مزمور ۱:۱۳۹- ۱۰ و ۲۳ و ۲۴
ای خداوند مرا آزموده و شناختهای. تو نشستن و برخاستن مرا میدانی و فکرهای مرا از دور فهمیدهای. راه و خوابگاه مرا تفتیش کردهای و همه طریقهای مرا دانستهای، زیرا که سخنی بر زبان من نیست، جز اینکه تو ای خداوند آن را تماما دانستهای. از عقب و از پیش مرا احاطه کردهای و دست خویش را بر من نهادهای. این گونه معرفت برایم زیاده عجیب است و بلند است که بدان نمیتوانم رسید. از روح تو کجا بروم؟ و از حضور تو کجا بگریزم؟ اگر به آسمان صعود کنم، تو آنجا هستی! و اگر در هاویه بستر بگسترانم اینک تو آنجا هستی! اگر بالهای سحر را بگیرم و در اقصای دریا ساکن شوم، در آنجا نیز دست تو مرا رهبری خواهد نمود و دست راست تو مرا خواهد گرفت. ای خدا مرا تفتیش کن و دل مرا بشناس. مرا بیازما و فکرهای مرا بدان و ببین که آیا در من راه فساد هست! و مرا به طریق جاودانی هدایت فرما.
داوود
داوود در این مزمور زیبا اعتراف میکند که خدا «قادر مطلق» و «دانای مطلق» است. داوود درمییابد که خدا وی را پیش از تولدش میشناخته است. این خدا وی را تا زمانی که در پیشگاه تخت او حاضر شود، راهنمایی خواهد نمود. شاید این راهی دراز و دشوار باشد. به این دلیل است که داوود از خداوند طلب هدایت میکند؛ اینکه وی را از راههای فساد مصون نگه دارد و به طریق جاودانی هدایتش فرماید.