کمتر تصمیمی در زندگی ما است که مهمتر از انتخاب نوع کار و شغل ما باشد. حقیقت این است که شما به یک مسیر خاص تمایل دارید، یعنی اینکه استعدادها و قابلیتهای ویژهایی در شما وجود دارند که باعث میشوند بتوانید یک کار را از میان سایر مشاغل انتخاب کنید. با این وجود بعضی از ما در این انتخاب مشکل داریم. شما به احتمال قوی در یکی از این سه طبقهبندی جای میگیرید:
- از وقتی بهیاد دارید همیشه میدانستهاید که چه کاری میخواهید انجام بدهید.
- شما چندین گزینه دارید و به همهٔ آنها علاقهمند هستید.
- اصلاً نمیدانید که بهترین راه برای شما کدام است.
گاهی اوقات یک دستهٔ چهارم هم وجود دارد و آن این است که شما مجبور هستید یک روش زندگی یا یک شغل مشخص را دنبال کنید که پدر یا مادر برای شما تعیین کردهاند، حال چه آن را دوست داشته باشید و چه نداشته باشید. این شرایط بسیار سخت است حتی سختتر از آن که ندانید چه میخواهید. آیا شما با خوشرویی و آرامش در همین مسیر ادامه خواهید داد؟ یا اینکه در تمام طول راه –یا لااقل بعضی اوقات– ناخشنودی خود را با داد و فریاد ابراز خواهید کرد؟
آیا خدا برای من هدفی دارد؟ اگر دارد چگونه میتوانم آن را کشف کنم؟
خدا در اینجا چه جایگاهی دارد؟ او شما را ساخته است و شما را بهتر از خودتان میشناسد. پس بدون تردید باید پاسخی وجود داشته باشد. عقل حکم میکند باور داشته باشیم که خدا میداند بهترین چیز کدام است (حتی بهتر از والدین شما)، لیکن اگر نگاهی به زندگی مردم اطراف خود بیندازید، خواهید دید که او در قبال تصمیم نهایی مردم همیشه فرش قرمز پهن نمیکند. خدا اجازه میدهد که شما آنچه را دوست دارید انجام دهید، و در اغلب موارد اگر وقت کافی به دعا بدهید میتوانید درست تصمیم بگیرید. «اعمال خود را به خدا تفویض کن تا فکرهای تو استوار شود» (امثال ۳:۱۶).
بسیاری از ما به اشتباه فکر میکنیم که فقط یک بار در زندگی حق داریم کاری را انتخاب کنیم، درحالیکه چنین نیست. تصور اینکه فقط یک بار حق انتخاب دارید مثل این است که در یک دیگ زودپز هستید!
تا حالا شده است کسی به شما یک پیشنهاد عالی و باورنکردنی بدهد، ولی شما فقط فرصت داشته باشید در همان لحظه جواب بدهید؟
خدا قصد دارد زندگی ما را گامبهگام و لایهبهلایه بسازد. ما میتوانیم از گذشته درس بگیریم. خدا سخت دل نیست و ما را مجبور نمیکند که خیلی زود و قبل از آنکه تجربهٔ کافی داشته باشیم تا تشخیص بدهیم که واقعاً چه چیزی برای ما بهتر است تصمیمهای مهم بگیریم. وقتی احساس میکنید که خدا شما را به سمت مسیر دیگری هدایت میکند، بدون شک میتوانید فکر و نظر خود را عوض کنید. آنگاه تجربهٔ هیجانانگیزی خواهید داشت از اینکه خدا شما را در مکانهایی قرار میدهد که حتی در رؤیاهای خود تصور هم نمیکردید. بعضی دیگر نیز شاهد خواهید بود که چگونه امیدتان فرو میریزد، وقتی که بدون هیچ دلیل روشنی تمام رؤیاهای شما ناگهان تاریک میشوند. در چنین زمانهایی است که ایمان شما آزموده میشود، لیکن اگر اعتماد و توکل شما بر خدا باشد، همه چیز دوباره واضح و شفاف خواهد شد.
شیطان تلاش میکند تا شما نتوانید هدف خدا را تشخیص دهید، اینطور نیست؟ این یکی از روشهای اوست. بسیار خوب، اما خدا مالک و صاحب زندگی شماست. او میداند چه میکند: «زیرا خداوند میگوید فکرهایی را که برای شما دارم میدانم که فکرهای سلامتی میباشد و نه بدی تا شما را در آخرت امید بخشم» (ارمیا ۱۱:۲۹). ممکن است شیطان یک شغل خوب و دوستداشتنی را به شما معرفی کند، اما اگر مجبور باشید دروغ بگویید، فریب بدهید، دزدی کنید و به هر طریقی رفتار نمایید که باعث حرمت خدا نباشد بدانید که انتخاب آن شغل یک انتخاب نادرست و اشتباه است.
اگر به آن راه نروید، خدا شما را در زمینی حاصلخیز قرار خواهد داد، جایی که در وقت مناسب شکوفا شوید، درست مانند آن درختی که نزدیک نهر آب است: «که میوهٔ خود را در موسمش میدهد و برگش پژمرده نمیگردد» (مزمور ۳:۱). مهمترین نکته این است که نگذارید پول و مادیات تبدیل به خدای شما بشوند. خدا میداند که به پول احتیاج دارید. «بلکه نخست در پی پادشاهی خدا و انجام ارادهٔ او باشید آنگاه همهٔ اینها نیز به شما عطا خواهد شد» (متی ۳۳:۶). «چرا که به این جهان هیچ نیاوردهایم و از آن نیز هیچ چیز نخواهیم برد» ( اول تیموتائوس ۳:۶).