گسترش فساد و شرارت
و خداوند دید که شرارت انسان بر زمین بسیار است، و هر نیتِ اندیشههای دل او پیوسته برای بدی است و بس.
پیدایش ۶: ۵
در آیات مورد نظر امروز دو موضوع بهطور خاص توجه ما را جلب میکنند. یکی ازدواج پسران خدا با دختران آدمیان (۶: ۲) و دیگری پشیمانی و حزن خدا (۶: ۵- ۶).
مقصود از پسران خدا چیست؟ احتمالاً فرشتگان نبودند؛ زیرا آنان نمیتوانند ازدواج یا تولیدمثل کنند (متی ۲۲: ۳۰ و مرقس ۱۲: ۲۵). برخی از مفسرین معتقدند که این عبارت به پسران شیث اشاره دارد که مردمی خداپرست خوانده شدهاند(۴: ۲۶).
گویا این آیات دربارهٔ ازدواج میان فرزندان خداپرست شیث و نسل سرکش قائن است. ازدواجهایی که رفتهرفته خداپرستی را تضعیف و شرارت و حماقت دل انسان را تزاید میبخشد. این همه در پی سقوط و هبوط آدم و حوا بود که آمد و نسل بشر را فاسد گردانید؛ چنانکه خیالهای دل وی دیگر نه موافق دل خدا، بلکه محض شرارت گشته، از آن برنامه و هدفی که خدا برای انسان داشت دور و دورتر میشد؛ چنانکه خداوند «پشیمان شد که انسان را بر زمین ساخته بود» (۶:۶). این پشیمانی خدا از آن جهت نبود که او در عمل آفرینش قاصر آمده بود، یا در کار خود اشتباهی مرتکب گشته بود یا شاید تصمیم به تغییر ارادهٔ خود نموده بود. حاشا! چنانکه کلام خداوند در اول سموئیل ۱۵: ۲۹ میفرماید: «و نیز جلال اسرائیل دروغ نمیگوید، و تغییر به ارادهٔ خود نمیدهد؛ زیرا او انسان نیست که به ارادهٔ خود تغییر دهد.»
این پشیمانی از آن روی بود که انسان در اطاعت از خدا و رابطهٔ با او قصور ورزیده و گمگشته بود. چنانکه خداوند «در دل خود محزون گشت» (۶:۶) و ندا در داد که ای آدم «کجا هستی؟» (۳: ۹) با آن مصاحبت و رابطهٔ دلنشین و روحافزا چه کردی؟
خداوند همه چیز را نیکو آفریده بود و از آفرینش خود خوشنود بود. حزن و پشیمانی او بهجهت انسانی بود که آن رابطه و مصالحه را به سبب خواهش چشم و شهوت جسم و غرور زندگانی از کف داده بود. اما محبت خدا چنان بود که انسان را در آن شرارت و سرگشتگی رها نکرد، بلکه به بهای خون یگانهٔ دربَر خود از او تفقد نمود و او را اعانت کرد.
مطالعهٔ کتاب مقدس
پیدایش ۶: ۵
و خداوند دید که شرارت انسان بر زمین بسیار است، و هر نیتِ اندیشههای دل او پیوسته برای بدی است و بس.