دشوار است که بخشهای معروف کتاب مقدس را بهطور تروتازه استنباط کنیم، چرا که آنها را بارهاوبارها شنیدهایم. مَثَل سامری نیکو قطعاً یکی از آنهاست. این مَثل تبدیل شده است به وجه مشخصهٔ واکنش به درد و رنج، وجه مشخصهای که به تشخیص همه، بهراستی و بهطور متمایز مختص مسیحیت است. کار آن مرد سامری بهدور از مکر و ریا بود. او برخلاف آن فقیه، نیازی به تبرئهٔ خود نداشت. انگیزهٔ او دلسوزی محض بود. در آن لحظه که با شفقت و دلسوزی دست به کار شد، ضرر و زیانهای ناشی از این عمل را سبک و سنگین نکرد، کاری که آن کاهن و آن لاوی بههنگام عبور از آنجا انجام دادند. واکنش او مستقیم و انساندوستانه بود. چنین دلسوزی و شفقتی نمیتواند جعلی و تقلبی باشد، چرا که از دل بر میخیزد.
اما در حکایتی که عیسی بیان فرمود، حقیقتی بالاتر از صرفاً سرمشقی از محبت مسیحی نهفته است. رحمتی که آن سامری نشان داد، رحمت بیحدّوحَصر خدا را منعکس میسازد. واکنش آنی و خودجوش مرد سامری نسبت به نیازهای بشری، عمق دل خدا را آشکار میکند. این نکته که وی یک یهودی راستدین نبود، به درک مقصود مَثل کمک میکند. محبت خدا محدود به کسانی نیست که پیرو اعتقادات یا آیینهای «درست» هستند. هر بار که شفقت و دلسوزی برای درد و رنج منجر به تسکین آن شود، محبت خدا در آن لحظه نمایان است. این داستان ما را فرا میخواند تا دل خود را بیازماییم. ما همگی میتوانیم برای آنانی که در نیازی بدیهی هستند، دل بسوزانیم. اما آیا قدمی هم برای رفع آن نیاز بر میداریم؟
مطالعهٔ کتاب مقدس
لوقا ۱۰:۲۵-۳۷
پاسخ داد: «آن که به او ترحم کرد.» عیسی به او گفت: «برو و تو نیز چنین کن.» حال به نظر تو کدامیک از این سه تن، همسایۀ مردی بود که به دست راهزنان افتاد؟» روز بعد، دو دینار به صاحب کاروانسرا داد و گفت: ”از این مرد پرستاری کن و اگر بیش از این خرج کردی، چون برگردم به تو خواهم داد.“ پس نزد او رفت و بر زخمهایش شراب ریخت و روغن مالید و آنها را بست. سپس او را بر الاغ خود گذاشت و به کاروانسرایی برد و از او پرستاری کرد. امّا مسافری سامِری چون بدانجا رسید و آن مرد را دید، دلش بر حال او سوخت. لاویای نیز از آنجا میگذشت. او نیز چون به آنجا رسید و آن مرد را دید، راه خود را کج کرد و از سمت دیگر جاده رفت. از قضا کاهنی از همان راه میگذشت. امّا چون چشمش به آن مرد افتاد، راه خود را کج کرد و از سمت دیگر جاده رفت. امّا او برای تبرئۀ خود از عیسی پرسید: «ولی همسایۀ من کیست؟» عیسی در پاسخ چنین گفت: «مردی از اورشلیم به اَریحا میرفت. در راه به دست راهزنان افتاد. آنها او را لخت کرده، کتک زدند، و نیمهجان رهایش کردند و رفتند. عیسی گفت: «پاسخ درست دادی. این را به جای آور که حیات خواهی داشت.» پاسخ داد: «”خداوندْ خدای خود را با تمامی دل و با تمامی جان و با تمامی قوّت و با تمامی فکر خود محبت نما“؛ و ”همسایهات را همچون خویشتن محبت کن.“ » روزی یکی از فقیهان برخاست تا با این پرسش، عیسی را بیازماید: «ای استاد، چه کنم تا وارث حیات جاویدان شوم؟» عیسی در جواب گفت: «در تورات چه نوشته است؟ از آن چه میفهمی؟»
عاموس ۷:۷ تا آخر
این است آنچه او به من نشان داد: اینک خداوندگار در کنار دیواری ساخته شده با شاقول ایستاده بود، و شاقولی به دست داشت. و خداوند مرا گفت: «ای عاموس، چه میبینی؟» گفتم: «شاقولی.» آنگاه خداوندگار گفت: «اینک من شاقولی در میان قوم خود اسرائیل میگذارم؛ و دیگر بار از گناهشان چشم نخواهم پوشید. مکانهای بلند اسحاق منهدم خواهد شد و عبادتگاههای اسرائیل ویران خواهد گشت، و من بر ضد خاندان یِرُبعام، با شمشیر بر خواهم خاست.» آنگاه اَمَصیا، کاهن بِیتئیل، پیامی برای یِرُبعام، پادشاه اسرائیل فرستاده، گفت: «عاموس در میان خاندان اسرائیل علیه تو دسیسه میچیند، و این سرزمین تاب تحمل سخنان او را ندارد. زیرا عاموس چنین میگوید: «”یِرُبعام به شمشیر خواهد مرد، و اسرائیل بهیقین از سرزمین خویش به تبعید خواهد رفت.“» آنگاه اَمَصیا به عاموس گفت: «ای نبی، برو و به سرزمین یهودا بگریز. آنجا نان بخور و آنجا نبوّت کن؛ اما در بِیتئیل دیگر نبوّت مکن، زیرا اینجا عبادتگاه شاهانه و معبد حکومت است.» عاموس در پاسخ اَمَصیا گفت: «من نه نبی هستم، نه پسر نبی، بلکه رَمهبان بودم و انجیر پرورش میدادم. اما خداوند مرا از پسِ گله برگرفت و مرا گفت: ”برو و بر قوم من اسرائیل نبوّت کن.“ پس حال کلام خداوند را بشنو: «تو میگویی، ”بر ضد اسرائیل نبوّت مکن، و علیه خاندان اسحاق موعظه منما.“ «بنابراین، خداوند چنین میگوید: «”زن تو در شهر فاحشگی خواهد کرد، پسران و دخترانت به شمشیر خواهند افتاد، و زمین تو به ریسمانِ اندازهگیری تقسیم خواهد شد؛ تو خود در سرزمین نجس خواهی مرد و اسرائیل بهیقین از سرزمین خویش به تبعید خواهد رفت.“»
مزمور ۸۲
خدا در شورای الهی در جایگاه خود قرار گرفته، در میان ’خدایان‘ داوری میکند: «تا به کی ناعادلانه داوری خواهید کرد و از شریران جانبداری خواهید نمود؟ سِلاه بینوایان و یتیمان را دادرسی کنید، و حقِ ستمدیدگان و فقیران را بستانید! بینوایان و نیازمندان را خلاصی دهید، و آنان را از دست شریران برهانید!» هیچ نمیدانند و هیچ نمیفهمند، و در تاریکی گام برمیدارند؛ همۀ بنیانهای زمین به لرزه درآمده است. گفتم: «شما خدایانید، و جملگی پسران آن متعال هستید؛ خدایا برخیز و زمین را داوری فرما، زیرا تو قومها را جملگی به تصرف خواهی آورد. اما همچون آدمیان خواهید مرد، و چون هر حاکم دیگر سرنگون خواهید شد.»
کولسیان ۱:۱-۱۴
از پولس که به خواست خدا، رسول مسیحْ عیسی است، و از برادرمان، تیموتائوس، به مقدسین و برادران وفادار در مسیح که در شهر کولُسی هستند: فیض و سلامتی از سوی خدا، پدر ما، بر شما باد. ما همواره به هنگام دعا برای شما، خدا، پدر خداوندمان عیسی مسیح را شکر میگزاریم، زیرا وصف ایمان شما به مسیحْ عیسی و محبتی را که به همۀ مقدسین دارید، شنیدهایم. اینها از امیدی سرچشمه میگیرد که در آسمان برای شما محفوظ است و پیشتر دربارهاش از پیام حقیقت یعنی انجیل شنیدهاید، انجیلی که به شما رسیده است و در سرتاسر جهان ثمر میدهد و رشد میکند، همانگونه که در میان شما نیز، از روزی که آن را شنیدید و فیض خدا را به معنای واقعی درک کردید، عمل کرده است. شما آن را از همکار عزیز ما، اِپافْراس آموختید که خادم وفادار مسیح به نیابت از ماست. او ما را از محبت شما که در روح است، آگاه ساخت. از همین رو، از روزی که این را شنیدیم، از دعا کردن برای شما باز نایستادهایم، بلکه پیوسته از خدا میخواهیم که شما از شناخت ارادۀ او در هر حکمت و فهم روحانی پر شوید، تا رفتار شما شایستۀ خداوند باشد، و بتوانید او را از هر جهت خشنود سازید: یعنی در هر کارِ نیک ثمر آورید و در شناخت خدا رشد کنید و با همۀ نیرویی که از قدرت پرجلال او سرچشمه میگیرد، از هر حیث نیرومند شوید تا صبر و تحمّل بسیار داشته باشید، و تا شادمانه پدر را شکر گویید که شما را شایستۀ سهیم شدن در میراث مقدسین در قلمرو نور گردانیده است. زیرا ما را از قدرت تاریکی رهانیده و به پادشاهی پسر عزیزش منتقل ساخته است، که در او از رهایی، یعنی از آمرزش گناهان برخورداریم.