مثل باغبانان شرور
سرانجام پسر خود را نزد باغبانان فرستاد و با خود گفت: «پسرم را حرمت خواهند داشت.» اما هنگامی که باغبانان پسر را دیدند، به یکدیگر گفتند: «این وارث است. بیایید او را بکشیم و میراثش را تصاحب کنیم.» متی ۲۱: ۳۷ – ۳۹
مثل باغبانان شرور یکی از تکاندهندهترین مثلهای عیسی است! از یکسو، حقایق کنایهوار این مثل، اوج تاریکی قلب انسان را پدیدار میکند و از سوی دیگر، داوری قطعی خدا را بر آنانی که بههیچعنوان دست از شرارت برنمیدارند، اعلام میکند. این مثل نگرش بسیاری از سران مذهبی یهود را نسبت به کار و خدمت خدا برای ما آشکار میکند. سوءاستفادۀ آنان از اقتدار مذهبی تا بدانجا پیش میرود که دیگر خود را گماشته و ناظر بر امور قوم خدا قلمداد نکرده، بلکه مالک همه چیز میپندارند. درنتیجه، آنان انبیا را نه فرستادگان خدا، بلکه مدعیان این مالکیت میپندارند.
در رویارویی عیسی با سران مذهبی یهود، این روحیه و طرز فکر کاملاً مشهود است. در انجیل یوحنا میخوانیم که سران کاهنان و فریسیان، آیات ظاهر شده توسط عیسی را عاملی برای از دست دادن قدرت خود پنداشته، توطئۀ قتل او را میچینند (یوحنا ۱۱: ۴۷). میتوان اینطور گفت که برای آنان کشف حقیقت کوچکترین اهمیتی نداشت، بلکه سروری بر اسرائیل و حفظ قدرت دغدغۀ اصلی آنها بود. درست به همین خاطربود که شخصیت نیکو و بدون عیب عیسی بزرگترین تهدید در مسیر قدرتطلبی آنها بود. لذا، هرچند آنان نیز بهظاهر مانند مابقی قوم انتظار ظهور مسیح را میکشیدند، اما در حقیقت ظهور مسیح به منزلۀ پایان قدرت و اقتدار آنها بود که طبیعتاً آماده بودند به هر قیمتی از به سرانجام رسیدن یک چنین واقعهای جلوگیری کنند.
جالب اینجاست که عیسی از زبان جمعیت حاضر، حکم محکومیت سران مذهبی را صادر میکند. باغبانان برای تصاحب تاکستان دچار یک اشتباه محاسباتی مرگبار شده بودند. آنان صبر و تحمل صاحب باغ را بهنرمی و بیعملی او تعبیر کرده بودند و از درک این واقعیت که کشتن پسر مجازات سهمگینی را بدنبال خواهد داشت، قاصر آمده بودند.
صلیب عیسی اعلام محبت خدا به تمام کسانی است که بهدنبال دریافت آمرزش و برقراری رابطهای صلحآمیز با خدا هستند. امّا از سوی دیگر همین صلیب داوری خدا بر تمام کسانی است که آن را حقیر شمرده، به مخالفت با راههای خدا میپردازند.
مطالعهٔ کتاب مقدس
متی ۲۱: ۳۷ – ۳۹
سرانجام پسر خود را نزد باغبانان فرستاد و با خود گفت: «پسرم را حرمت خواهند داشت.» اما هنگامی که باغبانان پسر را دیدند، به یکدیگر گفتند: «این وارث است. بیایید او را بکشیم و میراثش را تصاحب کنیم.»
*یوحنا ۱۱: ۴۵ - ۵۷
توطئۀ قتل عیسی
۴۵پس بسیاری از یهودیان که به دیدار مریم آمده و کار عیسی را دیده بودند، به او ایمان آوردند. ۴۶امّا برخی نزد فَریسیان رفتند و آنها را از آنچه عیسی کرده بود، آگاه ساختند. ۴۷پس سرانِ کاهنان و فَریسیان به مشورت نشسته، گفتند: «چه کنیم؟ آیاتِ بسیار از این مرد به ظهور میرسد. ۴۸اگر بگذاریم همچنان پیش رود، همه به او ایمان خواهند آورد، و رومیان آمده، این مکان و این قوم را از دست ما خواهند ستاند.» ۴۹امّا یکی از آنها، قیافا نام، که در آن سال کاهن اعظم بود، به دیگران گفت: «شما هیچ نمیدانید ۵۰و نمیاندیشید که صلاحتان در این است که یک تن برای قوم بمیرد، تا آنکه همۀ قوم نابود شوند.» ۵۱امّا این سخن از خودش نبود، بلکه چون در آن سال کاهن اعظم بود، چنین نبوّت کرد که عیسی برای قوم خواهد مرد، ۵۲و نه تنها برای قوم، بلکه برای گرد آوردن و یگانه ساختن فرزندان خدا که پراکندهاند. ۵۳پس، از همان روز توطئۀ قتل او را چیدند.
۵۴از این رو عیسی دیگر آشکارا در میان یهودیان رفت و آمد نمیکرد، بلکه به شهری به نام اِفرایِم در ناحیهای نزدیک به بیابان رفت و با شاگردان خود در آنجا ماند.
۵۵چون عید پِسَخ یهود نزدیک شد، گروهی بسیار از نواحی مختلف به اورشلیم رفتند تا آیین تطهیرِ قبل از پِسَخ را به جا آورند. ۵۶آنها در جستجوی عیسی بودند و در همان حال که در صحن معبد ایستاده بودند، به یکدیگر میگفتند: «چه گمان میبرید؟ آیا هیچ به عید نخواهد آمد؟» ۵۷امّا سران کاهنان و فَریسیان دستور داده بودند که هر گاه کسی بداند عیسی کجاست، خبر دهد تا گرفتارش سازند.
*اول قرنتیان ۱: ۱۸ - ۲۵
پیام صلیب و حکمت دنیوی
۱۸زیرا پیام صلیب برای آنان که هلاک میشوند جهالت است، امّا برای ما که نجات مییابیم قدرت خداست. ۱۹زیرا نوشته شده است:
«حکمتِ حکیمان را نابود خواهم ساخت
و فهم فهیمان را باطل خواهم گردانید.»
۲۰براستی، حکیم کجاست؟ عالِمِ دین کجاست؟ مباحثهگرِ این عصر کجاست؟ مگر خدا حکمت دنیا را جهالت نگردانیده است؟ ۲۱زیرا از آنجا که بنا بر حکمتِ خدا، دنیا نتوانست از طریق حکمتْ خدا را بشناسد، خدا چنان مصلحت دید که از راه جهالتِ موعظه، کسانی را که ایمان میآورند، نجات بخشد. ۲۲زیرا یهودیان خواستار آیتاند و یونانیان در پی حکمت، ۲۳ولی ما مسیح مصلوب را وعظ میکنیم که یهودیان را سنگ لغزش است و غیریهودیان را جهالت، ۲۴امّا فراخواندگان را، چه یهودی و چه یونانی، مسیحْ قدرت خدا و حکمت خداست. ۲۵زیرا جهالتِ خدا از حکمتِ انسان حکیمانهتر و ناتوانیِ خدا از قدرتِ انسان تواناتر است.
*یوحنا ۱۲: ۳۷ - ۵۰
بیایمانی مردم
۳۷با اینکه عیسی آیاتی چنین بسیار در برابر چشمان آنان به ظهور رسانیده بود، به او ایمان نیاوردند. ۳۸بدینسان سخنان اِشعیای نبی به حقیقت پیوست که گفته بود:
«چه کسی، ای خداوند، پیام ما را باور کرده،
و بازوی خداوند بر کِه مکشوف گشته است؟»
۳۹همانگونه که اِشعیای نبی خود در جایی دیگر بیان کرده است، آنان نتوانستند ایمان آورند، زیرا:
۴۰«او چشمان ایشان را کور،
و دلهایشان را سخت کرده است،
تا با چشمان خود نبینند،
و با دلهای خود درنیابند،
و بازگشت نکنند تا شفایشان بخشم.»
۴۱اِشعیا از آن رو این را بیان کرد که جلال او را دید و دربارۀ او سخن گفت.
۴۲با این همه، حتی بسیاری از بزرگان قوم نیز به عیسی ایمان آوردند، امّا از ترس فَریسیان، ایمان خود را اقرار نمیکردند، مبادا از کنیسه اخراجشان کنند. ۴۳زیرا تحسین مردم را بیش از تحسین خدا دوست میداشتند.
۴۴آنگاه عیسی ندا در داد و گفت: «هر که به من ایمان آوَرَد، نه به من، بلکه به فرستندۀ من ایمان آورده است. ۴۵هر که مرا دید، فرستندۀ مرا دیده است. ۴۶من چون نوری به جهان آمدهام تا هر که به من ایمان آوَرَد، در تاریکی نماند. ۴۷اگر کسی سخنان مرا بشنود، امّا از آن اطاعت نکند، من بر او داوری نمیکنم؛ زیرا نیامدهام تا بر جهانیان داوری کنم، بلکه آمدهام تا آنها را نجات بخشم. ۴۸برای کسی که مرا رد کند و سخنانم را نپذیرد، داوریْ دیگر هست؛ همان سخنانی که گفتم در روز بازپسین او را محکوم خواهد کرد. ۴۹زیرا من از جانب خود سخن نگفتهام، بلکه پدری که مرا فرستاد به من فرمان داد که چه بگویم و از چه سخن برانم. ۵۰و من میدانم که فرمان او حیات جاویدان است. پس آنچه من میگویم درست همان چیزی است که پدر گفته است تا بگویم.»