کران دیگر، و هیچ چیز از حرارتش پنهان نیست. شریعت خداوند کامل است، و جان را احیا میکند. شهادات خداوند امین است، و سادهلوحان را حکیم میگرداند. احکام خداوند راست است، و دل را شادمان میسازد. فرمان خداوند پاک است، و دیدگان را روشن میکند. ترس خداوند طاهر است، و پایدار تا به ابد. قوانین خداوند حق است، و به تمامی، عدل. از طلا مرغوبتر است، حتی از زر بسیار خالص؛ از شهد شیرینتر است حتی از قطرات شانۀ عسل. خدمتگزارت نیز از آنها هشدار مییابد، و در حفظشان پاداشی عظیم است. کیست که اشتباهات خود را تشخیص دهد؟ مرا از خطایای پنهان مبرا ساز! خدمتگزارت را از اعمال گستاخانه بازدار؛ مگذار که بر من مسلط شوند! آنگاه بیعیب خواهم بود، و مبرا از عِصیان عظیم. سخنان دهانم و تفکر دلم در نظرت پذیرفته آید، ای خداوند، که صخرۀ من و رهانندۀ من هستی!
خروج ۶:۲-۱۳
خدا همچنین به موسی گفت: «من یهوه هستم. بر ابراهیم، اسحاق و یعقوب با نام خدای قادر مطلق ظاهر شدم، ولی خود را با نام یهوه بر آنها نشناساندم. همچنین عهد خویش را با ایشان استوار کردم تا سرزمین کنعان را بدیشان ببخشم، همان سرزمینی را که در آن غریب بودند. حال نالۀ بنیاسرائیل را که مصریان ایشان را به بندگی کشیدهاند، شنیدم و عهد خویش را به یاد آوردم. پس بنیاسرائیل را بگو: ”من یهوه هستم و شما را از زیر یوغ بیگاری مصریان بیرون خواهم آورد. من شما را از بندگی ایشان رها خواهم کرد، و به بازوی افراشته و داوریهای عظیم شما را خواهم رهانید. من شما را بر خواهم گرفت تا قوم من باشید و من خدای شما خواهم بود. آنگاه خواهید دانست که من یهوه خدای شما هستم که شما را از زیر یوغ بیگاری مصریان به در آوردم. من شما را به سرزمینی خواهم برد که با دست افراشته سوگند خوردم آن را به ابراهیم و اسحاق و یعقوب ببخشم. آری، من آن سرزمین را میراث شما خواهم ساخت. من یهوه هستم.“» موسی این سخنان را به بنیاسرائیل بازگفت، ولی آنان به سبب پژمردگیِ روح و بندگیِ طاقتفرسای خود به او گوش ندادند. «برو و به فرعون پادشاه مصر بگو که بنیاسرائیل را از سرزمین خود بیرون بفرستد.» آنگاه خداوند به موسی گفت: ولی موسی به خداوند گفت: «بنیاسرائیل به من گوش فرا نمیدهند، پس چگونه فرعون به من گوش فرا خواهد داد، حال آن که مردی کُند زبانم؟» باری، خداوند بدینگونه دربارۀ بنیاسرائیل و فرعون پادشاه مصر با موسی و هارون سخن گفت، و به آنان فرمان داد بنیاسرائیل را از سرزمین مصر بیرون برند.