اعتدال در روایت پیدایش
«و خدا گفت: “فلکی باشد در میان آبها و آبها را از آبها جدا کند.” و چنین شد… و خدا دید که نیکوست.»
پیداش ۱: ۶ و ۹-۱۰
در این آیات دو نکتهای که شاید بیش از دیگر موارد جلوهگری میکنند، «نام گذاری» و «نیکو خطاب کردن خلقت» توسط خداوند هستند. پس از آنکه خدا روشنایی را روز و تاریکی را شب نام نهاد (۱: ۵)، فلک را آسمان و خشکی را زمین نامید و در پی هر آنچه آفرید فرمود «نیکوست». این «نام گذاردن» میتواند حامل سه پیغام اولیه باشد. اینکه در این نامگذاری خداوند حاکمیت و مالکیت خود را بر آنچه نام نهاده اعلام میدارد. او میآفریند و نام مینهد؛ زیرا آنها متعلق به او هستند.
او بر آنچه میآفریند آگاهی و شناخت دارد. از این روست که بر آنها نام میگذارد؛ چون میداند که چه میآفریند و این احتمال هرگونه تصادف را در امر خلقت کنار میزند. او نام میگذارد؛ زیرا برای آنها هدف و برنامه دارد. نه از سر هوس و نه از روی نیاز، بلکه برای هدفی و منظوری.
پس از این «نام گذاری»، اعلام «نیکویی» خدا را بر خلقتش بارهاوبارها میشنویم. این نیکو بودن خلقت دربردارندهٔ این مهم است که آنچه خدا میآفریند کامل و کافی است، بهطوریکه هیچ دستی و هیچ قدرتی نه قادر است و نه نیاز است که بدان چیزی بیفزاید. این خداست که در «پیدایش» وارد صحنه میشود و محض خواست و ارادهٔ خود، تنها با کلامش میآفریند و بس.
هرچند آفرینش آسمان و زمین را در بین خدایان بابلیان نیز میبینیم، اما شخصیت، عملکرد و هدف خدای خالق در «پیدایش» قابل قیاس با آن خدایان دمدمیمزاج و نیازمند نیست. در اسطورههای بابلیان، مردوک که بلند مرتبهترین در بین خدایان بود به خدای مادر که تیامت نام داشت حمله کرده، او را میکشد و بدنش را دو پاره میکند. نیمی از آن میشود زمین و نیمی دیگر آسمان.
شاید تشابهاتی در سطحیترین لایههای خدایان اسطورهای در بین بابلیان و کنعانیان و… و خدای مکاشفه شده در «پیدایش» دیده شود، اما به محض گذر از اولین لایه تفاوتهای بسیار عمیقی نمایان میگردد، بهطوریکه دیگر هیچ نکتهٔ مشابهی بین آنها و خدای «پیدایش» به چشم نمیآید.
مطالعهٔ کتاب مقدس
پیداش ۱: ۶ و ۹-۱۰
۶و خدا گفت: «فَلَکی باشد میان آبها، و آبها را از آبها جدا کند.»