ایمان به خدا و تلاش برای زیستن بر اساس قانون طلایی و ده فرمان بهواقع یک چیز است. توکلداشتن به خدا برای رفع آنچه واقعاً نیاز دارید –در هر جنبه از زندگی– برای اغلب ما به معنای برداشتن یک گام بلند در ایمان است. آیا منظور خدا دقیقاً این است که او همهٔ کارها را برای ما انجام میدهد؟ مسئولبودن من در برابر آن کار چه میشود؟
آیا شنیدهاید که «خدا به کسانی کمک میکند که به خودشان کمک کنند؟» واقعیت این است که خدا انتظار دارد در برخی مواقع از خودمان ابتکار عمل نشان بدهیم و در عین تلاشکردن صادق باشیم. تنبلی (کاهلی، سستی) یکی از «هفت گناهان مهلک» در کتاب امثال است که نه فقط در آنجا، بلکه در سایر قسمتهای کتابمقدس هم بارها به آن اشاره میشود. شریعت عهد عتیق میگفت اگر کار نمیکنی، پس غذا هم نباید بخوری. این منصفانه است. موافقید؟ هیچ کس دوست ندارد برای تأمین رفاه کسی کار کند که خودش توان کارکردن دارد. با وجود این، عیسی میگوید که خدا پرندگان را تغذیه میکند و لباس گلهای صحرا را هم به آنها میپوشاند. بنابراین، ما نباید در مورد نیازهای روزانهٔ خود دلواپس و نگران باشیم. «آیا شما بس با ارزشتر از آنها نیستید؟» (متی ۶:۲۶)
اگر خدا «گنجشکها» را غذا میدهد پس چرا به من غذا نمیدهد؟
چه تفاوتی میان مسئولیت انسان در زندگی با اعتماد به فراهمکردن توسط خدا وجود دارد؟ سؤال خوبی است! ابتدا باید بدانیم که کلمهٔ «احتیاج» به یک نیاز اساسی و مشترک اشاره میکند که بدون آن نمیتوانیم کاری را انجام بدهیم. همهٔ ما به خوراک، پوشاک، سرپناه، مراقبتهای پزشکی و راه برای جابهجایی احتیاج داریم. این تعریف را ما امروزه گسترش دادهایم و چیزهایی را در آن گنجانیدهایم فکر که میکنیم بدون آنها زندگی امکان ندارد. تعریف جدید فقط شامل چیزهایی که برای رفع احتیاج ما مناسب هستند نمیشود، بلکه چیزهایی را به ما میدهد که هر چه بیشتروبیشتر ما را با مشغله و گرفتاری درگیر میکند. احساس میکنیم که باید با فلان شخص یا فلان خانواده –یا دست کم با نوع لباس پوشیدن بچههای آنها – که بهتر از ما هستند رقابت کنیم و چشموهمچشمی کنیم. این «احتیاج» نیست، بلکه «طمع» است. طمع جزو گناهان مهلک است که باید از آن پرهیز کنیم. خدا نه تنها تحتتأثیر این رفتار و طرز برخورد قرار نمیگیرد، بلکه در حقیقت از آن متنفر است. «عدالتراستان ایشان را خلاصی میبخشد، اما خیانتکاران در خیانت خود گرفتار میشوند.» (امثال ۱۱:۶).