در دو بخش گذشته در این مورد صحبت کردیم که انگیزهٔ ما در تلاش برای همسرمان، عموماً انگیزههایی خودخواهانه میباشند و در نهایت نیز موفق به ایجاد تغییر نمیشویم. اما اگر خالصانه و از روی محبت بخواهیم همسر خود را تغییر دهیم و برای این کار دلایل موجه داشته باشیم چطور؟
بهطور مثال همسر شما از کلیسا دور افتاده است، در روابط خود با دیگری دچار مشکل شده است، در نفرت و انتقام زندگی میکند، دروغ میگوید و یا زبان تندوتیزی دارد و مرتب دیگران را ناراحت میکند و نمونههایی از این قبیل.
متأسفانه باید بگویم که ما نمیتوانیم کسی را تغییر دهیم، بلکه فقط میتوانیم بر دیگری تأثیر بگذاریم. حتی با داشتن دلایل موجه، ما در یک ازدواج نمیتوانیم دیگری را تغییر دهیم، مگر خودمان را. ما قادریم تنها خودمان را عوض کنیم و شاید به این وسیله منبع تغییر و رشد همسرمان باشیم و به او کمک کنیم تا تبدیل به کسی شود که خدا برای او هدفی دارد.
حال با توجه به این چه کاری از دستمان ساخته است تا منبع تغییر و رشد برای همسرمان باشم؟
- صبور باشیم و قضاوت نکنیم: در بسیاری از مواقع رفتارهای اشتباه دیگری چنان آزاردهنده میشوند و ما را متمرکز به خود میکنند که فراموش میکنیم که ما نیز خود گناهکاریم با یک دنیا اشتباهات و خطاهای مختلف. راحت است که چوب را در چشم خودم نبینیم، اما کاه را بهراحتی در چشم همسر خود تشخیص دهیم. آیا بهتر نیست که از زاویهای دیگر به اشتباهات همسرمان بنگریم و بدانیم که ما هم به نوبهٔ خود اشتباهات زیادی داریم و مبری از گناه نیستم.
- نمونه باشیم: فکر میکنم که قبل از هر چیز، خود ما بهعنوان یک مسیحی باید در زندگی و رفتار خود نمونه باشیم، البته بدون اینکه مرتب تلاش کنیم تا همسرمان را متوجه رفتار خوب خود کرده و از این طریق با فشار او را تغییر دهیم. ناگفته نماند که برای نمونه بودن باید بهطور مداوم از خداوند تغذیه و از او پُر شویم.
- برای همسرمان دعا کنیم: گاهی چنان با خشم و نفرت از همسر خود شکایت میکنیم که فراموش میکنیم او نیز دختر یا پسر همان پدری است که نزد او دعا میکنیم. دعا نکنیم که خدا او را عوض کند تا زندگی برای ما آسانتر شود، بلکه اول از او بخواهیم قلب و چشمان خود را به ما بدهد تا همسرمان را با چشمان او ببینم و با قلب او دوست داشته باشیم. از او بخواهیم دلیل و ریشهٔ مشکلات همسرمان را به ما نشان دهد تا بتوانیم بهتر او را درک کنیم. شاید بعضی رفتارهایی که از او سر میزند، ریشه در کودکیاش دارد و یا ناشی نگرانیهای شغلی و مشکل خاصی است.
- مسأله را صادقانه بیان کنیم: بهجای استفاده روشهای بیثمر (روشهای موذیانه یا غرغر و…)، با صداقت و احترام احساس خود را نسبت به مسأله بیان کنیم و در مورد آن صحبت کنیم. با گفتن این جمله که: «من احساس میکنم که…». صحبت کردن در مورد مسائل، جزء مشکلترین کارهاست، اما اگر با آرامش و روش صحیح به آن پرداخته شود معمولاً نتیجهٔ خوبی میدهد.
در کنار همهٔ این قدمها، شاید لازم است تغییراتی را در خود نیز ایجاد کنیم تا در ادامه همسرمان نیز تغییر کند.
اگر زنی هستم که احساس میکنم که توجه و محبت کافی را از همسرم دریافت نمیکنم، بهتر است با خود فکر کنم که آیا من سهم خودم را که همانا احترام به اوست انجام میدهم؟ و یا اگر مردی هستم که انتظار احترام از همسرم را دارم آیا چنانکه کتاب مقدس گفته است همسر خود را محبت میکنم؟