در کتاب مزامیر میخوانیم: «خداوند ملجا و قوت ماست و مددکاری که در تنگیها فوراً یافت میشود… باز ایستید و بدانید که من خدا هستم.» (مزمور ۱:۴۶ و ۱۰)
بهنظر شما این صرفاً یک فکر آرامبخش و دوستداشتنی است یا وعدهٔ خدا؟ عبارت «باز ایستید» به این معناست که برای رهایی از شرایط سخت و دشوار خود، دست از تقلا کشیده و به خدا اعتماد و تکیه کنید. این یکی از دشوارترین فرامین الهی است، چون در واقع، از نظر انسانی غیرممکن است. مثل برخی از نوجوانانی که سرگذشت آنها در سری مقالات «فراز و نشیبهای نوجوانی» آمده است، ما نیز مواقعی که احساس کردهایم خدا هیچ دخالتی نمیکند، وسوسه شدهایم تا از او روی بگردانیم.
شاید هر وقت خودمان را در وضعیتی بغرنج یا شرایط ناگوار میبینیم، با حالت یأس و درماندگی خدا را صدا میزنیم، اما اگر حس کنیم همه چیز به ما بستگی دارد، آن وقت دوست داریم کاری انجام بدهیم. بهطورحتم، فکر میکنیم که با سعی و تلاش خود میتوانیم کاری از پیش ببریم. برای ایجاد تغییر ما میتوانیم و باید سعی کنیم. ما شرطی شدهایم که حتماً کاری بکنیم. این حالت درمانی دارد. اینطور نیست؟ آیا با داستان «الیعازر» دوست صمیمی عیسی که در فصل ۱۱ انجیل یوحنا نوشته شده است آشنا هستید؟ زمانی که عیسی در حوالی رود اردن بهسر میبرد، چند نفر نزد او آمده گفتند که الیعازر بهشدت بیمار شده است.
عیسی همان موقع به راه نیفتاد. او قبل از آنکه یک بار دیگر به محل زندگی الیعازر در نزدیکی اورشلیم برگردد، دو روز در همان جایی که بود ماند. به محض ورود عیسی، به او اطلاع دادند که چهار روز از مرگ الیعازر میگذرد و او را دفن کردهاند. خواهران الیعازر به عیسی گفتند که «خیلی دیر به اینجا آمدی»، اما یوحنا مینویسد که عیسی یکی از عجیبترین معجزات خود را انجام داد و الیعازر را زنده کرد. عیسی عجله نکرد و الیعازر را همان ابتدا از راه دور شفا نداد، درحالیکه قبلاً این کار را برای اشخاص دیگر انجام داده بود. او صبر کرد و اجازه داد تا دیگران بدانند که خدا کیست و باور کنند که انجام هیچ کاری برای خدا دشوار و ناممکن نیست.
بدون شک همهٔ ما شاهد وقوع معجزات مختلفی در اطرافمان بودهایم، بهویژه زمانی که میدانستیم کاری ازدستمان برنمیآید. بعضی چیزها را نمیتوان توضیح داد. اگر عیسی در این زمان و در میان این همه بحران کنار ما ظاهر میشد، احتمالاً همان چیزی را میگفت که قبل از زندهکردن الیعازر بیان کرد: همهٔ این وقایع «برای تجلیل خدا» اتفاق افتادند (یوحنا ۴:۱۱). ما آدمهای سرسخت هم نیاز داریم که یک بار شاهد واقعهای باشیم. شاید با خود فکر کنید که همه چیز خوب است، اما در مورد وقایع شرمآور و هولناکی که این طرف و آن طرف اتفاق میافتند و بهنظر میرسد که خدا هم حضور ندارد چه باید گفت؟
درد و اندوه: جزر و مد زندگی یک امر طبیعی است
خداوند ما را با انعطافپذیری منحصربهفرد و درعینحال، نیاز عمیق به برقراری ارتباط با چیزی بزرگتر از خودمان آفریده است. آیا اگر نشان بدهیم که دارای قدرت فوق بشری هستیم، خدا میتواند از طریق ما قوت خود را آشکار کند؟ یا وقتی که در برابر بحرانها از خود مقاومت نشان میدهیم؟ آیا زمانی که همه جا از مرگ و کشتار و رنج آکنده باشد بازهم میتوانیم پیام امید داشته باشیم؟
پاسخ این است: «بله، میتوانیم.» فقط کافیست که هویت خود را بهیاد بیاوریم و بدانیم که خدا کیست. وقتی فراموش میکنیم که درد و اندوه هم بخشی طبیعی از روند جزر و مد زندگی است، دچار آشفتگی و سردرگمی میشویم. در کجا به ما وعدهٔ خوشبختی و سعادت کامل در این زندگی داده شده است؟ اعلام استقلال شاید به مردم اطمینان بدهد که حق آنهاست تا آزاد زندگی کنند و در پی سعادت باشند. اما آیا سعادت را برای ما تضمین میکند؟ خیر، نه بیشتر از تمام وعدههای خدا که در کتاب مقدس ثبت شدهاند. خدا وعده داده است که هرگز ما را رها نخواهد کرد، نه اینکه هرگز با بحران و مشکل روبهرو نخواهیم شد. الیفاز تیمانی در همدردی با ایوب میگوید: «انسان برای مشقت مولود میشود.» (ایوب ۷:۵) ما نمیتوانیم برای ابد از مشقت و سختی فرار کنیم.
گاهی اوقات بدون هیچ دلیلی اتفاقات بد رخ میدهند و ما انتخاب دیگری نداریم جز اینکه غصهدار یا عصبانی بشویم. وقتی دورهٔ غصهخوردن سپری شود، آنگاه باید تصمیم بگیریم که چه واکنشی داشته باشیم. اما یک دقیقه صبر کنید! آیا مسیحیان نباید در غم و اندوه نیز شادمان باشند؟ آیا این جزو ثمرهٔ روحالقدس نیست؟ خوب حالا داریم به یک جایی میرسیم. چه تفاوتی میان خوشی و شادی وجود دارد؟ آیا ممکن است کسی در قلب خود و در رابطهٔ خویش با خدا مملو از خوشی باشد، درحالیکه متحمل درد و رنج هم هست؟ البته! هر روز این اتفاق رخ میدهد. چگونه میتوانیم خوشی را درک کنیم قبل از آنکه درد و اندوه را تجربه کرده باشیم؟ آیا این باران نیست که تابش خورشید لذت بخش میکند؟ آیا نمیدانید که تابش مداوم آفتاب سبب بهوجود آمدن بیابانهای خشک و سوزان میشود؟
هنوز متقاعد نشدهاید؟ شادی حالتی گذرا و موقتی در ذهن است که به شرایط ما بستگی دارد. ما متوجه شدهایم که شادی مثل این است که شما به کیسهٔ بزرگی که در نگاه اول بهنظر میرسد چیزی درون آن هست نزدیک بشوید، اما وقتی نگاه میکنید میبینید کاملاً خالی است! البته درک این موضوع برای نوجوانان بسیار دشوار است.
همهٔ ما بدون استثنا، راه زیادی را برای فهمیدن این موضوع پشت سر گذاشتهایم و برخی هم هیچوقت موفق نشدهاند. سلامتی و خوشی که خداوند و نجاتدهندهٔ ما عیسای مسیح هدیه میکند تا ابد در وجود ما ساکن است. این لنگر جان ما در توفانهای زندگی است. رومیان ۲۸:۸ یکی از آیاتی است که بسیار نقل اما کمتر درک شده است: «و میدانیم در حق آنان که خدا را دوست میدارند و بر طبق ارادهٔ او فراخوانده شدهاند همهٔ چیزها با هم برای خیریت در کار است.» منظور این نیست که هر اتفاقی خوب است، بلکه وقتی محبت خدا در قلب ما باشد او عواقب و نتایج رویدادها را سرانجام به خیریت ما تبدیل میکند.